۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

بگو خاوران، با من از شهیدان بگو،


برای خاک سوختۀ آتشکدۀ زرتشت
خمینی جلاد به خاک سیاه خاوران هم رحم نکرد، سینه اش را درید و پرخون کرد. خاوران را خارزاری خاموش می خواست، گلزاری شد پرهیاهو. مگرنه اینکه ساکنانش "عاشقترین زندگان بوده اند"! گلزار خاوران، زخم خونچکان ملت ایران است و هر قطرۀ
خونش آزادی و ایستادگی را فریاد می کند.

من این خاک را دوست دارم، می پرستم
نوازش می کنم، می بویم و می بوسم اش
من به این خاک سیاه می بالم و سجده می کنم
هزاران عاشق بیقرار در این خاک خفته اند
هزاران عزیز بی کفن اینجا آرمیده اند
این خاک، خاک سوختۀ آتشکدۀ زرتشت است،
قبلۀ آزادگان، کعبۀ باصفای آزادگیست
ازهمینجا
از خاوران شعله ور باید شد
در این خاک شریف، شعله ها پنهانند
بر این خاک عزیز بوسه ها باید زد
آرامگاه قهرمانان ناآرام
برخاک افتادگان دلیر،
یادگار قتل عام جنگل ستاره ها
ازهمینجا
از خاوران شعله ور باید شد
رازها در سینه دارد خاوران
سینه اش آتشفشان، دیده اش آذرفشان
بگو خاوران، با من از شهیدان بگو،
از کبودی لبها و گردنها بگو،
از زنان و مردان خفته در آغوشت بگو
از دوباره کربلا، دوباره حسین، از سربداران بگو
دژخیم شب پرست دخمه های خوف و هراس
در جنونی بی حد، فتوای قتل عام دشت شقایق را داد
عفریت سرمست از جنون، بی شرم نفرت پرست
دشمن زیبایی شقایق ها بود
شقایق ها اما، نهراسیدند،
نه از مرگ و نه از دژخیم
ایستادند تا آخرین نفر، تا آخرین نفس
تا بیاموزند به تاریخ درس ایستادگی را
با آخرین لبخند
پس ازهمینجا
از خاوران شعله ور باید شد!

خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر