۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

مارال



گه ل گوزه لیم آغلاما سن
گوز یاشون شبنمه بنزر
سان که رسسام چکد قاشون
بیر گه جه لخ آیا بنزر

کبریک له رین اوخ کمین دی
گوز له رین جیرانا بنزر
ذلفن پریشان اولدودی
گولده کی سونایا بنزر

مینا گردن آل یاناغون
نرگسه شهلایا بنزر
یاندور دون منه عشقنه
فرارون اصلی بنزر

مجنون ایله دن سن منه
باخوشون لیلایا بنزر
جانوم قربان یئریشی نه
داغداکی مارالا بنزر

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اسفند ۴, یکشنبه

فعالین حقوق بشر آذربایجان را آزاد کنید



در کجای دنیا دیده اید بجرم حرف زدن و دفاع کردن از زبان مادری خود مورد سرکوب و دستگیری قرار بگیرند مورد توهین و بازداشت قرار بگیرند . ای کسانی که دم از آزادی و دموکراسی میزنند چرا از فعالین آذربایجانی حمایت نمیکنید؟‌ امروز سنگر ستارخان برای چندمین بار از طرف نیروی سرکوبگر ولایت فقیه مورد تاخت و تاز قرار گرفته است سکوت و دفاع نکردن از آذربایجان خیانت به کل ایران است و خود حمایت از رژیم جنایت کار ملاها است. ا
آخرین خبر از وضعیت فعالین حقوق بشر بازداشتی در اهر : مزدوران ولایت جهل و جنون بقصت توهین به آذری های دستگیر شده به آنها حمله ورشدند حمله پاسداران باعث شد که دستگیر شدگان از خود دفاع کنند و در این درگیری  تعدادی از دستگیر شدگان زخمی شدند و تعدادی نیز در زندان دست به اعتصاب غذا زدند . حدودأ‌۴۰ تن از بازداشت شدگان فعال آذربایجانی هنوز در بازداشت بسر میبرند از بازداشت شدگان  ۲ الی ۱۰۰ میلیون وثیقه میخواهند که آزادشان بکنند این یک ظلم بر علیه تمام مردم ایران است دیروز در لرستان امروز در آذربایجان فردا در تمام ایران . این وظیفه هر ایرانی است که از فرزندان ستارخان حمایت و دفاع بکنند بیایید نگذاریم آخوندها بر فرزندان ستار خان تاخت  و تاز بکنند امروز بر شما است که از آذربایجان و فعالین دستگیر شده آذربایجانی به حمایت و پشتبانی بر خیزید و  وظیفه انسانی خودتان را بجا بیاورید این یک وظیفه ملی و میهنی است . بیایید از مهد 
ستارخان دفاع کنیم 
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

موسیقی




شیطان روح لی بیری مسیقیه شیطان ایشی ده میش منده اونون جوابونی یازدوم دوستلارا تقدیم ایدیرم

///گئتیرگینن صدفلی سازی میدانا عاشق

///اله سئسلندر که سیلینسین گئولومون پارسی

///نه کین قالسون نه کودورت شاد ایله مجلسی عاشق

///یددی دیلدن دانشان سازدان نادان انسان نه بیلر که


///اوناکسه دیگینن سن ساز دیلینن عالم آنلار

///ساز منیم دردیمین درمانی دیر

///ساز گئلسه ادبی ایله عرفان گئلر 

///جهلنن جاهل گیدر علیملی آیدین انسان گئلر

///بیلگنن بونو ساز اولمویان یرده سئنین کیمین شیطان گئلر

///ساز مقدس بیر نعمتدر قاروشما سازین ایشینه 

///آل قلمین سالا باشون یالانلارون سیرالا سن

///دم دم چک گینن کیرلی الوی ساقالیوه 

///ای بی حیا موسیقی دن دانشما سن 

///ساز پاک روح لارین قانادیدیر او قانادا توخونما سن

///قرنلیخ دنیاندا چغر چابالا موسیقیه  قاروشما سن
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آشق قارداش


شعر آذری به برادرم مسعود کلانی گوینده ی سیمای آزادی سروده ام تقدیم میکنم به دوستدارانش با ترجمه فارسی



آشق قارداش گیرمیدانه آل سازون دیواردان یندر
بیردوزن ورپارس سیلین سن گوزل تللر دیله گلسن
گوزل بیرهاوا چال هرکس گلسون شادلوخ بیزیم اله گلسن
اله چال که ایشیدمینلرایشیدسن دیلسزلرده دیله گلسن
چال جانوم قارداش چال
  

آشق ای برادرم بیا تو میدان ساز را بگیر از دیوار بیاور پائبن
یک صفا بده زنگارش پاک شود نخ های زیبایش به زبان در بیایند
یک آهنگ زیبایی بنواز خنده و شادی بر ملت ما بگردد
طوری بنواز که ناشنوایان بشنوند و بی زبان ها به زبان بیایند
بنواز برادر جانم بنواز




اله چال که اورکیم قفسده تتره سن قانداماردا جوشا گلسن
اصلانلارکوکره سن آنالارشکرادسن آتالارجانجان ده سن
اله چال مزرابی تللرینن اوت توکلسون ظلمون ریشه سی یانسون
زنجرلرقرلسن دوساخلار یخلسن جلادون اولمونه بیرهاواچال قارداش
چال جانوم قارداش چال



طوری بنواز که دلم در قفس بلرزه در آید و خونم در رگانم بجوش آید
شیران خیز بردارند و مادران شکر کنند و پدران جان جان گویند
طوری بنواز که از نخ هایش آتش ببارد و ریشه ظلم را بسوزاند
زنجیرها پاره شود و زندان ها ویرانه به مرگ جلاد یک آهنگی بنواز برادرم
بنواز برادر جانم بنواز


چال آشق قارداش دار اوستونده اوینی ینه وطن یولوندا اولنه
یددی قارداشون ورنه شرافتدن شوجاعتدن بیرهاواچال قارداش
تاریخلرده یازولاجاخ هرکسه عبرت اولاجاخ بیرهاواچال آشق
آیدینلخدن گوزلخدن گله جاخدان بیرهاوا چال آشق قارداش
چال جانوم قارداش چال



بنواز آشق برادرم بسلامتی آن کسی که در بالای دار میرقصد و در راه وطن شهید شده
برای آن کس  از شرافت و شجاعت یک آهنگ بنواز که هفت برادرش را داده است 
یک آهنگی بنواز در تاریخ ها بماند و به همه عبرت شود بنواز
از روشنآیی که در آینده خواهد آمدیک آهنگ بنواز ای آشق برادرم
بنواز برادر جانم بنواز




الله هون سورسن او قوجا داغدان بیر هاوا چال باغروم قان اولدی قارداش
اله چاکه شاداولوم گوزلرمنن یاش فشقرسن اوزوم گولسون یترقارداش
هیچ چالن ماموش بیرهاوا چال دیزلرم تتره سن باغروم قفسده اوینه سن
اله چال که ظالیم اوی  ویران اولسون ظولم بید سن  جانوم قارداش
چال جانوم قارداش چال



بحرمت خدایت از آن کوه سربلند یک آهنگ بنواز دلم خون شده برادر
طوری بنواز که شاد و خندان شوم از شادی از چشمانم اشک ریزد دگرکافی برادر
یک آهنگی بنواز که تا بحال نواخته نشده زانوانم بلرزد و دلم در قفس برقصد
طوری بنواز که خانه ظالم ویران شود ظلم به سر آید برادرجانم
بنواز برادر جانم بنواز




آشق قارداش دردیم چوخدی  دردمه درمان اولاجاخ بیرهاوا چال
یارالاروم چوخ دریندی اوزه گله جاخ بیرهاوا چال قارداش چال
اله چال که یارالاروم ساغالسون اوزوم گلسون یترقارداش چال
غم داغولسون شاد اولوم  شاد لوخدان شاد بیرهاواچال قارداش
چال جانوم قارداش چال



ای آشق برادرم دردهای بسیاری دارم آهنگی بنواز درمان دردهایم شود
زخم هایم بسیار عمیق اند آهنگی بنواز شفای آنها شود آشق برادرم
طوری بنواز که دیگر از زخم خبری نماند خنده بر لبانم بگردد کافی برادرم
  بنواز غم در آهنگ شاد تو  محو بشود یک آهنگ شاد بنوازبرادرم
بنواز برادرم جانم بنواز



وور مزرابی  گه نه تللر دیله گلسن هر کس یوخودان اویان سون
گوزون آچسون هیچ قوخمادان دانوش سون ایگید اولسون اله گلسن
های ده قارداش هوی ده قارداش بو جلادا دور ده قارداش بله بیر هاوا چال
وور مزرابی ساز آلواولسون گه جه یانسون اولدوزلارآدونا چال قارداش
چال جانوم قارداش چال



طوری زخمه  را بزن بازم نخ ها به زبان بیاییند همه از خواب بیدار شوند
چشمایشان را باز کنند بیدون ترس و واهمه حرفشان را بزنند اینطور بیایند
های بگو برادرم هوی بگو برادرم یک آهنگ جلاد را باز دارد اینطور یک آهنگ بنواز
طوری بزن زخمه  را به ساز آتش سر کشد و شب را بسوزاند، بنام ستاره ها بنواز برادر
بنواز برادرم جانم بنواز

خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اسفند ۲, جمعه

قوم خمینی با ملت ما چه ها کرده اند؟

 باپرچم سه رنگ ،شیر و شمشیر و خورشید نشان ایران ملاها چه ها کرده اند؟
پرچم ایران که میباشد سه رنگ
رنگ های آن را ازهم واکرده اند
  ملا، به نشان رنگ سرخ آن میریزد خون جوانان وطن 
سبز آن را شال ملا کرده اند
از سفیدش عمامه ها ساخته اند
به سر هر آخوند کله خر  نهاده اند
از پایه و طناب آن چوبه دار برپا کرده اند
بر گردن ما انداخته اند  
شمشیر آن را ابزار قصاص کرده اند
شیخک میزند دست و پا و گردن با آن
شیر آن را به  زنجیر کشیده اند و
 زندان کرده اند
خورشید آن را مثل روزگارما سیاه کرده اند
بجای خورشید آن جای  نعل انداخته اند
از فردوسی نباید چیزی گفت
رستم را محارب ، سهراب را اراذل خوانده اند
شاهنامه را کرده اند حرام
 نمیخوانند از آن حتی یک کلام
چون بند به بند آن پر است از غیرت و ایمان
تا دلت بخواد رساله پر از ننگ ملا بخوان
همه چیز در آن حلال است و حلال



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ بهمن ۲۸, دوشنبه

ای خامنه ای جلاد جمع کن این اسلام کثافتت را برو گمشو.


بنظر شما دوستان کدام دشمن بیگانه با جوانان ایران و با مردم ایران این کار را میکند ؟ مطمئن باشید ما ملت ایران  هیچ  دشمن خارجی   دشمن تر از آخوند باشد نداریم ... ای خامنه ای جلاد جمع کن این اسلام کثافتت را برو گمشو.
سران رژیم پس مانده خمینی خودشان میلیارد ها را میدزدند و یک لیوان آب هم از روش میخورند! ولی وقتی که یک آدم گرسنه برای سیر کردن بچه خود مجبور میشود چیزی که اندازه سیر کردن شکم بچه اش  دزدی میکند آنهم از روی بیکاری و درآمدم نداشتن میگیرند دستش را میبرند بعدش نیز میگویند شکر عدالت را اجرا کردم ! امروز پنجاه در صد تحصیل کرده های دانشگاهی بیکارند خامنه ای شرم بر تو باد ، خامنه ای خود له له میزنی که دست شیطان بزرگ را ببوسی و چند صد بار غلط کردم گفتی زهر را بسر کشیدی حالا جوانان ما آمریکای شده اند؟؟ ای لعنت بر خمینی و قوم خمینی . ای خامنه ای و دیگر سران نظام شیطانی خمینی مطمئن باشید جوانان ایرانزمین طناب به گردنتان انداخته کوچه بکوچه خواهند گرداند زیاد دور نیست به شرافت ایران قسم زیاد دور نیست 
البته دوستان این عکس در روز ۲۲ بهمن از یک نمایشنامه مسخره آخوندی است . پشت پرده هزار بار به آمریکا غلط کردم میگویند ولی برای گول زدن مردم ساده این دجالیت ها را نیز میکنند.
خانباباخان


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

من تن فروش با شخصیتی هستم آدم فروش نیستم!


سالها پیش یک فیلم را دیدم راستش هیچ وقت فراموش نمیکنم در آن موقع اصلأ از سیاست هم هیچی نمیدونستم  در این فیلم یک زن رل تن فروشی را بازی میکرد راستش هیچ وقت فراموشش نمیکنم  یک آدم نمایی پولدار آمد به خانم تن فروش گفت من یک دشمن دارم برای خانمی یک پول کلانی داد و گفت باید با من همکاری بکنی که این را از بین ببرم خانم تن فروش پولها را به سر طرف زد و گفت من تن فروش با شخصیتی هستم  من آدم فروش نیستم . آن موقع من اینطور فکر میکردم که تن فروشی بسیار کار زشتی است  یعنی فرق  تن فروش  آدم فروش را بعد از سالها فهمیدم  وقتی این وطن فروش ها را میبینم  مثل هوشنگ امیر احمدی و این ابراهیم دلقک ...هر روز  صد بار به آن خانم تن فروش درود فرستادم 

خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ بهمن ۲۶, شنبه

چه زیبا و پر صلابت ایستاده ای


عمو یادگار، تو پایدار بمان، برای نسل ما بمان
چه زیبا و پر صلابت ایستاده ای
جانانه و پایدار
پایدارتر از کوه ، سخت تر از صخره
با تو بودن زیباست
پر غرور و سر بلند ، چه سر سخت ایستاده ای
ایمان و اعتماد، امید میدرخشد در نگاه تو
نگاه تو انسان را به اوج میبرد
روز حادثه در نگاه تو موج میزند
چه زیباست با تو بودن، باتو زیستن و با تو ماندن
در شادی و غم تو شریک بودن زیباست
به زیبایی آسمان پر امید ، میدرخشد فردای ما در نگاه تو
بر فراز ابرها، به عمق دریا
به بلندای قامت کوه ها
به سینهء سرسخت صخره ها
میباید نام ترا نوشت
زیباترین سرود را بنام تو ساخت
آواز امید، اعتماد و پایداری را بنام تو خواند
سرود شادی را میشود در کوچه های غرق در غم با تو خواند
باید خنده شد و بر لبان یتیمان هراسان بنام تو نشست
باید بذر امید و اعتماد را در دهلیزهای قلبشان کاشت
دست اعتماد بر سرشان کشید
باید بی اعتمادی را زدود
جامعه زلال و پاک ، انسانی برپا کرد
باید در مکتب تو آموخت
و از خود گذشت
باید در راه تو رفت 
چنان رود سر به صخره کوبید و رفت
باید این ظلمت خانه را شعله باران کرد
در قلب این شب پلید می باید
ققنوس وار شعله ور شد و زبانه کشید
صد بار سوخت و خاکستر شد
سرشار و پر امید دوباره جان گرفت
برای رساندن پیام تو،باید تندر  شد
چه زیباست قاصد پیام تو شدن
راه را باید پیمود و رفت
کوه وار باید ایستاد، در این راه
حلاج وار باید به بالای دار رفت
رسم راه است، ایستادن و رفتن
تو بمان پایدار و سرفراز، تو بمان
حتی از تو دل کندن و رفتن هم زیباست
باید رفت باید رفت باید رفت 
برای روز دفاع مسعود ۲۷ بهمن ۱۳۹۲
خانباباخان




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

    عمو یادگار تو پایدار بمان





    عمویادگار،
    تو پایدار بمان،
    برای نسل ما بمان
    چه زیبا و پر صلابت ایستاده ای
    جانانه و پایدار
    پایدارتر از کوه ، سخت تر از صخره
    با تو بودن زیباست
    پرغرور و سر  سخت
    چه سربلند ایستاده ای
    ایمان و اعتماد،
    امید میدرخشدد در نگاه تو
    نگاه تو انسان را به اوج میبرد
    پیداست روز حادثه در نگاه تو موج میزند



    چه زیباست  با تو بودن
    تا تو زیستن و با تو ماندن
    شریک بودن در شادی و عم تو زیباست


    به زیبایی آسمان پر امید
    میدرخشد فردای ما در نگاه تو 
    به بلندی ابر به عمق دریا،
    به قامت بلند کوه ها
    به سینه سرسخت صخره ها
    می باید نام ترا نوشت
    می باید زیباترین سرود را بنام تو ساخت
    آواز امید ، اعتماد و پایداری را می باید به نام تو خواند


    سرود شادی را می باید در کوچه های غرق در غم با تو خواند
    باید خنده شد
    باید بر لبان یتیمان هراسان با نام تو نشست


    باید دست آنان را گرفت
    بذر امید و اعتمادی را در دهلیز قلب های آنها کاشت
    دست اعتماد باید بر سر آنان کشید
    باید بی اعتمادی را زدود
    باید جامعه ای زلال ، پاک و انسانی برپا کرد


    باید در مکتب تو آموخت
    و از خود گذشت
    باید در راه تو رفت


    باید چونان رود سر به صخره کوبید و رفت
    باید این ظلمت خانه را شعله باران کرد
    در قلب این شب پلید می باید،
    ققنوس وار شعله ور شد و زبانه کشید
    صد بار باید سوخت و خاکستر شد،
    باز سرشارتر و پر امیدتر باید زنده شد
    چو خاک ققنوس باید باد و تندر وار،
    پیام ترا باید به هر دیاری برد


    چه زیباست قاصد پیام تو شدن
    راه را باید پیمود و رفت
    کوه وار باید ایستاد ، در این راه
    حلاج وار باید به پیشواز دار رفت


    دسم راه تو است ایستادن و رفتن
    تو بمان پایدار و سرفراز بمان


    از تو دل کندن و به پیشواز مرگ رفت هم زیباست
    باید رفت باید رفت باید رفت 
    برای روز دفاعیات مسعود۲۷ بهمن ۱۳۹۲
    خانباباخان

    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

    ۱۳۹۲ بهمن ۲۳, چهارشنبه

    مرگی در شما نیست





    مرگی در شما نیست، 
    زوالی نیست، 
    پایانی نیست. 
    هرگز نمرده اید، 
    هرگز ... 
    زنده اید، زنده تر از مردگان پر هیاهوی این روزگار. 
    زنده اید و 
    روح مبارزه
    روح قیام
    روح مقاومت را در کالبد این خاک  اسیر می دمید. 
    و دوباره و هزارباره 
    در جسمی دیگر، نامی دیگر  فریادی دیگر 
    جلوه می کنید. 
    هرگز از یاد نرفته اید، 
    ای سروهای سیاهکل 
    ای لاله های گلگون تپه های اوین 
    هنوز در جنگل و کوهستان، 
    دلاوران سرود پایداری شما را سرمی دهند؛ 
    "راهت ادامه دارد ای شهید ... " 
    با جامه های سبز و سرخ 
    سبز از سروهای جنگل، سرخ ازلاله های گلگون 
    رها از بند سازش، از دام تسلیم 
    سرمست و شاد و مغرور 
    چونان بهمنی بر سر بیداد فرو میریزند. 
    در یاد صبح خونین 
    نوای چهار خرداد را می نوازند،
    دره ها و صخره ها زمزمه میکنند؛ 
    "سرو ها بر آستان هیچ بُتی بوسه نزدند" 
    خاک خونین وطن را اما، 
    بوسه باران کردند.

    این صدا که در کوه ها می پیچد صدای آنان است

    صخره زنان و کوه مردان بهمن وار فرو می ریزند

    بر می خیزد یل، دلاور وطن

    دست افشان و پاکوبان

    جامه ی سرخ و سبز بر تن میکند

    سرمست پا میکوبد در رقص رزم و رهایی

    عزم میدان کرده می خروشد


    هیهات هیهات دور باد از ما سازش و تسلیم

    سرود رهای و هیهات بر زبان  دارد 

     چونان تندر به قلب حادثه میزنند


    ۲۴.تیرماه .۱۳۹۲


    خانباباخان

    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

    ۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

    بهمن دیگری باید بر پا کرد




    بهمن دیگری باید برپا کرد

    آتش سرکش و شعله ور می باید این خاک را

    ای وطنم ، ای ایران خسته ام 

      سرفراز و شاد میخواهم ترا  

    بعد از چنگیز  شیخ خون خوار بر فرهنگ و حرمت تو تاخت 

     چنگال جلادان دوران بر سینه تو نشست

     از خون خود مرهمی بر زخم های تو خواهیم ساخت 

     هزاران مجاهد از امیرخیز بر خواهند خاست

     خونین پیکر اما سربلند خواهند ایستاد

      اهریمن و جهل به جنگ تو آمده اند 

    خنجر نامردی از پشت میزند شیخ تبهکار

    کار ناتمام چنگیز را  میکند تمام

    گویی فراموش کرده دلیران سربه دار ترا

    برخیزید ای دلآوران وطن  ، 

    زمان  شکستن  دست تبهکاران رسیده است

    ای وطنم ای ایران ای سرزمین پاک 

     آتش کده های سرکش  ترا فروزان تر خواهیم کرد

    تمام  دشت و کوهت را تبدیل به آتش خواهیم کرد

    از خاوران هزاران شعله سربر خواهد کشید

     این شب پلید را شعله باران خواهیم کرد 

    میخروشد غیرت در رگ  عاشقان

     تو بمان تو پابرجا و پایدار بمان

    دل خونین و رنجور ترا شاد خواهیم کرد

    این دل پر مهر در پیکر تو تا ابد خواهد تپید

    چون فرزندان تو به تو عشق مجنون  دارند 

     ای مادر تب دارم ای ایران

    شرم بر شیخ تبهکار باد که حریم و حرمت تو را درید

    تو را از تبهکاران پاک خواهیم کرد

    با چنگ و ناخن  و دندان خواهیم جنگید

    تا حرمت تو را در پیش دیگران دوباره شکوفا کنیم

    آن وقت خواهیم گفت شادم از عشق وطن

    دگر چشمم به رویای غفلت نخواهد رفت

    ای ایران کهنم ترا شاد و خرامان خواهیم ساخت 

    دست ناپاکان ز تو دور خواهیم کرد

    فرزندان راستین ات در سینه تو رقص شادی برپا خواهند کرد

    از این دام شیخ تبهکار عبورخواهیم کرد

     با هزاران زخم ، اما سربلند و سرفراز

    تن تب دارت را صفا خواهیم  داد

    از خزر تا خلیج همیشه فارس ،نام ترا خواهیم خواند

    مطمئن باش ،ای وطنم ،ای ایران ،ای مادرتبدارم

    برای نجات تو هزاران جان فدا خواهیم کرد

    سخت است و دشوار

     اما عزم کرده ایم  چون پولاد

     از کوره ها گذشته ایم

    عزم میدان کرده اند شیران بیشه

    آتش به پا خواهیم کرد در آن

    بسوزد ریش و ریشه تبهکاران

    صد شعله  خواهیم افروخت 

    تمام خاکت را به آتش کده تبدیل خواهیم کرد

    صد زبانه سر بر کشد از سر شیخ تبهکار

    نماند نشان از تاخت و تاز و ستم 

    سرتا سر خاکت را عشق باران خواهیم کرد 

    از وجود خود پلی برای  عبور شعور انسان خواهیم ساخت

    از خزر تا خلیج همیشه فارس

    سرود ای ایران ای مرز پرگهر خواهیم خواند

    تمام دشت و رود و کوه هایت  همصدا با ما 

    آوای ترا سر خواهند داد

     وجب به وجب خاکت را بوسه باران خواهیم کرد

    ای هموطن تا کی به انتظار قیام توان نشست؟

    برخیز تا هزاران قیامت در قیامت به پا کنیم

    بهمن دیگر می باید کرد

    خانباباخان
    ۲۲ بهمن ۱۳۹۲

    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

    ۱۳۹۲ بهمن ۲۱, دوشنبه

    گوونیم قالمویود ای دنیا سنه
    guvenim galmoyud ey donya sene
    چکل آرتوخ آلاتمایا چالوشما
    chekil artukh allatmaya chaloshma
    اعتماد ساراین یخدن گویلومده
    etemad  sarayin yikhdin goylomde
    چامورونان هورمه بوشا چالشما
    chamoronan horme bosha chalishma


    گووندیقیم داغلار ویرانه اولدو
    تپه لرین داغ گوسترمه یه چالوشما


     حسنگم یک سبد وقاحت دارم
    به امام ( ره‌) خود  شباهت دارم
    نه انسانیت نه شرافت دارم
     از عظما حکم ولایت دارم
    دولت تغییر و تدبیر رذالت دارم
    از انگلیس مهمان چو جک دارم
    برای حل مشکل اقتصاد چند سبد دارم
    تخمرغ و مرغ و قند و نبات دارم
    دار دارم و زندان دارم و تیرک اعدام دارم
     کابینه ام قهوه خورند در دنیایی تمدنها شهرت دارم   
    نه حیا و نه شرم و نه خجالت دارم 
    تا بسیج و پاسدار دارم چه غم دارم
    سبد سبد کالا میاورم انبار سبد دارم
    امت همیشه در صحنه یک طویله گوسفند دارم
    هزار نوع حیله و مکر و فریب دارم
    تلفن از واشنگتون از خود باراک دارم
    تا شش ماه هنوز وقت امضا شده از غرب دارم
    یک شیشه زهر در زیر عبا برای عظما دارم
    فرستنده و گیرنده و حتی شنود هم دارم












    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

    ۱۳۹۲ بهمن ۱۶, چهارشنبه

    نوزده بهمن :‌ در میان دود و آتش صدای سرداری بگوش میرسید


    نوزده بهمن
    پگاه نوزده بهمن بوی خون میداد

    تمام زعفرانیه را به کام خود کشیده بود

    شفق خرقه خون رنگی پوشیده بود

    صدای انفجار و رگبار مسلسل بود

    در میان دود و آتش صدای سرداری بگوش میرسید

    آتش! بچه ها بی امان آتش!

    دود باروت همه جا را سیاه کرده بود

    خورشید هم انگار فهمیده بود چه اتفاقی خواهد افتاد

    سیاه پوش و غمگین بود.

    روز امتحان سرداران، عجب روزی بود!

    زعفرانیه، شگفت زده شاهد این صحنۀ بود

    صدای اشرف زنان با صدای رگبار درهم می پیچید

    آتش! بچه ها آتش!

    بانگ مسلسل و فرمان موسی در هم آمیخته بود

    گل می شکفت از سلاح یاران

    لاله می دمید در سینه مجاهدان

    همه جا خون بود و آتش

    زمین و آسمان آتش وعربده جلاد

    سینه سرداری را نشانه گرفته بودند

    کفتاران به بیشه شیران هجوم آوردند

    روز امتحان بود.



    صدای فرمان آتش اشرف و رگبار یاران

    در گوش فلک می پیچید

    شیران بیشۀ حماسه بی امان می غریدند و چون لاله پرپر می شدند

    فرمانده آذر می غرید: آتش!

    محمد و میرطه وخسرو و تهمینه و مهناز پروانه وار می چرخیدند

    تا جان در بدن داشتند، بی امان آتش کردند

    تا حریم سردارشان از وجود جلادان پاک بدارند

    دوباره صدای سردار در میان دود و آتش پیچید

    بچه ها آتش!

    ثریا، مهشید، کاظم یا ناهید فرقی نداشت

    برای اشرف و موسی همه تن را سپر می کردند

    عجب روزی بود، روز فدای همه برای هم

    انگار سیاهکل دیگری بود، در آفتاب بی رمق زمستان

    طلوع دوبارۀ خورشیدی بود، گدازان از حماسه ها

    حسین، عباسعلی، سعید و حسن و دیگر یاران

    از پیکر خود سنگر می ساختند

    اما افسوس، جنگ نابرابر بود

    هرچه صدای رگبار از سنگر سرداران کم می شد

    بر زوزه های دشمن هار شده افزوده می شد

    جنگ بی امان ساعتها ادامه داشت

    اما افسوس و هزار افسوس، یاران یک به یک پر می کشیدند

    بسوی زعفرانیه، از هر طرف مجاهدی روان شد

    اما دشمن می دانست، چه طمعه به گیر آورده است

    زعفرانیه در حصار گله های کفتاران

    و هیچ آتشی یارای شکستن محاصره را نبود.

    سرداران می باید حسین وار تاریخ را از نو می نوشتند

    یا سرها بر نیزه جلادان یا فرو افتاده به تسلیم

    اما هیهات هیهات که اینان اهل تسلیم نیستند

    سر بر نیزه شدند سرداران

    عفریت جماران سرمست از سرهای بریده

    لاجوردی، دژخیم پست، سر از پا نمی شناخت

    ابلهان پایان را می دیدند، آنجا که تنها آغاز بود

    اما دیری نپایید، از خون سرداران قهرمانی ها جوشید

    یکی شد علی اکبر قهرمان

    نشست چون رستم بر سینۀ لاجوردی، غلام عفریت جماران

    در سینۀ تاریخ ایران زمین

    هنوز خون ها درجوششند.

    خانباباخان


    ۱۶ بهمن ۱۳۹۲

    ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed