۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

ملت به پا خیزید تمام نقشه های این نظام شیطانی را بر سر خامنه ای جلاد خراب کنید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

باید به پا خیزیم تمام نقشه های این نظام شیطانی را بر سر خامنه ای جلاد خراب کنید









برخيز و بجنگ  تا آزادي بيادبگذار به من «خشونت طلب»! بگويند. چون روز چهارشنبه سوري به جاي «درختكاري» به آتش بازي مي روم . به جاي «سكوت» و در خانه نشستن به فرياد اعتراض و خيزش و قيام و شعار « مرگ بر اصل ولايت فقيه» و سرنگوني «نظام » باور دارم. امروز فقط من نيستم كه بر اين باور هستم, كل منطقه مردم ديكتاتورها را يكي پس از ديگري كله پا كرده و مي كنند و مردم سوريه هر روز دارند با خشم و خروششان آتش به بُرج و با روي ديكتاتور نان خور آخوندها بشار اسد انداخته اند و كودكان سوري از من خشونت طلب ترند كه تنهاي معصومشان آماج گلوله هاي مزدوران خامنه اي و اسد قرار مي گيرد.امروز ديگر در زير خيمه سايه عمود خيمه نظام سينه زدن و «حسين, حسين» كردن فايده اش را همه ديديم. براي اينكه نظام سقوط نكند مردم همه بعد از سينه زني به خانه هايتان برگرديد.امروز ديگر نمي توان پدر خوانده مافيا و سردار سازندگي نظام عالي جناب مليجك سُرخ پوش را عبا و عمامه ي آزاديخواهي بر سر و دوش نهاد و گفت: «هاشمي , هاشمي , سكوت كني خائني»!ايشان هم خائن بود و هم جنايتكار و با خامنه اي زوجي متضاد و جدايي ناپذير بود كه امروز به اين وضع زار و نزار افتاده كه نه در دل نظام و مقام عُظمايش جايي دارد نه به قٍُربت راهي!چون در دوران رياست جمهوري عالي جناب سُرخ پوش شمار زيادي از ايرانيان پناهنده در كشورهاي اروپايي ترور و كشتار شده اند و« مليجك امام» تحت تعيقب پليس بين الملل مي باشند.ديگر نمي شود شال و كفش و كلاه سبز كرد و با تريتاي ناياك فالوده خورد و نامه به وزارت خارجه آمريكا نوشت مبادا مخالفين نظام را از ليست سياه دربياريد كه منافع آقايان به خظر مي افتد!ديگر نمي توانند هم از آخور طويله ولايت بخورند و هم از توبره ناياك بعد ادعاي رهبري «جنبش سبز» با شعار ”هم غزه هم لبنان جانم فداي ” حفظ سر تا به پاي نظام داد!نه ديگر , ديديم كه نشد ”خلعت شريفان »به تن « پيروان خط امام » و « عصر طلايي » اش كه طلايي ترين آن فتواي قتل عام زندانيان بي گناهي كه دوران محكوميتشان را طبق قوانين رژيمش مي گذارندند , بود ,كرد و آنها را يك شبه بعد از سي سال جرم و جنايت « شريف زاده» و پاك و طيب و طاهر ناميد. نوشته مكتوب ” رحم بر محاربين ساده انديشي است” سند گوياي جنايتي بزرگ و فراموش نشدني است كه فقط يك نفر از سر تاپاي اين نظام به آن معترض بود آن هم فقط اعدام و قتل عام اسيراني كه دوران محكوميت خود را مي گذراندند , آقاي منتظري كه جانشين وقت خميني بود و حاضر نشد ديگر به درون جهنم با خميني برود و گفت:” من تا لب جهنم با تو ميام ولي توي جهنم خير”! يا اينكه” من بُز اخوش كه نيستم هر چه امام بگويد قبول كنم.” بله, ديديم كه اينها بيشتر به فكر حفظ نظامشان بودند تا منافع مردم و قيام كنندگان سال 88 شعار ميدادند. ” كشته نداديم كه سازش كنيم رهبر قاتل را ستايش كنيم.”امروز بعد از قيام 88 و قيامهاي منطقه و سرنگوني بن علي و مبارك و قذافي و تجربه مردم سوريه براي ساقط كردن بشار اسد با گذر از تظاهرات و اعتراضات اجتماعي به قيام مسلحانه اين درس را بايد خوب خوب بگيريم كه ما هم مسيري جز اين نداريم و مردم منطقه حكومتهايي به مراتب ضعيف تر از ديكتاتوري ولايت فقيه كه بر آنها حكم مي راند را با نبرد آزاديبخش و حتي با حمايت خارجي به زير كشيدند چيزي كه ما با آن مخالف بوده و هستيم و تا كنون هم همه راههاي سازش و مماشات و ارائه بسته هاي تشويقي به اين رژيم را همين كشورهاي خارجي كه امروز بالاجبار به تحريم نفتي و بانكي رژيم روي آورده اند را رفته اند و با تروريست ناميدن جنبش مقاومت مخالف رژيم بيشترين خدمت را به حفظ و بقاي اين رژيم كرده اند و مي كنند. بله تجارت تلخ و خونين به ما اين را مي گويد كه با خامنه اي و پاسداران و لباس شخصي هايش فقط با زبان مقاومت و جنگ تمام عيار مي توان حرف زد و آنها را از اريكه قدرت به زير كشيد. نبايد بگذاريم باز عده اي شياد ما را به سكوت و سازش و در خواست مجوز از ولي فقيه جنايتكارانبراي راهپيمايي دعوت كنند كه آسته بيايم و آسته برويم مبادا گُربه وحشي ولايت شاخمان بزند!بايد بساط شيادي و كاسه كوزه اينها را جمع كرد اما چگونه؟باقيام براي سرنگوني اين رژيم در شرايطي كه فرصتي تاريخي و مغتنم به يمن تلاشهاي جنبش مقاومت ايران و افشاگريهايش فراهم شده البته بسيار دير ولي اين فرصت با تاخير بسيار را نبايد از دست بدهيم. فريب اين داد و بيداد و فغان و فرياد جنگ بر عليه ايران داره در خليج هميشه فارس شروع ميشود بيائيد جلو اين جنگ را بگيريم نخوريم. سي سال است اين رژيم با مردم ايران و جامعه بين المللي در جنگ است و حالا ما بايد اين جنگ را به پايان ببريم.اين يک وظيفه ملي و ميهني هرفرد ايراني است كه در اين راه, در راه سرنگوني اين ريژم قيام بکند و جنگ را با ولايت فقيه شروع بکند به هر اندازه اي که توانش را دارد .بله , اي جوانان وطن اتفاقا براي جلو گيري از جنگ و دخالت خارجي بايد با رژيم جنگيد و ساقطش كرد . بايد همه با هم متحد شد براي جارو کردن تمام آشغالهاي که ايران را به آستانه نابودي رسانده اند . بايد به پا خاست و جنگيد تا آزادي و هفته خيزش براي سرنگوني براي آزادي و براي حمايت از ملت ايران نه از جناحي از اين رژيم جنايت پيشه , از 22 بهمن تا 29 بهمن با شعار جنگ جنگ تا آزادي و جنگ جنگ تا محو ولايت فقيه بايد قيام كرد. زند باد ايران زنده باد مردم ايران و زنده و پاينده باد مبارزه با تمام پس مانده هاي خميني خون آشام. 
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

این آخوند شیاد که با این لباس برای فرار آماده شده بشناسید



خاتمی در لباس فریب همان خاتمی که  تمام تلاشش برای سر و پا نگهداشتن این نظام جهل و جنایت است آخوندها یواش یواش برای خودشان لباس فرار آماده میکنند یکی لو رفته است این را نگاه کنید بقیه نیز حتمأ از این لباسها استفاده خواهند کرد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

رویتر : آمریکا به عراق اخطار داد، فرصت را بر باد نده



رویتر : آمریکا به عراق اخطار داد، فرصت را بر باد نده!

یک‌شنبه، ۰۹ بهمن ۱۳۹۰ / ۲۹ ژانویه ۲۰۱۲
AddThis Social Bookmark Button
هیلاری کلینتون گفت عراق باید به‌صورت  یک دموکراسی شروع به‌کار کند. پیام آمریکا به عراق این است: فرصت را بر باد نده!
آمریکا به عراق اخطار داد که فرصت تبدیل شدن به یک کشور مرفه و خوشبخت  و متحد را از دست ندهد.
رویتر- ۲۶ژانویه ۲۰۱۲(۲۶بهمن۱۳۹۰)-هیلاری کلینتون وزیرخارجه آمریکا روز پنجشنبه گفت عراق باید به‌صورت یک دموکراسی شروع به‌کار کند و مصالحه را پذیرا شود.
عراق در سالی که نوری مالکی نخست‌وزیر دستور دستگیری معاون رئیس‌جمهور را صادر کرده بدترین بحران سیاسی خود در یکسال گذشته را به چشم دیده است . حکم دستگیری طارق الهاشمی در ماه گذشته نگرانیها از بروز خشونت فرقه‌یی به‌دنبال خروج نیروی آمریکا را برانگیخته است.
هیلاری کلینتون که در یک جلسه پرسش و پاسخ در وزارت‌خارجه شرکت کرده بود گفت: جیمز جفری  سفیر آمریکا در عراق فعالیتها برای درخواست از سیاستمداران عراق از جمله مالکی برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافاتشان را پیش می‌برد .
جیمز جفری به طور مستمر در حال  ایجاد ارتباط، ملاقات و متقاعد ساختن و پیگیری از افراد صاحب نقش درصحنه سیاسی و قبل از همه خود مالکی است ، تا این فرصت را  بر باد ندهند.
وی گفت این فرصتی برای داشتن یک عراق متحد است و تنها راه رسیدن به آن مصالحه می‌باشد...
عراق میتواند کشوری غنی باشد و به نظرمی رسد که درآمد نفت عراق شروع به بالارفتن کرده است، اما مشکلات باید حل شوند.
این مشکلات نمیتوانند انکار شوند یا نباید به روش استبدادی با آنها برخورد شود. برای حل این مشکلات، باید از طریق روند سیاسی عمل شود.
هیلاری کلینتون گفت آمریکا هر کاری را که بتواند، برای کمک انجام می‌دهد. اما در ته خط، عراق اکنون یک دموکراسی است و لازم است آنها از روی نیاز به مصالحه عمل کنند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کارنامه سیاه دو خائن به ایران خمینی جلاد و نورالدین کیانوری

نقطه مشترک آیت‌الله خمینی و کیانوری، مستضعفان و زحمتکشان

به روز شده:  18:31 گرينويچ - 29 ژانويه 2012 - 09 بهمن 1390
جمهوری اسلامی
حزب توده ایران بعد از انقلاب از جانب برخی گروه های چپ متهم به دنباله روی و همسویی با سیاست های جمهوری اسلامی و روحانیت شده بود
حزب توده ایران بعد از انقلاب از جانب برخی گروه های چپ متهم به دنباله‌روی و همسویی با سیاست های جمهوری اسلامی و روحانیت شده بود. حزب توده این اتهامات را همیشه رد کرده و نورالدین کیانوری دبیر کل وقت حزب که طی سال های ۵۸ تا ۶۱ در جلسات هفتگی با عنوان "پرسش و پاسخ"، مواضع رسمی حزب را بیان می کرد، به عملکرد و مواضع حزب در قبال جمهوری اسلامی می پرداخت.
کیانوری در یکی از این جلسات در سال ۱۳۵۸ گفت: "حزب ما یک حزب مارکسیستی است و در اساس با جهان بینی و شناخت های مارکسیسم - لنینیسم و سوسیالیسم علمی به حوادث و پدیده ها برخورد می کند. در سیاست کوتاه مدت و دراز مدت، یا به اصطلاح علمی، تاکتیک و استراتژی خود همه مسایل را بر این اساس تحلیل می کند."
بنابراین حزب توده برای پاسخ به اتهامات خود ابتدا می آید موضوع سیاست کوتاه مدت و دراز مدت را بر اساس تاکتیک و استراتژی روشن می کند.
سیاست دراز مدت حزب توده، رسیدن به جامعه سوسیالیستی است اما برای رسیدن به این هدف باید مراحلی را پشت سر گذاشت. مرحله اول "انقلاب ملی و دموکراتیک" است و مرحله دوم "انقلاب سوسیالیستی" است. برای طی این مراحل، باید از تاکتیک های معین استفاده کرد.
حزب توده، این تاکتیتک ها را تاکتیک های لنینی می دانست. تاکتیک لنینی از دیدگاه کیانوری به این شرح است: "تاکتیک این است که ما بتوانیم با ارزیابی دقیق نیروها در جامعه، حلقه اساسی تحول اجتماعی را پیدا کنیم، حلقه‌ای که اگر آن را به دست گرفته و به جلو ببریم، تمام جریان پدیده مانند حلقه های زنجیری که به حلقه اساسی بسته هستند، به سمت هدف جلو برده شود."
سایر عوامل نسبت به این حلقه اساسی، فرعی هستند. حلقه اساسی، آن عاملیست که بتواند اکثریت نیروهای عظیم اجتماعی را به تحرک وادارد. مثال کیانوری از حلقه اساسی، شعاریست که حزب بلشویک مطرح کرد تا بتواند اکثریت را گرد آن جمع کند.
این شعار عبارت بود از صلح، نان و زمین. هدف لنین یا حزب بلشویک از این شعار پا گذاشتن به مرحله اول یعنی انقلاب ملی و دموکراتیک بود چرا که در این صورت گروه های مختلف و مردم می توانستند به وحدت کلمه برسند و با معرفی عامل بدبختی های روسیه، نظام تزار را سرنگون کنند. تنها در این صورت بود که مردم ترغیب به انقلاب ملی می شدند.
کیانوری توضیح می دهد: "برای انقلاب اکتبر نمی آیند شعار بدهند که مثلاً ما میخواهیم کمونیسم بسازیم. به جای اینکه بگویند مردم برخیزید، اسلحه به دست بگیرید و حکومت کرنسکی را سرنگون کنید، می گویند: صلح، نان و زمین می خواهیم. صلح برای تمام مردم و ارتش که از جنگ خسته شده، نان برای ده ها و ده ها میلیون مردم، مردم قحطی زده، زمین برای دهقانان، برای میلیون ها دهقان بی زمین که آرزوی زمین داشتند.توده های میلیونی که پس از انقلاب فوریه، کورکورانه به حکومت بورژوایی اعتماد داشت، زیر این شعار، که دولت کرنسکی نمی توانست به آن ها تحقق بخشد، به طرف حزب بلشویک آمدند. همان حزب بلشویکی که چند ماه پیش، در انقلاب فوریه، فقط اقلیت بسیار کوچکی از آن پشتیبانی کرده بودند. این است اهمیت حلقه اساسی، یعنی پیدا کردن آن نقطه اصلی در مجموعه مسایل عینی که در جامعه مطرح است، نقطه ای که بتواند تمام جریان را به دنبال خود بکشد."
آیت الله خمینی
حزب توده، در فکر "جبهه متحد خلق" بود و آیت الله خمینی عملا توانست بسیج مردمی و حزب لله را تشکیل دهد که برای تثبیت نظام تازه تاسیس ضروری بود
کیانوری ادعا می کرد که حزب توده نیز همانند مثال ذکرشده عمل کرد یعنی "در جریان انقلاب خودمان، در طول دو سه سال اخیر دو مسئله که حلقه اساسی را تشکیل می دادند، در برابر نهضت قرار گرفت. این دو مسئله که توانست تمام خلق را صرفنظر از تمام اختلاف نظرهایی که با هم داشتند و علی رغم تضادها و خصومت هایی که میان آن ها بود، به دنبال خود بکشد، عبارت بود از: آمریکای جانی که تمام ثروت ما را تصاحب کرده باید برود و شاه، که نوکر آمریکاست باید برود. دو شعار خیلی ساده که بحث بغرنج علمی پشت سر خود نداشت. مردم این دو شعار را فهمیدند و به این نتیجه رسیدند که تمام بدبختی هایشان از این دو منبع اصلی است."
حزب توده معتقد بود که آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، با تحلیلی متفاوت، در مسیر همین دو شعار توانست گروه های مختلف و مردم را گرد هم آورد. هر چند حزب توده، در فکر "جبهه متحد خلق" بود و آیت الله خمینی عملا توانست بسیج مردمی و حزب لله را تشکیل دهد که برای تثبیت نظام تازه تاسیس ضروری بود.
کیانوری اضافه می کند : "شخص آیت الله خمینی از ابتدا این حلقه اساسی را با برداشت مذهبی و روحانی خودش – نه با تحلیلی که ما از اوضاع سیاسی می کنیم- پیدا کرد. او هم به همان نتیجه ای رسید که ما رسیده بودیم. ما با تحلیل مارکسیستی خود به این نتیجه رسیده ایم که دشمن شماره یک ما امپریالیسم آمریکا و دشمن شماره دو ، شاه عامل امپریالیسم است ، و تا این دو دشمن از ایران ریشه کن نشوند، آزادی برای مردم ایران مفهومی نخواهد داشت. آیت الله خمینی هم با برداشت خودش به همین نتیجه ساده دست یافته است و این موضوع در آخرین اعلامیه ایشان در بغداد هم تصریح شده است. ما در واقع از نظریات خودمان پشتیبانی می کنیم. آیت اله خمینی با برداشت خودش به این نتیجه می رسد که جامعه ما جامعه ای است تیره روز با اکثریت توده های فقیر، که او نامش را می گذارد "مستضعفین ". ما نیز به همین نتیجه می رسیم و آن را "طبقات زحمتکش" می نامیم که عبارتند از کارگران، دهقانان و پیشه وران خرده پا. و در سوی دیگر جامعه به تعبیر ما طبقات حاکمه سرمایه دار و ملاکین بزرگ وابسته به امپریالیسم قرار دارند که آیت الله خمینی با تعبیر خودش نام آن ها را مستکبرین وابسته به امپریالیسم می گذارد. ما اینجا بر سر کلمات و اصطلاحات دعوا نداریم، ما محتوای آن ها را می پذیریم و از آن پشتیبانی می کنیم."
اما دبیرکل حزب توده به عاملی اشاره می کند که می توان آن را پاسخی دانست که چرا عملکرد حزب توده، به همسویی و دنباله روی از سیاست های جمهوری پنداشته شده بود. او می گوید: "کدام حزب کمونیست میتواند در جامعه ای که ۹۵ تا ۹۷ درصد مردم آن تمایلات مذهبی و اغلب تمایلات عمیق مذهبی دارند، تصور کند که بدون این نیروی عظیم می تواند انقلاب اجتماعی انجام دهد؟ مگر می توان انقلاب را با هلیکوپتر و یا با هواپیما به جایی وارد کرد. انقلاب کالا نیست که مثلاً از کارخانه زیمنس بتوان آن را وارد کرد. انقلاب اجتماعی را خلق باید انجام دهد، یعنی دهقانان، کارگران، پیشه وران و روشنفکران. اکثریت مطلق این طبقات و اقشار مذهبی هستند. ما تنها میتوانیم خوشحال باشیم از اینکه تأثیر تحولات تاریخی جهان، در ایران کار را به جایی رسانده است که قشر های وسیعی از نیروهای غیر مارکسیست، نیروهای طبقاتی مردم زحمتکش، با تجربه شخصی خودشان به صحت این شعارهایی که ما با تحلیلی دیگر به آن رسیده ایم، دست یافته اند و برای رسیدن به این هدف ها آماده مبارزه اند. این است مفهوم "جبهه متحد خلق" برای دست یافتن به هدف های انقلاب دموکراتیک ملی."
همچنین حزب توده معتقد بود که تضاد عمده، تضاد بین "خلق و امپریالیسم" است، بنابراین نباید تضادهای دیگر مانند تضاد طبقاتی را عمده کرد. اگر نیروهای بورژوا و لیبرال و مذهبی می توانستند در خدمت انقلاب ملی باشند باید با آنها همراهی کرد. از سویی دیگر، حزب هر گونه چپ روی گروه های مبارز را نقد می کرد و تاکید می کرد در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، گروه ها باید فعالیت کنند هر چند تاکید می کند که رابطه خود را با نظام به صورت رابطه "اتحاد و انتقاد" و "پشتیبانی و انتقاد" تعریف کرده است.
آیت الله خامنه ای
نورالدین کیانوری در نامه ای به آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۹ از شکنجه های بسیار زیاد بر خودش، اعضای حزب و همسرش پرده برداشت
بنابراین، موضع ضد امپریالیستی یکی از عواملی است که باعث می شود حزب توده، رابطه ای را با آن بر قرار کند که گروه های مبارز دیگر که در انقلاب سهم داشتند ولی بعد از انقلاب با نظام تازه تاسیس درافتادند، این حزب را به سازشکاری با نظام متهم کنند، اتهامی که حزب توده هیچگاه نپذیرفت.
حزب توده، در رابطه با سیاست هایی که در پیش گرفته بود نوشت: "ما معتقدیم که در رابطه با این سیاست، غیر از حزب توده ایران، قاطع ترین موضع را طرفداران راستین آیت الله خمینی در مبارزه علیه امپریالیسم، در مبارزه علیه رژیم ارتجاعی شاه، در مبارزه برای حقوق اکثریت مردم زحمتکش و مبارزه برای آزادی های دموکراتیک اتخاذ کرده اند. به این ترتیب ما معتقدیم که در شرایط کنونی این نیروها در عمل نزدیک ترین متحدین حزب توده ایران هستند."
اما همانطور که بعدها معلوم شد، جمهوری اسلامی برای این متحد خودخوانده که در بعضی موارد با ارائه اطلاعات به جمهوری اسلامی مانند کودتای نوژه، آن را از توطئه ها رهانیده بود، تقدیری را رقم زد که فقط به زندان، شکنجه و اعدام اعضای حزب توده ختم شد.
نورالدین کیانوری در نامه ای به آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۹ از شکنجه های بسیار زیاد بر خودش، اعضای حزب و همسرش پرده برداشت، آن چنانکه حتی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگویی با روزنامه همشهری گفت: "اگر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم."

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

وقاحت . ولایت وقیح ، حد و مرز نمیشناسد .



 
وقاحت . ولایت وقیح ، حد و مرز نمیشناسد .  بجای مجسمه فردوسی و سعدی مجسمه سر چماقداران را درست میکند : بنیاد شهید ساخت  تندیس تمام قد حاج ذبیح الله بخشی در یکی از میدان های اصلی شهر کرج خبر داد.
باید به حال این ملت گریست وقتی که آخوند نوحه خوان  رهبر و ولی ملت 80 میلیونی ایرانی میشود و تعداد بی وطن نیز در تمام زمینه ها پشت سرش تیغ به روی شجاع ترین فرزندان این آب و خاک میکشند باید انتظار این را نیز داشت که بجای مجسمه فردوسی مجسمه حاجی بخشی را بگذارند ! سایت سپاه پاسداران امروز این خبر را با یک آب و تاب نوشته است... خبر را نگاه کنید
نصب تندیس"حاجی بخشی" در کرج
9 بهمن 1390 ساعت 18:19

مدیر کل اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز از به زمین خوردن کلنگ ساخت و نصب تندیس تمام قد حاج ذبیح الله بخشی در یکی از میدان های اصلی شهر کرج خبر داد.

مهدی ایزدی در گفتگو با مهر با بیان ضرورت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و گرامیداشت مقام شهدا و ایثارگران گفت: شهدا و ایثارگران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس باید الگو و نمونه برای نسل جدید و نسل های آینده باشند ...
وی افزود: نسل جدید و نسل های آینده این مرز و بوم باید اهداف، آرمانها و شخصیت های فردی و اجتماعی اسطوره ها و ایثارگران ایران اسلامی را بشناسند و آنها را الگوی گفتار و کردار خود دهند...


اسطوره خواندن سر چماقدار تنها میتوان در فرهنگ خمینی یافت  . مگر خمینی نمیگفت اینقدر عکس های من را در روزنامه ها چاپ نکنید بجای عکس من عکس یک دهقان را چاپ بکنید . ولی کسی جرأت نمیکرد بگوید تو عرعر کرده ما نمیتوانیم عکس دهقان را بجای تو بگذاریم . خدا رحم کند به ملت ایران ...

.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تزریق آمپول شیعه به آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا . همراه با عکس


مراجع تقلید حوزه علمیه قم تصمیم گرفتندکه اوباما را باید از نو مسلمان کرد

ارسال کتاب های یک مرجع تقلید به اوباما


تاریخ: ۰۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۹
به گزارش شیعه آنلاین یکی از وکلای آیت الله سید "صادق شیرازی" از مراجع تقلید قم، در ایالات متحده آمریکا با ارسال تعدادی از کتاب های این مرجع برای "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا، او را به شیعه شدن و گرویدن به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) دعوت کرد.

وکیل آیت الله شیرازی چندی پیش تعدادی از کتاب های این مرجع تقلید را به همراه نامه ای برای اوباما ارسال کرد. اين وکیل در نامه خود به رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا او را به شیعه شدن دعوت کرده بود.

کتاب های ارسال شده در موضوعات مختلف اسلامی از جمله عقاید اسلامی، تاریخ، سیره اهل بیت (علیهم السلام) و غیره بوده است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

اما افسوس صد افسوس که شمشیر بر دست نداشت آن را دیدم . تقدیم به مجاهدان خلق گوهر و موسی


با سلام خواهرمجاهدم گوهر یادت هست توی شکریازی معلم ما بودی؟ همش تلاش میکردی شاگردانت مجاهد بشوند؟ ازصمد و از ماهی سیاه کوچولو میگفتی؟ من بعد از انقلاب تازه فهمیدم که تو یک مجاهدخلق بودی چون آن موقع خیلی سخت بود که ما ها مجاهدین را بشناسیم .مجاهد خلق گوهر صالحی یکی از زخمی های هجوم خامنه ای و مالکی به اشرف است برادر بزرگش غلامرضا صالحی کاندید شهر ما از طرف مجاهدین بود غلام رضا بعد از سالها زندان شهید شد برادر دیگرش غلامحسین نیزمسئول فرهنگی شهر ما بود او نیز در یک درگیری درشهر ارومیه شهید شد . در این حمله حرامیان بغداد به سر دستگی خامنه ای و مالکی خود خواهرم گوهر نیز تیر خورده شدیدأ زخمی شده است در یکی از صحنه های پیکار بود که من خواهرم گوهر را تنها یک سپر تخته ای در دست داشت و خود را به قلب حرامیان میزد دیدم غرور تمام تنم را برگرفت هزاران درود به مجاهد خلق گوهر بی بدل فرستادم . از طرف دیگر موسی جاودان یکی از زخمی های اشرف که موسی مدتی پیش من بود یعنی پسرم حساب میشود موسی نیز مثل شیر توی آن آتشها غوغا میکرد دیدم ولی موسی نیز تیر خورده است این نوشته ام را تقدیم میکنم به خواهر مجاهدم گوهر و به موسی ای عزیزم

یلی را دیدم یک زن را دیدم با سپر در مقابل اژدها ایستاده بود دیدم
اما افسوس صد افسوس که شمشیر بر دست نداشت آن را دیدم
خود رستم را دیدم آری رستم بود توی خرمن آتش دیدم
بی باک و استوار ایستاده بود من آن زن را دیدم

چه شجاع و بی پروا پیکار میکرد او را دیدم
پیکر خون چکان بود لب خندان انگار فاتح هفت خان را دیدم
چونان کوه دماوند هزاران شکاف برداشته بود من آن را دیدم
در میان گرد و خاک من آن کاکل آتشفشان را در آن زن دیدم

در هجوم حرامیان بعداد ای صبور و استوار پرصلابت تو دیدم
آرش را در بلندهای زاگرس قلب ایران ایستاده بود بدون کمان دیدم
اما ای گوهر بی بدیل بیدون کمان نیز درخشیدی تو را دیدم
 وقتی که مشت موسی ای جاودان بر فرق فرعون رخشان شد آن را نیز دیدم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یاد شاملو بخیر حرومزاده ترین نوع خبر رسانی

یاد شاملو بخیر حرومزاده ترین نوع خبر رسانی .  ساعاتی پیش خبرگزاریهای بین المللی ( کدام خبرگزاری های بین المللی ؟ اسم ندارد به این میگن کلاهبرداری رسانه ی و حرومزاده ترین نوع خبر رسانی ) از ربوده شدن 11 زائر ایرانی را در سوریه خبرداده بودند،( دوستان منتظرعکسهای 11 سردار و امیران سپاه پاسداران باشید فردا یا پس فردا ارتش آزاد سوریه اول عکسهایشان را پخش خواهد کرد بعد فیلمهایشان که اعتراف خواهند کرد که برای کشتار به سوریه آمده بودند ) یکی از مقامات سازمان حج و زیارت ایران نیزخبر را تأیید کرده است . ( منظور از مقامات سازمان حج قاسم سلیمانی است فرمانده و سر دسته تروریستها ) این نوشته بدون سانسور سایت سبزعلی است من مجبورم به این پاسدار قاتل بچه های مردم در جبهه های جنگ خانمانسوز خمینی جواب بدهم دوستان
کد خبر: ۲۲۲۳۴۹
تاریخ: ۰۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۰:۲۰
سرویس سیاسی در حالی ساعاتی پیش خبرگزاری های بین المللی از ربوده شدن 11 زائر ایرانی در سوریه خبر داده بودند ، یکی از مقامات سازمان حج و زیارت ایران نیز در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی این خبر را تایید کرد.

به گزارش تابناک ، مسعود اخوان مدیر نمایندگی سازمان حج زیارت در سوریه در این گفتگو گفت : این اتوبوس از حلب در شمال سوریه عازم دمشق بود كه در مسیر راه و در مناطق مركزی سوریه از سوی افراد مسلح مورد تعرض قرار گرفته و 11 نفر از سرنشینان آن ربوده شدند.  ( سئوال اصلی این است چرا فقط 11 نفر را ربودند؟ بنظر میرسد که پاسدارها را در لابلای مسافران جاسازی میکنند به سوریه میفرستند )

این مسوول ایرانی افزود : این زایران كه در شمار كاروان های بدون مجوز هستند ، قرار بوده پس از زیارت عتبات مقدسه در سوریه عازم عراق شوند. ( یعنی بعد از سوریه  به عراق نیز برای سرکوب و آموزشهای لازم باید میرفتند این نشاندهنده این است که پاسدارهای دانه درشدی بودند) در روزهای اخیر بیش از 5 هزار نفر از زایران ایرانی به سوریه سفر كرده اند.

در همین حال رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه ایران ضمن محکوم کردن این حادثه فزود: اینگونه اقدامات خلاف اصول انسانی و تعهدات اخلاقی و بین المللی به هیچ وجه قابل توجیه نبوده و انتظار می رود این افراد در اسرع وقت نسبت به رهایی زوار ایرانی اقدام كنند. ( و اما در جواب رامین مهمانپرست باید گفت مگر شما به قوانین بین المللی احترام قایل هستید؟)

مهمانپرست تصریح كرد: همچنین از مسوولان دولت سوریه نیز درخواست به كارگیری همه امكانات خود جهت اطمینان از سلامت جان این اتباع ایرانی و آزادی هر چه سریع تر آنها را داریم. ( بله در اینجا مطمئن شدیم که نباید این 11 پاسدار در دست ارتش آزاد بمانند چون همه چیز را بر باد خواهند داد ) دوستان و یاران من به نوشته سایت سبزعلی اصلأ دست نزدم خواهش میکنم اگر شما در این بیانیه اسم از یک خبرگزاری بین المللی را دیدید به من هم بگوید این جنایتکارها اینطور خبر سازی میکنند بعد به خورد یک تعداد جاهل میدهند از قول خبرگزاری های بین المللی ...
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

این نوشته ام را تقدیم میکنم به ققنوس های اشرف سرفراز

.

von Khanbaba Khan, Mittwoch, 4. Mai 2011 um 21:31

مجاهدان شهید فاطمه مسیح و مرضیه پورنقی و نسترن عظیمی و فائزه رجبی و آسیه رخشانی و مهدیه مددزاده و شهناز پهلوان و صبا هفت برادران


ای جلاد تازه نفس نشناختی اصل  من را
چو پروانه تن به آتش می زنم
ترس و واهمه دور از من باد
عاشقانه سینه به آتش ستم می زنم
خاکسترم را بنگر چنان ققنوس زنده می شوم پرمی زنم

ای دژخیم از مرگ من خوشحال نشو
برمی خیزم مثل شهاب به آسمان سر می زنم
باجمع عاشقان وطن دراین شهردژ شرف
شعله ورم  به  آتشت شرر می زنم
چونان ققنوس شرر زار ایستاده توی آتش  پرمی زنم

ای پس فطرت من را بشناس من یک زنم
به بنیان ارتجاعیت آتش می زنم
ای عمله روح پلید شیطان آتش فتنه برافروز
سیاوش وار درآتشت قدم می زنم
آری ققنوسم من ایستاده ام سرزنده و پرشورتر پرمی زنم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

اوباما در مورد جنايت در اشرف لالموني گرفته است . باید بگم این جنایت برای آقای اوباما اشرف گیت خواهد شد

von Khanbaba Khan, Sonntag, 17. April 2011 um 16:14

بامداد روز 19فروردين 1390, يكي از هولناك ترين حوادث در تاريخ بشر در ابتداي قرن بيست و يكم, عصر تكنولوژي و ار تباطات, انسانيت را بسان يك سونامي پُر قدرت لرزاند. حراميان ارتجاع در عراق به فرمان و خواست ولي فقيه, حراميان خامنه اي جلاد, به شهر اشرف اين دژ شرف, پايداري و انسانيت حمله کردند. يورش گله هاي مزدوران تا دندان مسلح آموزش ديده با زره پوشها و با هامويهاي آمريکايي مجهز به توپ و تانک و مسلسل به 3400 رزمنده بي سلاح و بي سنگر و دفاع!
در اين كه فرمان از طرف خامنه اي جلاد داده شده کسي هيچ شک و ترديدي ندارد . ولي بنظر ميرسد که اون آقايي که در همه جا دم از حقوق بشر و قانون ميزند و در مورد جنايت در اشرف لالموني گرفته است! نيز درجريان اين حمله بوده است. اوبا مُلا را مي گويم ( یا بهتر بگویم اوباما گیت را میگویم)
چطور در جريان بود ؟ حالا ميبينيم . خامنه اي از همان روز اول اشغال عراق توسط نيروهايي آمريكايي و متحدينشان , يک دولت پاسداريزه شده و يا بهتر بگويم غني شده در حوزه هاي ”خون و جهل و جنون” ولايت را به يُمن معامله و بده بستان غرب با افعي ولايت به عراق فرستاد و ضمن اشغال پنهان و آشكار عراق دولت و حاكميت اين كشور را بدست گرفتند.
كشور عراق در چنگال دو اشغالگر قرار گرفت امّا اشغالگر واقعي از اين پس رژيم آخوندها و مزدورانش بودند كه حمله به عراق باعث شد بين النهرين در سيني طلايي تقديمشان گردد.
فراموش نكنيم كه شيطان بزرگ و شريكش دولت فخيمه در ابتداي حمله به عراق در يك معامله و زد و بند جنايتكارانه و بر خلاف اصول و قوانين بين المللي و كنوانسيونهاي ژنو , قرار گاههاي مجاهدين را به رغم اعلام بي طرفي در جنگ بُمباران كردند, و بيش از 50 مجاهد بر اثر بُمباران و حمله گله هاي مزدوران تشنه قدرت و خون به شهادت رسيدند.
دست پروردگان نيروي تروريستي قدس از همان روزي که دمكراسي !بوش و بلر آورده را شروع به تمرين و تجربه به سبك و روش برادران پاسدارشان در ايران کردند. نخستين و عاجلترين و ضروري ترين درخواستشان كه از بيت مقام عُظماي ولايت ديكته مي شد نابودي مجاهديني بود كه نه در حمله و هجوم به پايگاههايشان در ايران و نه در اعدامهاي دسته جمعي و نه در فروغ جاويدان و نه در قتل عام شصت و هفت و نه در بُمباران ومعامله بنگین  با آمريكا و انگليس موفق نشده بود نابود كند و نام و حضورشان كابوس سرنگوني نظام و برباد دهنده روُياي دستيابي اش به عراق و آنسو تر بود. طوريكه
خاتمي شياد بعد از بُمباران قرارگاههاي مجاهدين توسط نيروهاي ائتلاف گله کرد وگفت, اينطور صحبت نکرده بوديم. بايد مجاهدين را تمامأ نابود ميکردند . غربي ها به قول خودشان عمل نکردند .
آخوند حكيم ملعون و گوربگور شده نيز يک فتواي شيطاني مثل جدش خميني دجال بر عليه مجاهدين داد, مبني بر مصادره اموال مجاهدين و غلطهايي زيادي ديگر كه البته غلطي نتوانست بکند. چون اولا مجاهدين بيدي نبودند كه با ابن بادهاي غبغب آخوندها بر خود بلرزند وآمريکا نيز با شعار دموکراسي عراق را اشغال کرده بود و مجاهدين نيز مثل هميشه پا بند به قوانين بين المللي بوده و هستند . لذا, با آمريکائيها بر طبق قوانين شناخته شده بين المللي به توافق رسيدند که تمام سلاح هايشان را تحويل دهند و يک قراردادي بين آمريکايها و مجاهدين نوشته شد.
در يکي از بندهاي آن قرارداد نوشته شده تا تعين تکليف نهايي مجاهدين. آمريکائيها حفاظت آنان يعني مجاهدين را برعهده خواهند داشت! ولي ما ديديم که آمريکائيها به هيچ قانون و قول و قرار مكتوب و امضا شده شان وفا نكردند و با خيانت به تعهداتشان براي اينکه دولت پاسداران عراق نشين خامنه اي جلاد را راضي بکنند از شهرهاي عراق عقب نشيني کردند و حفاظت اشرف را نيز به دولت در ظاهر آمريکائي و در باطن ولايت فقيهي سپردند.
آنها از دولت مالکي امضاء گرفتند که از اشرف مثل قبل حفاظت شود و اين را هم اعلام كردند.
دولت پاسدار پرورده و از قرارگاه غيور آمده مالکي نيز به آمريکائيها تعهد

داد که از اشرف تا تعين تکليفش حفاظت بکند. ولي ما ديديم که دوسال پيش در 6 و 7 مرداد چطور با تير و تبر به اشرف حمله کردند و 11 مجاهد را شهيد, و نزديک به 500 مجاهد را زخمي کردند.
آمريکائيها با گفتن اين که ما با مالکي اينطورصحبت نکرده بوديم در واكنش به اين جنايت فجيع و ضد انساني كه مصداق جنايت عليه بشريت بود بسنده کردند .
بايد گفت, نه آقاي اوباما اين کافي نيست. يعني چه ما با مالکي اينطور صحبت نکرده بوديم ؟! آقاي اوباما 11 نفر که قرار بود حفاظت شود کشته شدند. قاتلان جنايتكار و عاملان و آمران اين جنايت بايد بدست عدالت سپرده مي شدند تا به گفته برخي از حقوقدانان شياطين , شيطانتر نمي شدند ولي بر كرسي نخست وزيري نشاندن دوباره مالكي با فشار دولت شما از اين شيطان ديوي درنده خو ساخت كه همگان به چشم در بامداد 19 فروردين در يورش وحشيانه به مجاهدان بي زره و بي سلاح در اشرف ديدند و شرم بر تو و لعنت بر جنايتكاران فرستادند.
آقاي اوباما كه فريبكارانه براي ملت ما پيام نوروزي مي دهيد . بايد بگويم ما پيام شما را به فال نيك نگرفتيم زيرا بهترين پيام دوستي براي ملت ما خارج كردن نام مجاهدين از ليست تروريستي بود كه به رغم حكم دادگاه استيناف آمريكا و حمايت شخصيت ها و نمايندگان كنگره آمريكا همچنان در ليست نگه داشته و براي ما پيام نوروزي مي فرستادي , پيامت تو سر خودت و وزير خارجه ات ” خانم شيربرنج” بخورد!
اگر تاكنون شما و دولتمردانتان نفهميده ايد اكنون ديگر بايد بفهميد كه « اشرف »يعني ايران آينده,« اشرف »يعني ملت ايران که بيش از يك صد سال است براي آزادي و عدالت و قانون مبارزه و جانفشاني مي كند.و 32 سال است در زندان تيرباران و در خيابان اعدام و سنگسار ميشود. اشرف يعني مصدق زنده و جاويد است با فرزندان برومندي كه نوادگان سياسي و تاريخي او هستند . اشرف يعني مقاومت يك خلق با تاريخ و فرهنگي كهن و شما به نمايندگان اين خلق تعهد داده بوديد که تا تعيين تکليف نهايي از اشرفيان حفاظت بکنيد. امّا نكرديد و وزير دفاعتان كه دو بار حمله به اشرف همزمان با سفر شومش به عراق بود در دومين سفر شومش پس از آنكه جايتكاران موفق به قتل و عام مجاهدين و تسخير اشرف نشدند در واكنش به كشتار مجاهدين به قاتلان مي گفت نسبت به قرباني خويشتنداري كنند! اين بود تعهد شما؟!
آقاي اوباما هر روز ژنرالهاي آمريکايي گزارش ميدادند که رژيم ايران در عراق دخالت ميکند و در ترورها دست دارد. ولي دولت شما  همة اينها را ناديده گرفت. و طرف خامنه اي ولي فقيه تروريست ها را گرفت که بايد مالکي رأي نياورده باز نخست وزير دولت عراق بشود .
من بعنوان يک انسان آزاده از شما سئوال ميکنم اين همه انسان را کشتيد و يک کشور را ويران کرديد و چندين هزار سرباز خودتان را قرباني کرديد اين بود دموکراسي سوغاتي شما؟
درمنطقه خاورميانه ولايت ” خون جهل و جنون” خامنه اي جلاد بس نبود, عراق را هم به خامنه اي تحويل داديد؟
خلاصه من شخصأ ميگويم اگر آمريکا چراغ سبز نمي داد , مالکي جرأت نميکرد به اشرف حمله بکند آخه کدام احمقي اين را باور ميکند که شما از حمله مالکي به اشرف خبر نداشتيد؟
درست است که اين خواست خامنه اي جلاد است که اشرف را بايد از بين ُبرد ولي همه ميدانيم که صاحب اصلي مالکي در ظاهر آمريکا است, نه خامنه اي, چون آمريکا عراق را رسمأ اشغال کرده است .خامنه اي از نرمشهاي آمريکا سواستفاده ميکند و حکم ولايتش را به پيش ميراند .
آقاي اوباما امروز تمام جهان ديد که شما سربازان ناظرتان را چند ساعت قبل از حمله ارتش مالکي به اشرف از اشرف بيرون برديد! آيا بنظرشما اين کار شما حقوق بشري است ؟!
وقتي که زره پوشهاي عراقي با توپ و مسلسل و با هامویهاي آمريکائي اشرفيان را به زير ميگيرند و به رگبار ميبندند و ده ها نفر را شهيد ميکنند و صدها نفر را زخمي ميکنند اين فيلم ها را ديدي ؟
اگر ديدي راستش را بگو چه احساسي داشتي؟ من اين فيلم ها را ديدم ميدوني چه احساسي داشتم احساس انساني آرزو ميکردم ايکاش بجاي اون زن مجاهد من را با ماشين هاي آمريکاي سربازان مالکي زير ميگرفتند . آرزو ميکردم که ايکاش منهم در اشرف بودم خونم را ميريختند. آرزو ميکردم که ايکاش يک پزشک بودم زخمي هاي اشرفيان را مداوا مي كردم آرزو ميکردم که ايکاش اشرفيان نيز مسلسل داشتند و زره پوش داشتند و ميگفتم ايکاش کسي پيدا بشود به زخمي هاي اشرف آب برساند. و آرزو میکردم که یک قطره آب بودم به کام یک زخمی اشرفی.
آقاي اوباما آب منظورم آب خوردن است که همزمان با حمله آب را بروي اشرفيان بسته بودند ايکاش دارويي بودم بر زخم اشرفيان ميگذاشتنم. حداقل جلوي خونريزي آنها را ميگرفت. آقاي اوباما ميدانيد نگهداشتن مجاهدين در ليست تروريستي خود يک جنايت است؟ آقاي اوباما ميدوني که جنازه هاي اشرفيان که شهيد شدند مالکي اجازه نميدهد به خاک بسپاريم؟ آقاي اوباما ميدوني تعدادي زيادي مردم ايران به مسئولين اين حمله غيري انساني لعنت ميکنند؟ آقاي اوباما ما از شما هيچي نميخواهيم فقط به حرف خودت پابند باش, يادت هست ميگفتي من دولت قانون ميخواهم ؟ من قانون را اجرا ميکنم؟ واقعأ اگر به قانون احترام ميگذاريد پس کمک کنيد جنايتکاران که در اشرف اين همه جنايت را کردند به دست عدالت بسپاريم اين کم ترين چيزي است که از شما ميخواهيم قاتلان و آدم کشان را به يک دادگاه بين المللي معرفي بکنيد. اين بار قتل عام بسيار روشن بود نزديک به 400 مجاهد را به رگباربستند به قصد کشتن و يا بهتر بگويم يک نسل کشي بود مستقيمأ سينه انسانها را نشانه ميگرفتند و شليک ميکردند(آقای اوباما شلیک کردن با نشانه روی هر تیر یک جنایت است .آیا  این را میدانید؟) ما انتظار داريم از موضعي انساني شما نيز يک موضع روشن بگيريد و اين جنايت را محکوم بکنيد و الي انگشت اتهام و شراكت در كشتار مجاهدين با خامنه ای – مالكي به سوي شماست و اين در ذهن و ضمير ما تا ابد باقي خواهد ماند. همچنانكه كودتاي 28 مرداد هرگز از ذهن و ضمير ما و تاريخ ملت ما پاك نشده و نمي شود.
و اين بار اگر کشتار انسانهاي بي گناه را دولت وقت آمريکا محکوم نكند و در حفاظت از اشرف و سپردن قاتلين فرزندان مردم ايران به دست عدالت بويژه مالكي جنايتكار كارشكني كوتاهي و سرپيچي كند. ما اگر چه در برابر خونهاي به ناحق ريخته هرگز كوتاه نمي آئيم ولي تا ابد شما را نخواهيم بخشيد و به باور من تاريخ و بشريت معاصر بر شما نخواهد بخشيد و اين لكه ننگ كه بر دامن آخوندهاي جنايتكار تا ابد مي ماند بر دامن شما نيز خواهد ماند . اميدوارم بي گناهي دولتتان در اين جنايت فجيع را ثابت كنيد و شرمسار روزگار نگرديد!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یک رهگذار با عجله به دم درب ورودی اشرف میرسد



 آتش و دود...صدای تیراندازی ...صدای الله اکبر...درب اشرف در میان آتش و دود نمایان است......

.سربازان عراقی مسلح ایستاده اند و شلیک میکنند. با بی سیم حرف میزنند و فرمان میگیرند.

....... .مردی در حال دویدن است..(رهگذر)
رهگذربا عجله به دم درب ورودی اشرف میرسد : در اولین نگاه بجز آتش و دود و خون چیزی دیگری نمیبیند

رهگذر به یک سرباز عراقی: اینجا چی شده؟چه خبره؟
سرباز فرمانده اش را به رهگذر نشان میدهد.
سرباز: از او بپرس
رهگذز به سمت فرمانده عراقی ها میدود. سراسیمه و نگران است.
راهگذر به فرمانده عراقی ها : در اینجا چه شده و چه خبره؟ این همه تیراندازی و توپ تانک و این همه لشکر کشی چه شده ؟ مگر کسی به کشور شما حمله کرده است؟ ای بابا این همه خون زمین به خود رنگ خون گرفته است راستش را بگوید چه شده است؟
فرمانده کل نیروی زمینی عراق :اول بگوید شما کی هستید ؟ و با چه زبانی حرف میزنید و کجایی هستید؟
رهگذر: من وجدان بشرم من همه جا هستم با همه زبانها حرف میزنم من سالها پیش بخواب رفته بودم چند وقتی است که ندای از همین جا بگوشم رسید بیدارم کرد

فرمانده نیروی زمینی عراق: نه کسی به کشورما حمله نکرده است ما به این کشور حمله کردیم (اشرف) و داریم با این دشمن می جنگیم
رهگذر :خوب پس کو طرف مقابل نه توپ دارد و نه تفنگ و نه تانک این چه جنگی است که یک طرف با دست خالی و شما با تمام قوا و به همه ابزارجنگی مسلح هستید .؟

فرمانده مالکی: خوب اگر طرف مقابل صاحب توپ و تانک بود ما اصلأ نمیتوانستیم حمله کنیم این حمله هم بخاطر همین است که الان بهترین موقع است ما این دشمن را از بین ببریم :
رهگذر : نفهمیدم کدام دشمن ؟ اینها که من میبینم بجز ایستادن و الله اکبر گفتن کاری نمیکنند راستش را بگو فرمانده حرامیان بغداد از چه میترسی؟ ترس تمام چهره ات را گرفته است چرا میلرزی؟ این همه ترس از چیست؟آیا از عواقب این جنایت میترسید ؟ و یا ازشرم انسانی

میترسی؟ و یا حیا میکنی .؟
فرمانده حرامیان بغداد: نه من اصلا نه انسان و انسانیت هیچکدام اینها را نمیشناسم و نه حیا و شرم دارم من ترسم از این است که تا فردا نتوانم این شهر را بگیرم :
رهگذر : اگر نگیری چی میشه؟
فرمانده حرامیان: اگر این شهررا تا فردا نگیرم نه درجه میدهند و نه آن پولی که قراراست از ولایت بگیرم نصیبم میشود.
رهگذر : درجه میگیری برای کشتن انسانهایی که دستشان خالی است ؟ و هیچ جرمی هم نکرده اند و فقط دارند الله اکبر میگویند ؟
فرمانده حرامیان: بله من در مقابل کارم حق دارم دستمزد خودم را بگیرم. زن دارم. بچه دارم. زندگی دارم .

رهگذر : تف بر شما لعنت شده ها باد. انسانهای بیگناه را میکشید و برای آن دستمزد و درجه میگیرید؟ آن پول را خرج زن و بچه تان میکنید؟ اصلأ میدانید با این پولها زندگی کردن کار انسان نیست ؟
: حرامی باشی من گفتم که من نه انسان و نه انسانیت را نمشناسم !
رهگذر : حالا بگو ببینم ولایت چیه؟ از کدام ولایت بهت پول میدهند؟
:فرمانده مالکی: ولایت یکی بیش نیست همان ولایت که ولی اش ولی مسلمین جهان است
رهگذر : نفهمیدم کدام ولی و کدام مسلمین؟
فرمانده مالکی حضرت خامنه ای قرار است برایم پول کلانی بدهد و مالکی هم قول داده است که بهم ترفیع درجه بدهد .
رهگذر : راستش من نفهمیدم شما چه نوع حیوانی هستید؟ من الان میروم به اون طرف میخواهم با اون زنان که الله اکبر میگویند و به خون خود گل گون میشوند کمی صحبت کنم ، باز دلم گرفته است احساس شرم میکنم و احساس خستگی میکنم باید با اون زن که
دارد الله اکبر میگوید صحبت کنم :


فرمانده عراقی:  نه نمیتوانی به اون طرف بری
اونجا ممنوع الورود است.
: رهگذر : من ممنوعیت نمیشناسم من به همه جا میروم
. :فرمانده مالکی ولی اینجا با جاهای دیگر فرق میکند. در اینجا سیدالمالکی حکومت میکند و ولایت فقیه پشت سرش است. من ژنرال الولایت هستم به شما میگویم اگر قدم برداری تو را میزنم :
رهگذر : می خندد
در حال خنده: قبل از شما خیلی ها خواستند من را بکشند بخصوص همان جدت خمینی دجال ولی نتوانستند
چون من وجدان بشرم من همیشه زنده ام و هیچ قدرتی توان کشتن من را ندارد فقط یک خوابی رفته بودم ولی به شکر خدا ندایی که از همینجا بگوشم خورد بیدارم کرد فکرمیکنم همان صدای اون زن بود که الان در مقابل شما حرامیان ایستاده الله اکبر میگوید آری صدای یک زن بود از اینجا میگفت از اشرف میگفت صدای گرمی بود داغتر از گلوله های شما بود مطمئنم صدای یک زن بود بگوشم رسید من با اون زن عهد و پیمان بستم که دیگر خواب نروم
: فرمانده مالکی وقتی که اسم اون زن (مریم) را میشنود لرزه به اندامش می افتد. سراسیمه فرمان تیرباران رهگذر را میدهد : (فرمان شلبک)
رهگذر آرام آرام به راه خود ادامه میدهد به طرف اشرفیان
فرمانده حرامیان بغداد وقتی که رهگذار را زنده میبیند عصبانی میشود
دوباره و چند باره فرمان تیرباران میدهد
رهگذار ازمیان آتش و دود باز برمیگردد
به فرمانده حرامیان میخندد
رهگذز خطاب به فرمانده عراقی ها: گفتم که هیچ قدرتی توان کشتن من را ندارد فقط میتوانید من را آزرده و زجر بدهید نه توان کشتنم را دارید و نه اسیر کردنم را دارید
رهگذر دوباره به سمت اشرفی ها شروع به رفتن میکند. فرمانده عراقی ها این بار بهت زده بر جای ایستاده است
رهگذر به صف اول اشرفیان میرسد .در صف اول فدا را میبیند که سینه سپرکرده در مقابل تیرهای آتشین حرامیان بغداد خودش را سپر دیگران کرده است

رهگذار خوشحال و خندان خطاب به فدا: مرحبا
فدا با صدایی گرم و پیکرخونین خود ب خطاب به رهگذر: مرحبا
رهگذر نگاه میکند و میبیند که یک تانک عراقی میخواهد یک زنان مجاهد را زیر بگیرد و یک زن مجاهد دیگر خودش را به جلوی تانک می اندازد :
رهگذر با فریاد: ایوای خواهرم زیر تانک رفته
چشمان رهگذر را اشک گرفته. اشک چشمانش را پاک میکند میبیند که آن زن مجاهد تانک را نگهداشته خوشحال میشود
رهگذر با فریاد دوباره : الله اکبر...... خواهرم تانک را نگهداشته............ آری! درست میبینم. نگهداشته..... ببین! ببین! داره تانک را هل میده! الله اکبر... الله اکبر...... الله اکبر......
رهگذر با خوشحالی یک قدم دیگر برمیدارد صداقت را میبیند.
در اینجا صدافت (زن) و فدا (مرد) کنار هم ایستاده اند
وقتی که رهگذر فدا و صداقت را در کنار هم میبیند با صدای بلند داد میزند: الله اکبر... الله اکبر.... الله اکبر...... سالیان سال بود که آزرده و پریشان بودم و به خواب سنگینی رفته بودم . صدای یک زن بیدارم کرد زنی که از جنس شماها بود. شاید هم من دارم اشتباه میکنم. شماها ازجنس اون زن هستید .من از دریاها و کوه ها و دشتها گذاشتم و به این شهر صفا رسیدم که خواهرم صداقت و برادرم فدا در کنار هم ایستاده اند دیدم .
در اینجا یک ماشین آمریکایی که راننده اش یک پاسدار نیروی قدسی است میخواهد مجاهدان را بزیر بگیرد
رهگذار وقتی این ماشین هیولا را میببند داد میزند: این ماشین را من میشناسم در واشینگتون در خیابان جان اف کندی دیده بودم.
ماشین از روی وفا رد میشود...گرد و غبار.......
رهگذر: ایوای برادرم وفا را زیر گرفت
وقتی گرد و خاک میخوابد رهگذار نگاه میکند میبیند وفا پنجه هایش را مثل شیر به زمین زده ماشین کشتار را نگهداشته است
رهگذر با خوشحالی: آفرین...آفرین....آفرین.... صد بار آفرین ........

. درست همان موقع یک زن مجاهد که داشت الله اکبر میگفت هدف رگبار حرامیان بغداد قرار میگیرد خونش به روی رهگذر می پاشد
رهگذر شروع به قد کشیدن میکند و داد میزند: ای اشرفیان من وجدان انسانم من وجدان بشرم من خود را تسلیم شما میکنم
یک زن مجاهد به رهگذر: خوش آمدی برادرم! ای وجدان بشر !
رهگذر وقتی که این کلام را از دهن یک زن مجاهد می شنود خود به خود به قدکشیدن میکند و شکوفه میدهد.....
وقتی که حرامیان بغداد این صحنه را میبینند در مقابلشان فدا و صداقت و وجدان بشر صفکشیده اند و پشت سرشان شجاعت و دلاور و عزت و کرامت ایستاده اند به وحشت می افتند و پا به فرار میگذارند.

درود بر اشرفیان با فدا و صداقتشان وجدان خواب رفته بشر را بیدار کردند درود درود درود.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سد شدنی نیستیم ما می آیم می آیم می آیم

von Khanbaba Khan, Donnerstag, 14. April 2011 um 23:21
Deine Änderungen wurden gespeichert.
رود سرخ و جوشان پرخروش تر از دریا

سرخ تر از لاله رود شرف و غیرت

رود غران و بنیان کن کاخ ظالمان

آری ما رودیم از ریشه کوه برمی خیزم

در انتها  به دریای خلق می پیوندیم

پرخروش تراز موج تندتر و توفانیم

سرخ و سرخ فامیم  سرخ تراز رگ قیامیم

ما رودیم روبه دریایم از کویر و دشت می گذاریم  

آرام نمی گیریم بی قراریم چنان کوه آتشفشانیم

ما عاشقان ایرانیم نشانی  از شهر شرف داریم

رود سرخ و جوشانیم پرخروش تر ازدریا یم

سد شدنی نیستیم ما می آیم می آیم می آیم

ازهیچی ترس و واهمه نداریم چون خود غوغاسالاریم

ازبین رفتنی نیستیم چنان کوه استوار می مانیم

ما جنگ آوریم  مبارزیم همه اشرف نشانیم

سر و جان مان را در راه وطن می گذاریم

چنان موج از دریا کوچ کرده داریم می آیم

ما آن کوهیم ایستاده ایم به موقع آتش می باریم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بیاد حنیف کفایی

von Khanbaba Khan, Montag, 25. April 2011 um 23:31

با شهید حنیف کفایی چند سال پیش درپاریس باهم فوتبال بازی میکردیم آن موقع به من عمو میگفت  بنظرم الان من باید به حنیف راه گشا عمو بگویم درود درود درود بر حنیف و یارانش

عموحنیف درصحنه جوش و خورش تو را دیدم
غرورتمام تنم را برگرفت آن عشق را در تو دیدم
دلم لرزید ازترس نبود وقتی که چنین شهامت را در تو دیدم
عموحنیف موهایت را مثل کمره لاله در خرمن خون رقصان بود دیدم
چونان شیریالهای سرخت را در چمبره کفتاران میدرخشیدند  دیدم
در لبانت شکفته بود غنچه  گل داد  آن گلزار را دیدم
عمو حنیف آن کاکل شرف را گلگون شده بود در یال  تو دیدم
حنیف تو حنیف وار ایستاده بودی تو را تا آخر دیدم
چنان شیرآسا غریدی مثل رعد از ما سبقت گرفتی تو را دیدم

تقدیم میکنم به خواهرمجاهدم شایسته

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

نه دلشان لرزید و نه پایشان . استوار و محکم بودند

آخرین حرفهای جعفر کاظمی و حاج ممد در لحظه وداع با هم بندیانشان

von Khanbaba Khan, Sonntag, 8. Mai 2011 um 22:33


سعيد پور حيدر


۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰


نه دلشان لرزید و نه پایشان . استوار و محکم بودند . رسیدند روی پله های معروف بند . پله هایی که وقتی کسی آزاد یا تبعید می شود بعد از خداحافظی از دوستان روی آن پله های می ایستد و برای آخرین بار با دوستانش خداحافظی میکند. جعفر و حاج ممد روی پله ها ایستاند . رو کردند به هم بندیانشان . حاج ممد گفت : کسی حق ندارد پشت سر ما گریه کند ، هروقت خواستید یادی از من بکنید ” مرغ سحر ” را زمزمه کنید . بغض خیلی ها ترکید و گریه ها شروع شد و همه مرغ سحر خواندند .
جعفر هم گفت : ” امیدوارم ما آخرین نفراتی باشیم که برای آزادی کشورمان هزینه می شویم
چند روز قبل از اعدامشان به بهانه اعزام به بهداری جعفر کاظمی و محمد حاج آقایی را از دوستانشان جدا کردند . بردند پای چوبه دار ، طناب به گردنشان انداختند . قرار نبود اعدامشان کنند اما با این کار می خواستند آنها را تحت فشار قرار دهند تا شاید بتوانند توبه نامه یا درخواست عفو یا مصاحبه ای تلوزیونی از آنها بگیرند اما نتوانستند .
جعفر و حاج ممد هم اتاقی ام بودند و جعفر بهترین دوستم در زندان . اختلاف دیدگاهمان نتوانست از عمق دوستی مان بکاهد . یادش بخیر با حاج ممد و جعفر و چند نفر دیگر از دوستان قرار گذاشته بودیم موقع آزادی دسته جمعی یکی از تالارهای تهران را اجاره کنیم برای جشن پیروزی و همه هم اتاقیها و هم بندیهایمان را دعوت کنیم به آن جشن
کمتر از ده روز گذشت از صحنه سازی برای اعدام آنها اما این دو عزیز پاسخشان به بازجویان ” نه ” بود . بازجویانی که در طول ماهها شکنجه و فشار در انفرادی نتواسته بودند آنها را وادار به نشستن مقابل دوربین و اعتراف گیری کنند این بار میخواستند با انداختن طناب دار به گردن آنها به مقصودشان برسند اما نتوانستند .
سوم دی از بلندگوهای بند نام جعفر و حاج ممد خوانده شد . همه دوستان بند ۳۵۰ نگران و ناراحت شدند و بعضی عصبانی اما این دو مقاوم و استوار شروع کردند به خداحافظی از هم بندیانشان . همه جمع شدند در سالن پایین برای بدرقه جعفر و حاج ممد .
نه دلشان لرزید و نه پایشان . استوار و محکم بودند . رسیدند روی پله های معروف بند . پله هایی که وقتی کسی آزاد یا تبعید می شود بعد از خداحافظی از دوستان روی آن پله های می ایستد و برای آخرین بار با دوستانش خداحافظی میکند .
جعفر و حاج ممد روی پله ها ایستاند . رو کردند به هم بندیانشان . حاج ممد گفت : کسی حق ندارد پشت سر ما گریه کند ، هروقت خواستید یادی از من بکنید ” مرغ سحر ” را زمزمه کنید . بغض خیلی ها ترکید و گریه ها شروع شد و همه مرغ سحر خواندند .
جعفر هم گفت : ” امیدوارم ما آخرین نفراتی باشیم که برای آزادی کشورمان هزینه می شویم
بعد هر دو که بخاطر کارهایی که در بند انجام می دادند محبوب هم بندیانشان بودند برای دوستان دست تکان دادند و از در بند خارج شدند . آنروز بند ۳۵۰ حال و هوای خاصی داشت .
صبح دوشنبه اعدامشان کردند . دوشنبه ها روز ملاقات اسرای بند ۳۵۰ با خانواده هایشان است و من و جعفر همیشه در سری اول ملاقات بودیم . تلفنهای بند را ماه هاست که قطع کرده اند و جعفر و حاج ممد نتوانستند برای آخرین بار با خانواده خود حتی تلفنی وداع کنند . صبح دوشنبه همسر جعفر بدون اطلاع از اجرای حکم ناجوانمردانه جعفر در صبح همان روز به سالن ملاقات می آید . مسئولین سالن ملاقات هم اطلاع از اعدام جعفر نداشتند و به همسرش برگه ملاقات می دهند . رودابه اکبری به همراه دیگر خانواده ها وارد سالن ملاقات کابینی می شود اما از جعفر خبری نیست . هم بندیانش خبر اعدام او را می دهند . سالن ملاقات آنروز سراسر غم بود و اندوه و همه گریه می کردند
روحشان شاد ، یادشان گرامی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

توجه کنید افشاگری مماشات

سبزها ی آلمان و رابطه ايراني

چهارشنبه ، 25 ژانویه 2012 ،  
نویسنده  مقاله : دیوید  نیومن
در اوایل این ماه ، رئیس کمیته حقوق بشر پارلمان آلمان  سفری بی ثمر به ایران داشت. به گفته  رسانه های دولتی ایران ،  توماس کونینگ نماینده پارلمان و از اعضای حزب سبز آلمان،  حتي از سوی تهران بدلیل ”سیاست های  دوگانه غرب” در مورد حقوق بشر شدیدا  مورد انتقاد قرار گرفت.
وقتي که به سابقه سیاست پیشبرد خط ”روابط حسنه” توسط حزب سبز آلمان نسبت به ایران  نگاه میکنیم  مشخص میشود که موضع ضعیف آقای کونینگ نسبت به سیاست های وحشیانه جمهوری اسلامی ایران  نه یک موضع شخصی  و نه یک  تک نمود است.
دوران فیشر
هنگامی که یوشکا فیشر در سال 1998،  وزیر امور خارجه شد، او رابطه بسیار خوبی با رهبران و تجار ایرانی که برای جذب سرمایه گذاری های غربی از طرف تهران موظف شده بودند، برقرار نمود. او بارها از ایران دیدار کرد و مدافع سرسخت سیاست ایجاد روابط حسنه شد.
در سال 2005 ، هنگامی که فیشر نزدیک به 60  سال داشت،  ایرانی 29 ساله مینو براتی را بعنوان همسر پنجم خود برگزید . ویلای این زوج در منطقه مرفه گرون والد برلین چندین میلیون یورو  ارزش دارد.
فیشر در حال حاضر  یک شرکت لابی در برلین  را اداره میکند  که از پروژه ”نابوکو” -- تونل زنی خط لوله گاز از آسیا و خاور میانه به اروپا –حمایت میکند كه اين كار نیاز به رابطه  نزدیک با ایران دارد.
در بروکسل ،  در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی «میانه رو» در اوایل سال 2000 لابی ایران  برای ایجاد یک هیئت رسمی برای رابطه با پارلمان اروپا سخت  مشغول به کار بود. از قضا ،  هنگامی که خاتمى در سال 2005 جای خود را به  محمود احمدی نژاد "تندرو" داد،  خط ”روابط حسنه” تنها تشدید شد. ،  ”هیات ایران” در پارلمان که زمانی که احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید تشکیل گردید، همواره در دست سبزها بوده است و دو رئيس اوليه  آن انجلیکا بیر و باربارا لخبیلر از آلمان بودند.
قرارگاه اشرف
یک مشاور خارجی آلمان از گروه سبزها در پارلمان اروپا ، سابینه مایر ، "عملا رهبری هیئت نمایندگی ایران" را بعهده دارد. بنا به گزارش رسیده وی برای سازماندهی سفرهای پارلمانی به تهران با کارکنان سفارت ایران در بروکسل از نزدیک کار می کند ،  وی  " جداشدگان "از کمپ اشرف -- اردوگاه پناهندگان ایران مخالف مجاهدین خلق در عراق –را به پارلمان دعوت نموده و با وسواس فراوانی به این گروه حمله میکند.
تحت فشار  تهران ، قرارگاه اشرف بعدها به طرز فجیعی توسط ارتش عراق در سال 2009 و 2010 مورد حمله قرار گرفت و ده ها تن از پناهندگان بی دفاع کشته و صدها نفر به شدت مجروح گردیدند.
سال گذشته ، دوست نزدیک آقای فیشر و رئیس سابق كابينه وي ، مارتین کوبلر ، به عنوان نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد و رئیس هيئت همياري  سازمان ملل در عراق (یونامی) منصوب شد.
يك ماموریت حیاتی  سفیر کوبلر ،  پیدا کردن یک راه حل برای كمپ  اشرف است. اما کوبلر ملاقاتهاي  طولانی با حسن  دانائی فر ، سفیر ایران در بغداد داشته و در عين حال که  روابط خوب خود را با همکارانش در حزب سبز آلمان حفظ کرده است.
کوبلر  در 25 دسامبر 2011 ، بر خلاف دستورالعمل بان کی مون دال بر اینکه مسئولیت وی " حمایت و تسهیل اجرای اقداماتی که مورد قبول دولت عراق و ساکنان كمپ است"  توافق نامه ای را  با بغداد  بدون تاييد  ساکنان اشرف ، امضا کرد.  این اقدام به طور جدی می تواند اعتبار سازمان ملل را به عنوان یک ميانجي در مذاکرات از بین ببرد.  بنظر میرسد که کوبلر بیشتر تمایل به برآورده کردن  خواسته های عراقی ها دارد تا  گرفتن تضمین برای ایمنی  پناهندگان اشرف .
در 22 ژانویه ،  رسانه های ایرانی به نقل از دانائی فر نوشته بودند که کوبلر پناهندگان اشرف را بعنوان ”گروهک تروریستی” که سازمان ملل متحد "هرگز از آنها حمایت نمی کند" میداند . ادعائی که میتواند منعکس کننده موضع شخصی کوبلر باشد زیرا سازمان مجاهدین خلق هرگز در فهرست تروریسم سازمان ملل ثبت نگردیده بود  و از لیست اتحادیه اروپا در سال 2009 پس از حکم دادگاه اروپا حذف گردیده بود. دفتر فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان (BfV) نیز سازمان مجاهدین خلق را از لیست سیاه خود  در ماه ژوئن سال 2010 خارج نموده بود.
مامور ایران
 علی محجوبی یک نام آشنا برای كارشناسان ایران در برلین  است،  وی رئیس دفتر کلودیا روت رهبر مشترک حزب سبز آلمان در مجلس فدرال است. منابعی که با  مقامات دست اندرکار در ایران در ارتباط هستند تایید می کنند که محجوبی رابطه نزدیکی با وزارت اطلاعات ایران دارد و ماموريت دارد تا روابط میان تهران و برلین را بهتر بكند. هنگامی که یک هیئت نمایندگی از مجلس فدرال  در اکتبر 2010  راهی تهران شد ، این سفر توسط آقای محجوبی ترتیب داده شده بود. او همین کار را برای سفر توماس کونیگ به تهران در ماه ژانویه این سال انجام داد.
در سال 2008 ، هنگامی که گروهی از نمایندگان فرا حزبی مجلس آلمان ابتکار عمل را به دست گرفته و  رهبر اپوزیسیون تبعیدی ایران را به مجلس فدرال دعوت نمودند، آقای محجوبی  در یک اطلاعیه مطبوعاتی بسیار تند که توسط خانم روت  صادر گردید این دیدار را محکوم کرد.  این بیانیه توسط  تلویزیون دولتی ایران Press TV، که در حال حاضردر انگلستان ممنوع گردیده است به گرمي مورد استقبال قرار گرفت.
سبزهای المان ، تنها حزب سیاسی بزرگ  اروپايي  بودند که به طور رسمی  تحریم ها دررابطه با فعالیت های هسته ای ایران  را رد کرده و آن را "غیر قانونی" نامیدند. در تاریخ دوشنبه 23 ژانویه ، وزرای خارجه اتحادیه اروپا تحریم های جدید بی سابقه ای را بر صنعت نفت ایران تحمیل کردند.
بنا به گفته نعمت توانائی، تحلیلگری که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009  از ایران فرار کرده و اکنون  در برلین مستقر میباشد:  ”رهبران ایران نمی توانند احساسی بهتر از این داشته باشند که مامور خود را در  دفتر رهبر سبزها ی آلمان جاي داده اند”.
( وي مي گويد) : ”این به ایران کمک میکند تا به راحتی  در موقعیت های کلیدی  که  توسط سبزها کنترل میشوند اعمال نفوذ کند. مواردی مانند کمیته دفاع از حقوق بشر در مجلس فدرال و همچنین زیر کمیته حقوق بشر و هیئت ایران در پارلمان اروپا از این قبیل هستند . اظهارات عجیب یونامی در رابطه با اشرف نیز می تواند در همین چارچوب دیده شود. ”
اين مقاله در سايت هاي مختلف منجمله اينتلكتوئآل كنسرواتيو، اسكوپ و تعدادي از سايت هاي ديگر درج شده است.
ديويد نيومن فوق ليسانس خود را از امريكا در 2004 گرفت. اكنون كه وي به برلين برگشته است، به طور آزاد درباره امور مختلف داخلي و جهاني مي نويسد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هزاربار شرف دارد به خمینی و خامنه ای


سگی که صاحبش را بعد از مرگ نيز رها نمی کند
«لائو پن» که به تنهايی زندگی می کرد و ۶۸سال سن داشت از اين سگ نگهداری می کرد. بعد از فوت او و پاک سازی اتاقش سگ او نيز ناپديد شد. ولی بعداً مردم اين سگ را در کنار گور صاحبش پيدا کردند. برای يک هفته اين سگ در کنار گور لائو پن نشسته و حاضر نشد که آن جا را ترک کند. مردم روستا که متوجه شدند سگ همين طور بدون آب و غذا در آن جا نشسته است ابتدا سعی کردند که او را به خانه برگردانده و به او غذا بدهند اما سگ غذا را برداشته و به گورستان برگشت. بعد از آن اهالی روستا به طور روزانه برای سگ آب و غذا برده و قصد دارند برای او يک لانه در همان محل درست کنند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed