کوه آهن عزمی در سینه کو
با چه عظمت آرامیده است
چه مصمم و مطمئن می نگرد
صحنه نبرد، بی امان یاران را
میزند پوز خندی بر ریش دژخیم
بذرعزم و اراده می باشد،درکوه
ای دلاور عزمت عظم، ستیزت سترک باد
در ستیغ قله شرف چه زیبا شکوفا شد
بین مرگ و زندگی خفت و خواری
گفت جان من نا چیز است
می باید شرف و کرامت انسان جاویدان بماند
ایستاد چو لنگر زمین ایستاد
در راه خونبار رفتگان ثابت قدم ایستاد و
چنان صخره در کاکل کوه جلوه کرد و
درخشید و نمایان شد
شکست حصار مرداب ها
راه اقیانوس پیمود
نهنگ وار موج دریا شکست
امواج را بنگر
در پیکر خون چکان یاران
نشان از کوه آهن عزمی علی دارد
خانباباخان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر