۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

غم و اندوه یک ملت در لبخند تو آب می شود

مریم، ای عاشق ترین عاشق ها
درسینه ات چند دفتر ناسروده داری؟
چند کتاب نانوشته؟
چند داستان ناگفته داری؟
ای سرو ایستاده، بر تن چند زخم تیر و تبر داری؟
چند زخم از دشنام ها و زخم زبانها و تهمت ها،
بر دلت نشسته است؟
چند دفتر حرف ناگفته درآن دل صبور پنهان داری؟
با اینهمه زخم باز در دل هزاران مژده
در چشم هایت شوق امید
بر لبت لبخند داری...
امید در من نمی میرد
که دیدگانت از شور و شادی سرشارند
خشم خلقی به پا خاسته در خیابانها
آزادی را خواهد آورد و من
فریادهای شادی مردم در هرکوی و برزن را
در ارادۀ مصمم تو می بینم
بر لبانت سرود فتح داری
غنچه های شکفته رزم،
از صلابت نگاهت پیداست
در دست های پرتوانت دست کودکان فردا
در خنده ات درخشش هزار خورشید
غم و اندوه یک ملت در لبخند تو آب می شود
در سرفرازی تو سروها سرود می خوانند
در سینه خونینت هزار هزار باغ شقایق داری
در عزم تو قیام دلیران را می بینم
گسستن زنجیرهای اسارت را
هلهله شادی در خانه ها
رقص و آواز روزهای آزادی
بهار سرسبز و بی خزان رهایی را
زنجیرها گسسته خواهند شد، چرا که تو
عشق هزاران هزار عاشق سربدار را در قلبت داری
در دستهایت پرچم مقاومت،
پرچم عدالت، پرچم آزادی
و تضمین سربلندی یک خلق را داری
روزهای خوب می آیند
قلب تو خانۀ انسانیت
و لبانت نغمه خوان آزادی
در چشمانت نورامید به فردایی روشن
و در دستانت پیکان نور بر کمان کشیدۀ امید،
آرش وار قلب سیاهی را نشانه گرفته ای
با تو نور خواهد تابید بر شب سیاه میهن
آری
روزهای خوب در راهند
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر