۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

دریاچه ارومیه


آی اوشاخلار ال اله ورین گداخ ارومو گیله
ارومونون گوزل گولی یانوب دونوب والله کوله
برابر آغلویاغون یاش توکاغون اوت اوستونه
سویندراخ دوز گولونه سو دولدوراخ بیرده گوله


ارومونون گوزل گولی سوسوز قالود هارایلار
یارالاری دوزلا دولود یانار یانار هارایلار
های وراغون هارایونا بالالارون هارایلار
آشسون قوجاغونی او بیزلری قوجاخلار 


چشمه اولاخ سهندین دوشونن شر ها شر آخاخ
الدریم تک خشمه گئلاخ  شیمشکلر چاخاخ
چخاخ سوالانان غرورلا ارومو گولونه باخاخ
یاشاداخ ارومو گولون باجی قارداش اونا باخاخ













ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

رقص مرده ها






تاریخ  مقاله ۲۶ _ ۲_۱۳۹۳ رقص مرده ها
داستان رقص مرده ها ازشروع خلقت وجود داشته است.ازبدو
تاریخ بشریت  پدرومادربزرگ ها برای نسل های
آینده بیان کرده اند.برخی آن را به یاد دارند وبرخی با خود به دیار ابدی برده اند
بدون آنکه برای نسل آینده بیان کنند.
مرده اصولآ به موجودی اطلاق می شود که نفس نکشد
و حرکت نداشته باشد وحالا چگونه مرده ها می توانند به رقص درآیند، رابرایتان می
گویم.این مرده ها ، انسان نبودند بلکه انسان نما بودند و صفات خودشان راداشتند.
پدربزرگ همیشه سرشب بچه ها را دورخودش جمع می
کرد وداستان انسان نماهایی را تعریف می کرد که 
سم و دم داشتند .اگرچه بسیار شبیه انسان بودند. عمل شان آنها را از انسان ها
متمایزمی کرد .به این ترتیب که انسان ها بر نردبان علم و دانش ومحبت به سوی پیشرفت
جامعه بشری قدم می گذاشتند درحالی که انسان نماها دقیقآ درجهت خلاف آنها برای
تباهی بشریت درچاله های نادانی وظلم گورخودرا می کندند.
کودکان می دانستند داستان های تکراری پدربزرگ
اگرچه قصه جلوه می کند اما حاکی ازواقعیتی تلخ است که  بر بشر می گذرد.قدیمی ها پیامشان راتوسط قصه ها
برای کودکان بازگو می کردند.حقیقت آنها به وضوح خورشیدی بود که همه می دانستند از
شرق  می آید  و درغرب می رود وحال آنکه دراین واقعیت یک
حقیقت نهفته وجود داشت . خورشید نه می آمد و نه می رفت بلکه ثابت بود واین زمین
بود که به دورخورشید می چرخید.
شب ها با رسیدن تاریکی انسان نما ها وارد
زیرزمین ها می شدند. درآنجا بزمی بر پا بود.نورودرخشش کریستالها چشمها راخیره می
کرد. انسان نما ها دستشان به خون انسان ها ی بی گناه که جزآزادی نمی خواستند،آغشته
بود.
پدربزرگ ازمادرپیری که سالها در جستجوی فرزندش
بود،یا ازنوجوانی که به جرم نوشتن کلمه عشق برروی دیواردرسیاه چال بود،یا ازشکنجه پیرمردی
که پیام دوستی داده بود،می گفت.
شاید پدربزرگ می خواست کودکان را با واقعیت وحشتناک
روزگار آشنا کند که بدانند بجزقصه معمول کودکان که به خوبی و خوشی ختم می شوند، قصه
هایی هستند که درآنها انسان نما ها  چشم انسان
ها راکور، قلبشان  را دریده ،دست هاشان
راشکسته وآنها را می کشند.
پدربزرگ از طلسمی که می توانست انسان نما ها
رانابود کند گفت.چنانچه انسان نمایی به آیینه می نگریست و خودش رادرآن می دید
،نابود می شد.
آیینه ، طلسم مرگ انسان نما ها بود.
سالها به این ترتیب گذشته بود .انسان ها ناراضی
بودند و شکایت می کردند ولی نتیجه ای نداشت تا اینکه انسان نمایی بر سرکار آمد و
قول ها و وعده ها  داد.مثل همیشه وعده ها
پوچ و تو خالی و فریب شیادی بیش نبودند.زندان و اعدام بیشتر و بیشتر شد،فقرو فلاکت
بیداد می کرد ،بیماری شیوع یافته و انسان نما های مرده شب ها به رقصشان بر اجساد
بی گناهان ادامه می دادند .
 آیینه
هابه دستورانسان نماها شکسته شده بودند. فقط یک نفر آیینه ای داشت و همه چشم به
راه او،  در آرزوی رسیدن اوونابودی انسان
نما ها  بودند.
افسانه اسکویی
2014-05/14

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

خمینی و اردبیلی



موسوی اردبیلی : در رابطه با جنایتهای که شده میگوید :‌
تاریخ جمعه ۱۲خرداد ۱۳۹۱
موسوی اردبیلی دیروز گفتند: اگر اشکالات و نارسائی‌هائی وجود دارد مسئولیت آن با ماست و ربطی به اسلام ندارد. وی با اشاره به سنت معصومین در عذرخواهی از مردم اظهار داشت: همه می‌‌دانیم که به نص قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام معصومند و از آن‌‌ها گناه یا خطایی سر نمی‌زند. این که آن حضرت چنین کاری کرده است، شاید می‌خواسته به ما یاد بدهد که در برابر مردم چگونه عمل کنیم . به گزارش کلمه از به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ایشان، این مرجع تقلید با اشاره به مبارزاتی که برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده است، گفت: حالا بعضی کارها و نتایج را که میبینم، نگران می‌شوم که نکند ما در انجام وظایفمان قصور یا تقصیری داشته ایم. آن روز که دوستان ما مبارزه می‌کردند، آن روز که فداکاری می‌کردند، خیلی بهتر از این را توقع داشتند. نکند فردا در مقابل خدای تعالی، در مقابل صاحبان حق در این مسیر، در برابر این ملت، شرمنده باشیم. عمر دنیا زود می‌گذرد و من در سن و سال و وضع و حالی هستم که باید بیش از شما به فکر باشم. وی در بخشی از سخنانش تصریح کرد: البته حق این است که عمل ما و قصور و تقصیر‌های ما ربطی به مکتب نورانی اسلام و تشیع ندارد، ولی مع الاسف مردم این طور قضاوت نمی‌کنند. اگر از ما بدی ببینند به پای دین می‌گذارند.واقع این است که با همه برکاتی که این انقلاب و نظام داشته و دارد و مرهون فداکاری‌ها و خون‌های پاک است، قصور و تقصیرها هم زیاد است. گاهی کارهایی می‌کنیم که موجب یأس و بدگمانی مردم شده است. امروز جوان‌های زیادی اعتماد و علاقه شان سست : مهدی خزعلی در ادامه می نویسد : جسارت کرده و از اعدام های سال ۶٧ می پرسم، با کمال تعجب می بینم که رئیس وقتِ قوه قضا هم می گوید: " من مخالف بودم! " : حتی سه بار نامه نوشتم، فرمودند:" که این ها دروغ می گویند و سر موضع هستند"، من عرض کردم: "من به این مطلب نرسیدم" و فرمودند: "ما رسیده ایم!" و نهایتاً با حکم خاص به افراد خاص کار انجام شد! اردبیلی: من در آن اعدام ها دخالتی نداشتم." در واقع باید از آن افراد خاص پرسید که شما چگونه به این مطلب رسیدید و مبنای حکم اعدام چه بوده است!
.........................................................................................................................................................
در رابطه با علم و دانش خمینی چه فکر میکرد؟‌ :‌خمینی:«اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیصی بود جوانهای مارا که در دانشگاه میخواهند حرف حقی بزنند خفه نمیکردند دانشگاهی که بر آن حکومت کنند دانشگاه نمیشود محیط علم باید آزاد باشد»این حرفهای را خمینی در (نجف زده است تاریخ ۶مهر ۱۳۵۶)-«دانشگاه که مرکز علم و سازنده آینده ملت است تعطل است نمیگذارند کارش را بکند میریزند توی آن زن ، مردش را میزنند زخمی میکنند یا میگیرند و میبرند در حبس ها دانشجو را کتک میزنند و میکشند»( در دیداربا گروه از ایرانیان مقیم اروپا،نوفل لوشاتو، (۲۰مهر ۱۳۵۷ درپاریس-«اساتید دانشگاه ها نمیتوانند آنطور که میخواهند به کار خودشان ادامه بدهند، دانشجویان دانشگاهها هم نمیتوانند به کار خودشان آنطورکه میخواهند ادامه بدهند دولت برای تحمیل قدرت خودش تشبث میکند به یک عده چماق بدست هر گونه آزادی را از دانشجویان گرفته اند»(در دیدار با گروهی از ایرانیان اروپا، نوفل لوشاتو ۳ آبان ۱۳۵۷-«مدارس ماغالبأ نیمه تعطیل هستند یا تعطیل. وقتی هم که اشتغال داشته باشند دستور این است که آزادی کلام و آزادی اظهار عقیده در آنها وجود نداشته باشد و رجال روشنفکر در آنها فعالیتی نکنند»( درمصاحبه با تلویزیون فرانسه پاریس،۶ آبان ۱۳۵۷.
***
خمینی : در تهران سوار بر خر دجالیت -«ریشه تمام مصیبت هایی که تاکنون برای بشر پیش آمده از دانشگاهها بوده است،از این تخصص های دانشگاهی بوده است، تمام فسادهایی که در ملت ها پیدا شده از حوزه هایی علمیه ای بوده است که از نظر شرعی متعهد نبوده اند همه مصیبت هایی که در دنیا پیدا شده ازمتفکرین و متخصصین دانشگاهها بوده است ،کشور مارا هم همین دانشگاهها به دامن ابرقدرتهاکشاندند،حالا شمامینشینید ومینویسیدکه چرادانشگاه تعطیل است؟اگر به اسلام علاقه دارید بدانیدکه خطردانشگاهها ازخطر بمب خوشه ای بالاتر است»(در دیدار با اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه دانشگاه، ۲۷ آذر۱۳۵۹-«ما هر چه میکشیم از این طبقه ای است که ادعا میکنند دانشگاه رفته ایم و روشنفکدیم و حوقدانیم ، هر چه ما میکشیم از اینها است »(قم،اول مرداد ۱۳۵۸-« منافقین هی میگویند مغزها دارند فرار میکنند به جهنم که فرار میکنند، این دانشگاه رفته ها، اینها که همه اش دم از علم و تمدن غرب میزنند بگذارید بروند، ما این علم و دانش غرب را نمیخواهیم، اگد شما هم میدانید که در اینجا جایتان نیست فرار کنید ، راهتان باز است»(جماران،۸آبان ۱۳۵۸ -«ما دانشگاهی را که شعارش این باشد که میخواهیم ایران متمدن و آباد داشته باشیم و رو به تمدن بزرگ برویم نمیخواهیم( در دیدار با نمایندگان مجلس، جماران ، ۶ خرداد۱۳۶۰-« امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاهها شروع شده است»( در دیدار با وزیر و معاونان وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۲۷ فروردین ۱۳۶۴-« در نیم قرناخیرآنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است» از وصیتنامه خمینی )
........................................................................................................................................................
فتوای خمینی در رابطه با اسیر کشی :مرداد۱۳۶۷ فرمان قتل عام زندانیان سیاسی در سراسر ایران را صادر کرد . در این حکم که به گفته آیت الله منتظری ، در ۶ مرداد۱۳۶۷صادر شده است، خمینی، حسینعلی نیری رئیس حکام شرع اوین را به ریاست هیئت قتل عام زندانیان سیاسی منصوب میکند. خمینی در بخشی از این حکم می ن،یسد:«... کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند ، محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته ( قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی ( دادستان تهران) و نماینده ای ». از وزارت اطلاعات میباشد.
خمینی در این حکم خواستار به کارگیری نهایت وحشیگری شده و فرمان میدهد:
«.. رحم بر محاربین ساره اندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند :''اشدا علی الکفار ''باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی،نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد» خمینی همان موقع در ذیل نامه ی دیگری در پاسخ به پرسش های موسوی اردبیلی در رابطه با چکونگی اجرای فرمان او برای قتل عام زندانیان سیاسی، می نویسد:
«...هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سریعأ دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد
همان مورد نظر است .»

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

عا

آی عارفلار زمان گورنه زماندی دولتی یانوندا قول دولاندورور ...
 آزالود صداقت محو اولود حرمت ایندی زمانانی پول دولاندورور ... 
کوچ ایلییب بو دنیادان  کوچ میین آخرتین شربتینن ایشمین... 
اوده آروادونا سوزی گشمین ایندی کدخدا اولوب ال دولاندورور... 
ابوذرم اولدو حالوم پریشان آغ اوزونده گوشاخالی بونشان... 
بی غیرت فامیلدن آننیان دشمان گلسه قبرم استه گل دولاندورور ...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

ناتمام


منهم مثل همه رفتگان از اینجا خواهم رفت
راه رفتنی است نه برگشتنی
  راه را باید رفت
 برای یک امتحان آمدیم بعدش باید برویم
 اما نتیجه امتحانمان را خود نخواهیم دید
و نگران از آن خواهیم رفت
!! نتیجه چه شد؟
دگران قضاوت خواهند کرد
 ما برای چه آمده بودیم!!
نتیجه ی آمدن و رفتن ما را آن ها خواهند گرفت و
نمره قبولی و رد ما را بعد از رفتن ما خواهند داد !!
اما دیگران
 ما در آن هیچ نقشی نخواهیم داشت
حتی آری و نه گفتن
چون ما دگر نیستیم و
رفتیم ، برای امتحان آمده بودیم
 نه برای نتیجه گیری از آن!!!
اما یک شناسنامه از ما بجا خواهد ماند و
در آن شناسنامه تنها یک نام نیست ازما خواهد ماند
 تمام عمل ما نیز با آن خواهد ماند
که برای چه آمده بودیم؟
این ماندگار است
ای دوست می ماند  تنها اسم

صفا و وفا از هر انسان بجا




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed