۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

بیایید در مقابل دشمن ایران متحد شویم برای آزادی ملت ایران یکی شویم

·


مردم ایران تا به امروز در جریان های تاریخی مصائب بسیاری را برای حفظ کیان و شرف  ملی خود به جان خریده اند ولی حکومتهای خودکامه تلاش کردند حتی بخش کمی از آن به نسل جوان ارائه نشود . روایتی که در ادامه می آید شرح یکی از این خاطرات دلاورانه است .

زمان که محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بسته بودند و در برخی شهرها مثل تبریزغوغایی به پا بود. ستار خان و باقر خان رهبری نبرد با محمد علی شاه قاجار  در تبریز را بر عهده داشتند  شرایط به نحوی بود که حتی زنان با لباس مردانه به میدان آمده بودند و روزنامه حکمت آن زمان با اشاره به حوادث تبریز از شهادت ۲۷ زن شجاع تبریزی در روز 18 ماه رمضان که به حمایت از میهن ومجاهدان تبریز در برابر ظلم قاجار پرداخته بودند خبر داد. 

یکی از شاهدان عینی نبردها در کتابی با عنوان قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه نوشته است: روزی می خواستند یکی از زخمی ها را زخم بندی کنند مجروح اصرار می کرد به او و لباسهای خونی اش دست نزنند و بگذارند جان بدهد بالاخره به  ستارخان خبردادند که سردار یکی از نوجوانان تیرخورده است و اجازه نمیدهد زخمش را ببندند ستارخان خود به دیدن این جوان زخمی میرود و شروع میکند  نصیحت کردن این جوان و از او میخواهد که موافقت بکند تا زخمش  را ببندند. جوان  مجروح از سردارش میخواهد که اتاق را خالی بکند و میخواهد به سردارش رازی را بیان کند ستارخان  به همه میگوید بروید بیرون بعد خطاب به  نو جوان زخمی میگوید بگو پسرم چه رازی داره؟ نوجوان  خطاب به سردارش میگوید:سردارم  من پسر  نیستم من  دخترم بخاطر اینکه همه نفهمند من دخترم . میل ندارم لباس از تن برکنم تا زخمم را مداوا کنند. دراینجا  ستارخان منقلب و چشمانش پر از اشک میشود و به دختری میگوید : (قزم من دیری اولا اولا سن نیه داویه گتدون) دخترم وقتی که من زنده ام تو چرا به جنگ رفتی. بله این است شرف ملی ایران و ایرانی . یا زینب پاشا که خود یکی از کمک رسانهای بزرگ سردار بود خلاصه در ایرانما همیشه . در مقابل این فداکاری های مردم ایران آدمهای تن پرور نیز وجود داشتند به محمدعلی شاه شاها و امیرم میگفتند ولی واقعیت چیزی دیگریست ایمان یک انقلابی را حکمرانها زمانی میفهمند که دگر کارازکارگذشته است  همان دوران سی و سه ساله حکومت خمینی را نگاه کنید خمینی بسیار زرنگ بود و میشود گفت روباهی بود که لینکه اش را نمیشود پیدا کرد هزار بار ازتمام ستمگران ستمگرتر بود و در رابطه با سرکوب داخلی زرنگتر از همه جنایتکارها بود تا روزی که حکومت شاه پا برجا بود بر علیه هیچ جریانی و یا حزبی موضوع ضد نگرفت و حتی در جواب خبرنگار که ازش در فرانسه پرسید شما چه نوع جمهوری میخواهید گفت همان جمهوری که در اینجا است بعدش معرف حضورهمه شما دوستان است که خمینی وقتی که خر دجال را سوار شد شروع به نابود کردن تمام ارزشها کرد ... ولی جالب اینکه تعداد فرصت طلب در مقابل خمینی جا زدند و اماما گفتند  ... و اما  سلطان خانم ها و زینب پاشاها  هم کم نبودند با تمام توانشان با خمینی چنگ در چنگ شدند این چنگ در چنگ شدن با جنگ های زمان مشروطه بسیار فرق داشت یک نیروی کاملأ مذهبی و جوان در مقابل دجالیت چند صد ساله خمینی و خمینی صفتان  قد علم کرده بود و آن را ارتجاع و عقب افتاده و دشمن علم و دانش و  تاریخ معرفی میکرد برای خمینی خیلی سنگین بود که به این نیرو میدان بدهد در جامعه آزاد باشد چون این نیرو  با سلاح مرگبار با خمینی وارد جنگ شده بود یعنی تمام هستی خمینی را دفع میکرد و هدف گرفته بود خمینی و دین خمینی  را ضد بشر معرفی میکرد خمینی نیز خیلی خوب فهمیده بود که مرگ تاریخی اش  در دست همان نیروی جوان  مجاهدین خلق ایران است تنها راه که برای نجات دجالیت خود داشت یا باید در مقابل این نیرو تسلیم میشد و یا باید آن را حذف میکرد دومی را در دستورکار خود قرار داد اولأ مجاهدین را منافق خواند و دومأ گفت نیروی که به ولایت فقیه رای ندهد کفر است در واقع باز پناه به دجالیت خود برد یعنی مارک  مسلمان نبودن را به مجاهدین خلق زد و خودش را به اوج دجالیت رساند تا جای پیشرفت گفت من نایب امام زمان هستم و حکومت حکومت امام زمان است هرکس با این حکومت مخالفت بکند با امام زمان مخالفت کرده است مرگش واجب است و مال و نامسش برای امت مسلمان حلال است .... ولی دختران جوان مجاهدخلق  جا نزدند در بین جنگ و تسلیم جنگ را انتخاب کردند وقتی که  با مزدوران خمینی میجنگیدند  همزمان با صدای مسلسل هایشان داد میزدند ای مزدور من مجاهد خلقم ریش و ریشه خمینی را قیچی خواهم کرد ... بله ما ایرانی ها الان بعد از صد و خورده ای سال وقتی که اسم ستارخان میآید دلمان به عشق ستارخان میلرزد و به این سردار ملی افتخار میکنیم و باید هم همانطور باشد ولی این را فراموش کرده ایم که همان ستارخان وقتی که با مجاهدانش وارد تهران شد تمام مردم تهران به پیشواز سواران سرداریشان به دروازه های تهران پیش رفتند و به سردار و مجاهدانش خوش آمد گفتند ... اما  فرصت طلبان که بی کار نه نیشسته بودند در تدارک قتل عام مجاهدان سردار و خود سردار بودند خمینی صفتان آن زمان با تمام بی شرمی حرمت سردار ملی ایران و مجاهدانش را دریدند با 3500 سرباز اجیرشده با 500 توپ و مسلسل بر سرمهمان تهران که با پیشواز مردم تهران وارد تهران شده بودند  ریختند به نیات نابود کردن و قتل عام آنها در این حمله مغلوار تعداد زیادی از مجاهدان سردار را به شهادت رساندند و خود سردار نیز زخمی شد ... و اما  تاریخ نویسان ما  متأسفانه همیشه تحت سانسور بوده و هستند در آن تاریخ چیزی که اتفاق افتاد  هنوز هم آن جنایت را آنطور که باید به مردم ما معرفی میکردند بنظر من نکردند... ستارخان همان شخصی بود که ارتش تزاری را شکست داده بود و اینهمه جانفشانی کرده بود .... دولت تزاری روسیه به ستارخان پیام داده بود که بیا من از شما حمایت کنم در ایران حکومت کن! در جواب ستار همیشه خان ایران به  فرستاده تزاری گفته بود برو به دولت تزار بگو ستارخان میگوید من میخواهم هفت کشور در زیر پرچم ایران باشند نه اینکه من ایران را به  زیرپرچم روسیه ببرم.... بله دوستان فرصت طلبان و تن پروران در تهران این سردار ملی ما را به زانویش تیر زدند و دقمرگش کردند ... سردار در  وصیت نامه خود گفته بود من  را درکنار شهیدان راه مشروطه در تبریز به خاک بسپارید این را نیز از سردار دریغ کردند همان کار که امروز ولایت وفقیه و مزدورانش در رابطه با شهدای ما میکنند پیکر بیجان سردار را به مردم تبریز ندادند  .... ببینید دوستان و یاران و ای ایرانیان که دلتان برای ایران می تپد امروز روزی غیرت ملی است نه فرصت طلبی و نه اصلاح طلبی امروز ایران به خون نشسته است با چشم گریان در انتظار فرزندان خود است که از دست گرگان هار نجاتش بدهند ...  پس  بیایید برای نجات ایران هر کس اندازه توان خود مایه بگذاریم و از مجاهدان زمان خودمان حمایت بکنیم باور کنید اگر قرار باشد این رژیم سرنگون بشود باید با دست مجاهد خلق سرنگون شود و چنان نیز خواهد شد پس  هر فرد و یا جریان و یا حزب با هویت خود ولی در زیر پرچم ارتش آزادی ایران جمع بشویم و به دشمن ایران و ایرانی نشان بدهیم که هنوز سربازان ستارخان زنده اند و برای  هویت ملی خود حاضرند از همه خواسته های شخصی خود صرفنظر بکنند و در یک جبهه واحد به دشمن مان بتازیم زمان زمان حساسی است دوستان گل مزدوران رژیم را در دنیایی مجازی نخورید ( دربالا نوشته بودم  که خمینی تا به قدرت برسد بر علیه هیچ حزبی و یا سازمانی موضوع نگرفت ) پس ما چرا درمقابل دشمن اصلی خودمان که همان ولایت فقیه مطلقه است یکی نشویم؟ بنام ایران و بنام آزادی وبنام هویت ایرانی خودمان برای فردای فرزندانمان متحد شویم زنده باد ایران آزاد برقرارباد دولت سکولار جدایی دین از دولت
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر