۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

فرزند ستار و باقر و موسا یم از تبار آتش و پولاد و آهن من می آیم






...این منم
من نظم شب سرد و اختناق
را برهم می زنم
با قلبی پر از آتش می روم و می روم
آتش را میزنم برشب پلید
من فرزند مشرقم 
از تبار خورشید 
شعله ور و بی قرار
یخ های عالم را آب میکنم
بر سینه ظلمت گلی ز آتش میزنم
و خاکسترش را به باد میدهم
من هیچ سقفی را به رسمیت نمی شناسم
چرخ گردون را میشکنم
ننگ بشریت را میزدایم
من خصم شب و شب پرستانم
پیام آور روز 
با سلاح آتش
خیمه شب را با شمشیر زرینم میدرم 
من پگاه امیدم 
که از شفق میتابم
من گل خورشیدم
مرا در بلندترین قله ها بجو
کوه البرز را نگاه کن 
چه پایدار و پر غرور ایستاده است 
در ستیغ البرز کوه مرا خواهی دید 
من همان تندر سوار جاده های ناهموارم
چون رعد بر تو مژده رگبار مسلسل 
و بوی خوش باروت را 
در آخرین روزت برایت به ارمغان می آورم
آن سیل بنیان کن منم
که بی باک سر به صخره می کوبم
تا راه به دریا باز کنم
نگاه کن
خروش دریا را
خشم موج را نگاه کن
من همان توفان برخاسته ز دریایم
رفتنی نیستم
باز می آیم
مرا چونان 
شیری سرخ در میدان خواهی دید
که کفتار ولایت را با پنجه هایم میدرم
من نه افسانه ام 
نه رستم زالم 
نه سهرابم
من فرزند ایرانم
من خسته از ظلم و جور تو
خسته از زنجیرهای گران بر پایم
من
فرزند ستار و باقر و موسایم
از تبار آتش و پولاد و آهن
من می آیم
!مرا در امیرخیز خواهی دید
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۴ نظر:

  1. لامصب عجب دوربینی بوده ؛ ذات ولایت وقیه رو چه شفاف نشون داده

    پاسخحذف
  2. تیکه پاره میکنیم علی نر گدا رو !

    پاسخحذف
  3. dorood bar sardare kabire khalgh
    mousa khiabani
    dorood bar rajavi
    zende bad azadi
    arman

    پاسخحذف