ننه بهار باز آمدی؟
از چنگ زمستان و سرما و یخبندان رها شدی؟
با یک عالم دیگر و پرغرور و سربلند اومدی؟
اینهمه سبزه و چمن
گل و لاله
نرگس و بنفشه
شقایق و سنبل
با رقص گندوم زار
آواز بلبل و قمری و پرستو
پیروزیت را جشن گرفته ای ننه بهار؟
با این همه زیبایی میدون به کجا اومدی؟
اینجا غم خانه است در اینجا زیبایی معنی ندارد
اینجا همان جای است که تمام دلها ویران شده اند
اینجا قتلگاه شادی و زیبایی ها است
هفت سین نمیخوام یک سین بیار
سین سرنگونی رو بیار
ننه بهار امسال از این زیبایی ها با خود هیچی نیار
با خود یک فصل دیگری بیار
نمیخوام سینه خاک بجوش آید و
گل و لاله و شقایق بردمند
یک فصل خزان بیاور که
عمر جلادان در آن خزان شود
ترس و بیم چون برگ در فصل پائیز بریزد
غیرت در رگ وطن بر دمد
بجای این همه زیبایی خشم بیار
در هر کوچه و خیابان و خانه و کاشانه
بر سینه های تک تک مان بکار
زمین نفس نمیخواهد
برای این ملت از نفس افتاده نفس بیار
یک فصل نوین بیار که بجای گل درآن کینه بروید
تا فوران نکند کینه ها
شادی و خنده بر چهره غم پیروز نخواهد شد
بلبل و پرستو را خبر مکن خواب ببرش نیازی نیست نیار
بگذار امسال پرنده های اسیر در پشت میله ها
پرگیرند و به آشیانه خود سر زنند
بگذار از این به بعد جوجه ها در آشیانه تنها نمانند
بگذار مرغان رها شده از بند نغمه سحر سر دهند
اوج گیرند ، دوباره پر بزنند و پرواز کنند
سرودی رهایی را در آسمان این وطن چون رعد به صدا درآرند
یک دهل زن بی باک و مست پر از عشق به انسان بیار
بکوبد آهنگ مرگ ظالمان سر دهد
از هر ضربه اش شعله ها بر خیزد
در هر شعله صد عمامه و شیخ دغلکار بسوزد
چونان بکوبد که گوش فلک را پاره کند و
از هر ضربه خروارها آتش ببارد
فریب و ریا بسوزد کتاب شیخ تبهکار
مسجد و منبر ریا ، روح پلید شیطان در آن خاکستر شود
آن وقت ننه بهار خواهی دید همه همصدا خواهیم خواند بهاران خجسته باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر