۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

فرق سوختن در آتش عشق را در خود سوختن را هم نخواهی فهمید




گر شخم نزنی 
گر بذر نپاشی
گر  درو نکنی
گرخرمن نکوبی
گر دون به آسیاب نریزی
گر صورتت با پوخت نان نپخت
قدر نان را نخواهی فهمیدو
فرق خود با دهقان را هم نخواهی فهمید
گرباغی نداشته باشی
گر بیل در دستت نقش  نبسته باشی
گر درد پینه دست نداشته باشی
گرعشق باغبان به گل را نداشته باشی
گردست هایت پر از خار نباشی
گر سینه ات پر از درد نباشد
ازناله بلبل نخواهی فهمید
از عشق باغبان بی خبر خواهی ماند
گر بیخوابی نکشیده باشی
گر کف پاهایت صدها ترک نداشته باشی
گردشت و کوه را زیر پا نگذشته باشی
گر برای جمع کردن گله نی ننواخته باشی
گر بره را چو فرزند خود دوست نداشته باشی
گربا گرگ های هار گلاویز نشده باشی
فرق خود را با چوپان نخواهی فهمید
از سلامت ماندن گله هم چیزی نخواهی فهمید
گر راه های پر از سنگ و لاخ را نپیموده  باشی
گر کاروان را از طوفان عبور نداده باشی
گر شهر به شهر با پای پیاده نرفته باشی
گر بیخواب و خسته اما راه را ادامه نداده باشی
فرق خود را با ساربان نخواهی فهیمد
به منزل نیز نخواهی رسید
گر دوست نداشته باشی
گر عاشق نشده باشی
گر کسی را بیشتر از خود دوست نداشته باشی
گراز عشق خود نگذشته باشی
گر عشق بالاتر از معشوق خود پیدا نکرده باشی
گر از فدا و صداقت خبر نداشته باشی
گر از جگر گوشه خود نگذشته باشی
از عشق عاشقان وطن نخواهی فهمید
از عشق هم چیزی نخواهی  نفهمید
گردر مقابل ظلم قد بر نه افراشته باشی
گر بر جلاد نتاخته باشی
گر سینه را بر دل سنگرنکرده باشی
گرهزاران تهمت بر جان نخریده باشی
گر پیکرت خونین و لب خندان نداشته باشی
گر پا به میدان نگذشته باشی
زنجیری که در پاهایت جا انداخته خبرنخواهی داشت
از عشق شهیدان  وطن  هم چیزی نخواهی فهمید
گر در شب تارک عشق بپرواز نداشته باشی
گر دنبال شعله ای نگشته باشی
گر از پرواز خود  لذت نبرده باشی
گر ایمان به  پرواز آزادی نداشته باشی
گر در اوج پرواز شهپرت نسوخته باشی
نه از شمع و نه از پروانه هیچی نخواهی فهمید
فرق سوختن در آتش عشق را در خود سوختن را هم نخواهی فهمید
در جهل خود از قفس به قفس تا آخرین نفس خواهی ماند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر