۱۳۹۱ تیر ۱۶, جمعه

کارنامه میرحسین موسوی را درپائین این متن برایتان مینویسم


از دوستان خواهش میکنم بخوانید و بعد نظرتان را بدهید این نوشته بر گیرنده سلطنت طلبها هم هستش...با تشکر
در این سه دهه ملت ایران از دو شخص حمایت بیدریغی کردند یکی خمینی بود که خوب فهمید باید سواراین اعتماد بشود و نیت شیطانی خود را به پیش ببرد خمینی در رابطه با سرکوب نیروهای رادیکال و آگاه  بسیار هوشیار بود بیخود نبود خطاب به مجاهدین خلق ایران میگفت اگر من امکان بدهم یک در هزار شما مجاهدین اسلام (منظور خمینی از اسلام خودش است) را قبول دارید لازم نیست شماها زحمت بکشید به دیدن من بیایید من به دست بوسی شماها و خدمت شما خواهم آمد پس خمینی دشمنش را خوب شناخته بود ... دیگری میرحسین موسوی بود که مردم ایران آگاهانه از میرحسین موسوی حمایت کردند البته این حمایت  در مقابل ولایت شیطانی خمینی بود نه اینکه مردم ندانند که میرحسین موسوی کیست مردم ایران نه تنها میرحسین موسوی را بخشیده بودند بلکه میخواستند او را اصلاح بکنند و از کثافت های خمینی تمیزش بکنند و رئیس جمهور بکنند ولی این میرحسین موسوی بود که بخاطر برگشت به عصرطلایی امام دجالش به مردم خیانت کرد بله خیانت کرد بعد از اینهمه فدای جوانان میرحسین گفت من در چارچوب ولایت آزادی میخواهم عجبا در چارچوب ولایت مطلقه آقای موسوی چه نوع آزادی میخواست من که نفهمیدم ... من تا آنجا که توانش را دارم کارنامه میرحسین موسوی را درپائین این متن  برایتان مینویسم .
  در سال 1357 در سایه شاه خمینی توانست سوار موج اعتماد مردم بشود چون شاه یک نوعهایی با خمینی و آخوندها همکاری داشت راستش از خمینی نمیترسید چون در طول حکومتش با آخوندها حشر و نشر بود هیچ وقت نگران این نبود که خمینی یک روزی قبر پدر شاه  را به آب ریزخانه تبدیل کند ترس شاه از نیروی آگاه بود که تا دم انقلاب آنها را در زنجیر و زندان  نگهداشت این عمل شاه باعث شد که خمینی حمایت مردم را درداخل ودر  صحنه بین المللی ازآن خود بکند... واما آقای موسوی چکاره بود ؟ آقای موسوی  از سال 1357 تا 1360 عضوارشد و تصمیم گیرنده  مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود و تمام امور را در

دست داشت با همکاری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی( بماند که همین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز امروز به علف هرزه تبدیل شده است و از جنایتهای خود را در حق مردم ایران یک شبه فراموش کرده است مدره تر از همه جلادان شده است) . چه کارهای که نکرد من خلاصه میکنم

دسته های چماق داری در آن دوران شکل گرفت حزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح الله  و یا  روسری یا توسری  البته باید یاد آوری بکنم سر دسته ای چماقدارها( بهشتی ملعون  بود) . بعد از آن نیز آقای میرحسین موسوی سردبیری روزنامه جمهوری را بر عهده گرفت ویا داشت در آن زمان این روزنامه

اندازه تمام سپاه و بسیج برای سرکوب مخالفان نظام کارایی داشت برای اینکه هیچ رسانه ای نداشتیم مردم را از نیت شوم خمینی آگاه کند یک نشریه مجاهد بود آن را نیز ممنوع کرده بودند مثل الان نبود که هر فرد برای خودش یک خبرنگار باشد ... دوستان عزیز و گرامی زمان جنگ نیزآقای موسوی نخست وزیربود من

بعنوان یک ایرانی از موسوی سئوال دارم آقای موسوی بعد از عقب نشینی نیروهای عراقی از خرمشهر همه ی دولتهای عرب پیشنهاد کردند که خسارت ایران را بدهند وجنگ را تمام کنند شما

آن موقع نخست وزیر بودید چه نقشی در رابطه با این پیشنهاد بازی کردین؟دوستان  آیا میدانید که آن موقع در رابطه با قطعنامه 514  آتش بس سازمان ملل 2 روزبعدش آغاز

تجاوزایران به خاک عراق شروع شد  شعار شخصی آقای موسوی چه بود؟ میگفت اگرشورای امنیت 10 تا

هم قطعنامه دیگر صادرکند ما نمی توانیم از حقوق حقه خود دست برداریم درکیهان آن زمان

چاپ شده (23. 4. 1361 کیهان)... بله دوستان بعد از آن میدونید  چه شد ؟ هست ونیست مان شد جنگ درهرکوجه،

خیابان مدرسه، میدان، دانشگاه و مسجد یک کلمه آزاردهنده شنیده میشد آن این بود جنگ جنگ تا مهدی بیاد ... این شعار صدها هزار کشته و معلول رو دست ملت ایران گذاشت یک روزشنیدیم که خمینی

جام زهر را به سر کشید(البته باعث اصلی این زهرخوردن خمینی نیز باز دشمنش مجاهدین خلق ایران بودند) بقول محسن رضای21سال پیش امام با شجاعت زهر آتش بس را نوشید... این را هم یاد آوری بکنم در آن دوران خاتمی نیز وزیر ارشاد بود که هزاران بچه مدرسه را به روی مین می فرستاد نتیجه جنایتش پست رئیس جمهوری بهش دادند شروع کرد از آزادی و تمدن حرف زدن بماند در آخرین روزهای عمر ننگین رئیس جمهوریش خطاب به دانشجوها گفت اگر شما ها دوست ملت هستید من دشمنشان هستم...)...... بعضی دوستان میگویند موسوی هیچ نقش در اعدام های 1367 نداشته با اجازه شما من هم نظر خودم را دررابطه با موسوی می نویسم  موسوی نخست وزیربود آیا ما این را چطور قبول کنیم که موسوی از کارهای وزیر اطلاعات خبرنداشت! وکرده های آن را امضاء نمی کرد! خلاصه موسوی نخست وزیر بود از همه ی اینکارها

باید با خبر بود .  واقعأ وقتی که شنیدم آقای موسوی در جواب به دانشجوها گفت من از جنایتهای 1367 خبرنداشتم! من

شخصأ به خدا پناه بردم...

 آقای موسوی خودش را خیلی مظلوم نشان میدهد ومگوید که من نقاشی میکنم دراینجا من را بیاد

ژنرال کودتاچی ترکیه آقای کنان اورن که همزمان با انقلاب ایران کودتای کرد می اندازد که آقای

ژنرال کنان اورن سالها بعد یک روز در یک کانال تلویزیون با تعدادی تابلو ظاهرشد وخودش را با

آب وتاب یک نقاش معروفی کرد ولی زیاد طول نکشید هزاران ترک ترکیه به آن برنامه اعتراض

کردند آنها خطاب به ژنرال کودتاچی میگفتند شما یک جنایتکار هستید نمیتوانید روح یک نقاش را داشته باشید نقاش باید دردهای جامعه را به تصویر بکشد  تازه کنان اورن قتل عام و یا جنگ به راه نه انداخته بود مسئولیت یک کودتا را بر عهده داشت من هم محکوم میکنم کارزشتی کرده بود  . من ازآقای موسوی یک سوال دارم آیا شما بعنوان یک نقاش  نقاشی های دل آرا دارابی را دیدیده اید؟  واگردیدیده اید  چه احساسی دارید؟...
 دوستان میدانید تا به امروز در بین ایران و عراق با اینکه دولت عراق یک پاسدار سرتیپ نیروی قدس  است صلح نامه نوشته نشده است؟ برای چه ؟ و چرا؟ خسارت چه شده ؟ برای چه خسارت جنگ گرفته نمیشود؟...
و اما من در این متن از پدر رضا پهلوی اسم بردم لازم میدانم که خطاب به آقای رضا پهلوی چند خطی بنویسم البته  این از روی دشمنی نیست بنظرم کمکی است به آقای رضا پهلوی .
آقای رضا امروز مردم ایران به مبارز احتیاج دارند نه به شاهنشاه این را باور کن و گذشته پدر و پدربزرگت را نگاه کن واقعأ اگر میخواهید سیاستمدار باشید و دلسوز مردم باشید یک حزب دور از سلطنت تشکل بدهید و یک هدف مشخص را دنبال کنید و در فردای ایران هم صاحب نظر و حرف باشید .
حرفهای این پیر و پتلهای ساواکیهای پدرت را گوش نکن راه که اینها به شما نشان میدهند بجای خواهد رسید .
سیاست اون قدیم ها  ارثی بود به وارث میرسید ولی باور کنید الان زمان آن گذشته است عمل مهم است حرف زدن هیچ چیزی را عوض نمیکند هیچ تازه به دشمن ایران و ایرانی نیز که رژیم خمینی باشد کمک میکند .
من شخصأ به شما احرام قایل هستم چون در هیچ جنایتی پدرت دست نداشتی ولی باور کن چسبیدنت به سلطنت خاطره تلخ دوران پدرت و پدر بزرگت را در ذهن مردم زنده میکند .
یک تعداد از زمان پدرت مانده اند اونها توان و درک زمان را ندارند همش در فکر شاهنشاها هستند باورکن هر جا قلم میزنند و یا متنی مینویسند بسیار خنده دار و عقب افتاده دیده میشود .
در ایران از زمان پدر شما تا به امروز خیلی خونها ریخته شده آنهم از آگاه ترین قشر جامعه این خونها برای آزادی یک ملت از حکومت های خودکامه ریخته شده است راه را برای هر ستمگری بسته اند بعد از حکومت ولایت فقیه ما ملت ایران به تاج و تخت احتیاج نداریم ما یک دولت نوکر میخواهیم و این را هم باور کن دیگر در ایران برای هیچ نوع دیکتاتور جا نمانده است .زنده باد ایران آزاد
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر