۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

آن سه قطره خون که در روز 16 آذر ریخته شد به دریایی بی کران تبدیل شده است .16 آذر را به روز آتش تبدیل کنیم

von Khanbaba Khan, Sonntag, 4. Dezember 2011 um 22:40

صد سال مبارزه برای آزادی و عدالت…

آه اگر آزادی سرودی می خواند

کوچک
همچون گلوگاه یکی پرنده ای

هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمی ماند

سالیان بسیار نمی بایست

دریافتن را

که هر ویرانه نشانه غیاب انسانی ست

که حضور انسان
آبادانی ست…

” آزادی” گران بهاترین جواهر دنیا در گنجینه وجود و در تاریخ ملت هاست که در طول تاریخ مبارزه های زیادی برای رسیدن به آن شده و خونهای زیادی به پای درخت آن ریخته شده است چرا که درخت آزادی با خون آزادیخواهان روی زمین پا می گیرد.

“آزادی” واژه ای آشنا برای مردم ایران است نه به خاطر این که سالیان دراز آن را تجربه و لمس کرده باشند ، بلکه به خاطر اینکه بیش از صد سال است برای رسیدن به این آرزوی بزرگ مبارزه می کنند. بله بیش از صد سال است که برای رسیدن به یگانه گوهر وجود و رسیدن به حداقل ترین حقوق انسانیشان در مقابل استبداد و استکبار ایستاده اند و در طول این سالیان ایستادگی و مبارزه، به جز مقاطعی گذرا و کوتاه هیچ گاه طعم شیرین آزادی را نچیشده اند.

فریاد آزادیخواهی از زمان مبارزه دلاورانه ستارخان با یاران اندکش از یک کوچه کوچک آغاز شد و سرانجام در کل شهر و بعد در سراسر ایران طنین افکن شد.

آتش مبارزه از یک کوچه به یک شهر و بعد در سراسر ایران زبانه کشید و این آتش خشم هم چنان شعله ور و فروزان ماند تا مبارزات میرزا کوچک خان در جنگل های شمال و تا مبارزات خیابانی و پسیان و مبارزات نهضت ملی مصدق کبیر و تا انقلاب ضدسلطنتی 1357 هم چنان شعله ور ماند. مردم ایران از یکصد سال پیش نوای آزادی سر دادند و در انقلاب ضدسلطنتی آن رابه اوج رساندند.

انقلاب ضد سلطنتی 57 با شعار آزادی، استقلال و انزجار از حکومت استبدادی و دیکتاتوری به بار نشست، خونهای بیشماری برای رسیدن به این آرمان مقدس ریخته شد.
خلاصه بنظر من، ما خوشبخت ترین ملت بودیم و هستیم که آتش مبارزین جان برکف و قهرمان مان هیچ وقت خاموش نشده و همیشه در مقابل دیکتاتورهای تاریخ این آتش مبارزه سرکش و فروزان بوده و هست...
ولی خوب در همین تاریخ صد ساله، وقتی که آدم به قهرمانان همچین ستارخان ، میرزاکوچک خان ، خیابانی ، مصدق و بقیه نگاه میکند در درون خود این آرزو را میکند که ایکاش در زمان ستارخان ، میرزاکوچک خان  ، خیابانی و مصدق بودم  و کمکشان میکردم ...
به زانوی ستارخان تیرهای زهراگین شلیک کردند، میرزاکوچک خان را سر بریدند و مصدق کبیر را دراحمد آباد و در تنهای  دقمرگش کردند ...
ولی باز مبارزین از این خونهای پاک شکفتند و تفنگ ستارخان و میرزاکوچک خان را بوسیدند و راه آنها را پیشه کردند ...
ولی شبیه همان مزدوران که به زانوی ستارخان شلیک کردند و سر میرزاکوچک خان را بریدند وبه دکترحسین فاطمی تیر و تبر زدند و به مصدق متلک گفتند و مسخره اش کردند،  در زمان حال هم  هستند . بی شرمانه از ولایت جهل و جنایت آخوند ها حمایت میکنند از اسم آزادی و آزادی خواه وحشت دارند طوری بر علیه آزادی خواهان حرف میزنند که دهانشان کف میکند . چند وقت پیش که  دادگستری آمریکا در حکمی به دولت این کشور دستور داده بود اسم مجاهدین خلق ایران را از لیست تروریستی دربیاورد، این جماعت سینه زنان به دولت آمریکا دخیل بستند که نباید اسم مجاهدین را از لیست دربیاری .
آنها به آمریکا هشدار میدادند اگر اسم مجاهدین را از لیست دربیاورید در ذهن ملت ایران زخمهای 28 مرداد را زنده میکنید و ملت ایران بر علیه آمریکا خواهند شد! باید از این اراذل پرسید مگر این خواست امام دجالتان نبود که ملت ایران ضد آمریکا باشد؟ مگر خمینی خونخوار نمیگفت خوب شده که مصدق از آمریکا سیلی خورده است؟  28 مرداد چه ربطی  به شما دلالان وطن فروش دارد؟.
ولی در رابطه با رژیم جنایتکار آخوندها خفه خون گرفته اند ملت ایران را به سکوت دعوت میکنند مبادا روز دانشجو به خیابانها بیاید و ازتان عکس بگیرند برایتان مشکل ایجاد بکنند باید گفت تف بر اون شرف نداشته ای تان وطن فروشان خائن .
سایت کلمه که سنگ سبزها را به عمامه اش میزند جوانان را به سکوت دعوت میکند باید درجواب این سایت کلمه آخوندی بگویم بیچاره هنوز نفهمیده است که جوانان شجاع وطن با به پائین کشیدن عکس کثیف خمینی و خامنه ای و آتش زدن آنها ثابت کردند که نه برای سبزهای هرزه که از طویله ولایت جهل و جنایت به بیرون زده اند، تره خورد میکنند و نه برای اون خائن که بزرگ ترین خیانت را به قیام سبزهای واقعی وطن کرد. شعار یکی بیش نیست مرگ براصل ولایت فقیه سرنگونی سرنگونی سرنگونی این شعار شهدا و پیشتازان ،مبارزین ، مجاهدین و سبزهای واقعی وطن  بوده و هست ، حالا سایت کلمه بی شرمانه کارهای حسین شریعتمداری شکنجه گر را ادامه بدهد در آخر خواهیم دید که چه کسانی طرف دار آزادی ملت ایران است و چه کسانی خواهان برگشت به عصر طلایی امام دجال است . این همیشه در تاریخ صد ساله ما بوده مبارزین راستین همیشه هدف شبان بی مخ ها ، سبزاللهی ها ، کدیورها و شیخ فضالله ها بوده و خواهند بود یک روزی ستارخان را نیز مسخره میکردند ولی ملت ایران به او لقب سردار ملی را دادند این تاریخ به مادر خود نیز رحم نمیکند وقتی که طلسم وحشی گری ولایت فرو بریزد آن وقت خواهیم دید که جایگاه این هرزه علف ها را ملت و جوانان وطن در کجایی تاریخ مشخص میکنند .
 و اما این راذل منظورم هرزه علف های است که امروز سبزاللهی لقب گرفته اند  وقتی که اسم مجاهدین خلق ایران میآید افسار پاره میکنند و برای قتل عام مجاهدین شادی میکنند و به مالکی مزدور دستمریزاد میگویند، دست به دامان شیطان بزرگ میشوند و سنگ 28 مرداد را به کله پوک خودشان میزنند ... اینها همان نامردهای  هستند که به زانوی ستارخان تیر زدند و سر میرزاکوچک خان را بریدند و به مصدق مارک خائن زدند ...
الان همه میبینیم که در تمام کشورها حرکتهای مردمی راه افتاده است و دیکتاتورها را یکی پس از دیگری به زباله دان تاریخ میریزند بی شک الگوی این حرکت ها پیشتازان و قیام آفرینان ایران بوده این را من نمیگویم جوانان مصر گفتند و ارتش آزادی بخش ملی لیبی ... متأ سفانه این بی شرمها ولایت مدار که تمام هم و غمشان نگهداشتن ولایت جهل و جنایت بوده و هست  جوانان ایران را در روز شانزده آذر به سکوت دعوت میکنند.
شانزده آذر روزی است که چه در رژیم گذشته و چه در همین رژیم ضد بشر همیشه دانشجویان آن را پاسداشته اند و به این روز احترام ویژه قایل بوده اند و هستند  و در سخت ترین شرایط در این روز تظاهرات کرده و خواست ملت را به گوش دیکتاتورها داد زدند که همان شعار سرنگونی مرگ بر دیکتاتور را در همه جا طنین انداز کردند ...:
«سه قطره خون» بر پيشاني جنبش دانشجويي
آنچه در پي مي‌آيد، قسمتی از مصاحبه‌اي است كه نزديك به سه دهه پيش با برخي اعضاي خانواده شهدا و مرتبطين واقعه 16 آذر در روزنامه های معروف انجام شده و براي اثربخشي بيشتر و بهتر با فاصله‌اي سي ساله امروز دوباره منتشر مي‌شود.

مصاحبه با دكتر غلامرضا شريعت رضوي، برادر شهيد شريعت رضوي
لازم به تذكر است كه شهيد شريعت رضوي، برادر همسر دكتر علي شريعتي است.

• شرايط 16 آذر 1332 را براي ما شرح دهيد.

- 16 آذر سال 1332 بود و درست چند ماه از كودتاي ساختگي 28 مرداد كه از طرف «سيا»ي آمريكا ايجاد شده بود، مي‌گذشت. تهران حكومت نظامي و قرار بود كه «نيكسون» (در آن وقت معاون «روزولت» بود) بيايد ايران و تمام عناصر ضددولتي تجهيز مي‌شدند كه يك تظاهرات وسيعي عليه نيكسون تدارك ببينند. به اين دليل محل تمام تظاهرات ضددولتي دانشگاه تهران بود.

از مدتها قبل علاوه بر اين‌كه دانشگاه توسط سربازان شاهي محاصره شده بود، در داخل محوطه دانشگاه هم سربازان بودند، حتي در كريدور دانشكده‌ها هم رفت‌‌وآمد مي‌كردند. روز 16 آذر من با برادرم از خانه بيرون رفتيم. من سال چهارم پزشكي بودم و در بيمارستان پهلوي سابق كارآموزي مي‌رفتم و ايشان مي‌رفت دانشكده.
آن روز گويا در يكي از كلاس‌هاي دانشكده مشغول درس بودند براي چند نفر از سربازاني كه در اطراف پنجره كلاس بودند آنطور كه بعد خودشان گفتند شكلك درآوردند يا به قول خودشان اهانت كردند. آنها موضوع را به افسرشان گفتند و افسرشان هنگامي كه استاد مشغول درس دادن بود، وارد كلاس مي‌شوند و قصد داشته‌اند كه آن دانشجوي مورد نظر را با خودشان ببرند. استاد اعتراض مي‌كند و مي‌گويد مادامي كه كلاس رسميت دارد و تمام نشده، شما حق دستگيري اينان را نداريد. ولي آنها به زور متوسل مي‌شوند و خشونت مي‌كنند كه باعث مي‌شود استاد با اعتراض كلاس را ترك كند و مي‌رود نزد رئيس دانشكده.

دكتر شيباني، رئيس دانشكده، هم همصدا با استاد، نسبت به اين مسأله معترض مي‌شود و به عنوان اعتراض، زنگ دانشكده بي‌موقع به صدا درمي‌آيد و دانشجوها از كلاس خارج مي‌شوند و وقتي كه از موضوع باخبر مي‌شوند، در كريدور مركزي دانشكده فني جمع مي‌شوند و شروع مي‌كنند به اعتراض و شعار دادن عليه رژيم؛، از جمله برادر ما شهيد مهدي شريعت رضوي كه هميشه در تمام تظاهراتي كه عليه دستگاه در آن زمان به پا مي‌شد، ايشان شركت مي‌كرد و از هر فرصتي براي رسوا كردن رژيم شاه استفاده مي‌كرد، شروع مي‌كند به شعار دادن عليه شاه و دستگاه و اعتراض كردن عليه وضع موجود كه افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تيراندازي مي‌دهد و دقيقا برادر ما هدفگيري مي‌شود به طوري كه دفترچه‌اي كه در جيب بغل ايشان بود و لباس و كارت تحصيلي‌اش را به ما دادند، آثار گلوله كه دقيقا به قلبش نشانه‌گيري كرده، رويش هست و ايشان با آن دو نفر از يارانش احمد قندچي و مصطفي بزرگ‌نيا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمين مي‌شوند و دانشجوها متفرق مي‌شوند و بعد اين سه نفر را كه دقيقا معلوم نيست كه در همان لحظات اول مرده‌اند يا مانده‌اند، چون هنوز بعد از خوردن گلوله، شعار عليه شاه و رژيم ادامه داشته و آثار يك سرنيزه كه به پاي مهدي فرو مي‌كنند وجود داشته است. بالاخره به وسيله كاميون‌هاي ارتشي منتقل مي‌شوند به بيمارستان ارتش.

پزشكي كه در آن بيمارستان بوده كه بعد براي ما نقل كرده‌اند برادرش از همدوره‌هاي ما بود، تعريف مي‌كرد وقتي كه مي‌خواستند اين اجساد را از كاميون خارج كنند،‌ كف كاميون خون ايستاده بود به طوري كه همان روز مرحوم قندچي و بزرگ‌نيا منتقل مي‌شوند به امامزاده عبدالله و آنجا به خاك سپرده مي‌شوند.

ما بعد از اين‌كه از بيمارستان مي‌خواستيم برگرديم، گفتند كه دانشگاه شلوغ شده و يك عده از دانشجويان را تير زده‌اند. به هر حال ما رفتيم بيمارستان ارتش، جواب درستي ندادند و بعد جسته گريخته گفتند كه اين سه نفر شهيد و به گورستان منتقل شده‌اند.

ما رفتيم گورستان مسگرآباد، ديديم كه سرباز هست و ما را راه ندادند. گفتند كه خب اگر اينجا آوردند، دفن شده‌اند. روز بعد شنيديم كه خودشان شبانه برده‌اند در گورستان دفن كرده‌اند. بعد توسط يكي از آشنايان در مسگرآباد آورديم امامزاده عبدالله و پهلوي قندچي و بزرگ‌نيا دفن كرديم.
البته اين مطلب به قدري انعكاسش در دنيا بزرگ بود كه من همان وقت‌ها يادم بود كه روزنامه‌ها نوشتند، اين مطلب كه پليس وارد دانشكده بشود و به روي دانشجوي بي‌سلاح، اسلحه بكِشد و بكُشد، در دنيا بي‌سابقه است و يا نوشته بودند كه افسر فرمانده يك سربازي كه در يك كشوري كه به يك دانشجوي دانشگاهي اهانت كرده بود، پاگون‌هايش را كنده و گفته بود ديگر براي من اسباب ننگ است كه افسر افرادي باشم كه به خودشان اجازه بدهند به محيط علمي دانشجو اهانت كنند.

در آن زمان به قدري محيط خفقان بود كه اجازه برگزاري مراسم ندادند؛ حتي مراسم عزاداري شخصي براي سوم يا هفتم در منازلمان هم نگذاشتند برقرار شود. ولي بعد به علت فشار دانشجويان براي مراسم چهلم، شهرباني اجازه داد كه فقط سيصد عدد كارت چاپ شود و هر خانواده صد عدد كارت دادند مراسم را هم فقط اجازه دادند كه سر قبر اين سه دانشجو در امامزاده عبدالله برگزار شود. من خوب يادم است كه روي اين كارت‌ها كه از طرف دانشگاه تهيه شده بود و عكس اين سه نفر رويش بود و توسط شهرباني روي اين كارت‌ها مهر زده شد؛ مسئوليت پخش كارت بر عهده خانواده بود.

يعني اگر كسي اين كارت را بگيرد و عليه دستگاه روز مراسم كاري كند، خانواده مسئول است و كنترل اين كارت‌ها به اين شكل بود كه در آن روز از ميدان شوش، تمام ماشين‌ها را كه مي‌خواستند به طرف شهر ري بروند كنترل مي‌كردند كه فقط كساني كه اين كارت‌ها را دارند حق داشته باشند بروند و باز يك بار ديگر اين كارت‌ها كنار در ورودي امامزاده عبدالله توسط سربازها و پليس كنترل مي‌شد و دقيقا يادم است كه شايد ده‌ها كاميون سرباز دم در ورودي و سه‌راه ورامين را محاصره كرده بودند، داخل گورستان هم محاصره بود.

البته در آن روز قطعا ما زخمي‌هايي هم داشتيم كه چون توسط دانشجويان از معركه خارج شده‌اند، ما از آمار آن اطلاعي نداريم. دولت خودش را اينطور تبرئه مي‌كرد (دولت زاهدي) كه اين افسر تحت تأثير احساسات قرار گرفته و دستور تيراندازي نداشته، خودسري كرده است، ولي بعدها معلوم شد ايشان به دليل خوش‌خدمتي درجه گرفته است. از آن تاريخ به بعد، آنچه در دانشكده به وقوع پيوست و وحشيگري آنها در قبال دانشجوي بي‌پناه، خفقان شديدي حاكم شد، به طوري كه آقاي نيكسون آمد و برنامه‌هايشان را اجرا كرد و رفت. از آن سال به بعد تا امسال (1358)، ما همه ساله روز 16 آذر را كه خانواده ما به عنوان احترام به سالروز شهادت آن سه شهيد در امامزاده عبدالله حاضر مي‌شديم، به قدري خفقان حاكم بود كه روز 16 آذر در امامزاده عبدالله مساوي بود با محاصره توسط كاميون‌هاي ارتشي....
پس ای جوانان وطن زمان زمانی داد زد بر سر خونریزترین دیکتاتور زمان است نه زمان سکوت با تظاهرات و شعار نویسی خود به سایت کلمه آخوندی و خامنه ای جلاد و تمام پسمانده های از عصر طلایی خمینی خونخوار باید نشان بدهید که دانشگاه زنده است دانشگاه صدای ملت است دانشگاه سنگر آزادی است نه جولانگاه نیروی تجاوزگر خامنه ای زنده باد ایران زنده باد قیام زنده باد ارتش آزادی بخش ملی ایران ...
خانباباخان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲ نظر:

  1. نه. این روز، روز دانشجو نیست. در این روز اولین دانشجو در ایران وارد دانشگاه نشده. در این روز اولین دانشگاه مدرن در ایران بنا نشده. در این روز اولین دکتر هم از دانشگاه تهران مدرک نگرفته.
    در این روز یک عده خوشبخت که در دورانی زندگی میکردند که دانشگاه مدرن در ایران بنا شده بود و بدون پرداخت شهریه دانشجو میگرفت، تحت تاثیر تبلیغات کمونیستی، ولی بدون هیچ درکی از درد دهقان (رعیت در آن زمان) و کارگر،
    در ضدیت از بازدید رییس جمهور آمریکا از ایران تظاهرات کردند و در زدو خورد ۳ کشته دادند. به این دلیل که حکومت آن زمان دست نشسته آمریکا بود که پس از جنگ دوم نگذاشته بود ایران بین شوروی و انگلیس تجزیه شود.
    سه دهه پس از انقلاب اسلامی ساخته و پرداخته آن دانشجوها، دانشجوهای این دوره در تظاهراتشان شعار میدهند: "اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما"!! یعنی رییس جمهور آمریکا با ما باش!!
    آیا نیاز به شرح بیشتری برای 'فهمیدن' هست؟!

    پاسخحذف
  2. دانشجویان تنها در مسایل صنفی خود گرفتارند و حاضر به حمایت هیچ گروهی نیستند و هیچگاه توانایی ایجاد یک حرکت همه گیر را نداشته‌اند. تنها ذکرشان در اکثر اعتراضات بر سر غورمه سبزی سلف دانشگاه بوده است.

    پاسخحذف