درپارلمان اروپا گروه بزرگ "دوستان ایران آزاد" تلاش بسیاری کردند که هیئت سبزهای اروپایی به ایران سفر نکند ولی بجای نرسید. در آخر وقتی دیدند هیئت پارلمانی از سفر به ایران منصرف نمیشود به این هیئت یک پیشنهاد دادند، گفتندحالا که به ایران میروید با برندگان "جایزۀ ساخاروف"، نسرین ستوده و جعفر پناهی که هر دو زندانی هستند ملاقات و گفتگو کنید و جوایزشان را به آنها اعطا نمایید. بنظر توده ای های اروپا این پیشنهاد ساده و سهل نمیتوانست مشکلی برای سفرشان به تهران به وجود آورد، پس قبول کردند. بار سفربستند و تا فرودگاه نیز رفتند که ناگهان ولی فقیه به خشم آمدۀ حکومت ارتجاعی فرمان لغو سفر هیئت اروپایی را صادر کرد! بدین ترتیب راهیان خوشحال تهران دست از پا درازتر از فرودگاه برگشتند و رسوایی دیگری نسیب توده ای های اروپایی شد. این سفر لغو شد ولی بد نیست مروری داشته باشیم به دلایل زندانی شدن نسرین ستوده یکی از دو برندۀ جایزۀ ساخاروف و اینکه چرا پارلمان اروپا این جایزه به او اعطا کرد.
نسرین ستوده یک زن، یک مادر و یک حقوقدان است. وقتی دکترای حقوق خود را گرفت به کرامت انسان قسم خورد که با بی عدالتی مبارزه کند و اگر لازم شد از هر خطری در این راه استقبال کند و در راه حق از چیزی نترسد. برای یک وکیل واقعی یک متهم تا جرمش ثابت نشده بیگناه است حالا هرکسی و با هر اتهامی میخواهد باشد. وکیل باید از یک انسان بدون در نظر گرفتن عقیده، مذهب، سن، رنگ و نژاد دفاع کند. وکلای شرافتمند نه برای شهرت و ثروت بلکه برای احقاق حقوق انسانها تلاش میکنند. این حق متهم و وظیفۀ وکیل است. وکیل یک رزمنده عدالت است. سلاح او قلم و کتاب قانون و کارش کمک به اجرای عدالت است. او بجای سلاح قلم به دست میگیرد و بدون ترس و تردید از موکل خود دفاع میکند تا حقی پایمال نشود و ناحقی به جای حق ننشیند. یک وکیل واقعی چطور میتواند کسی را که به او امید بسته و پناه آورده ناامید کند و یا با فریبکاری او را در دام بی عدالتی اسیر کند و یا خود را آلت دست بیدادگاههای حکومتی نماید و موکل خود را به سوی زندان و اعدام روانه کند. شب در خانه فرزند خود را در آغوش بگیرد و راحت بخوابد و صبح به او خبر اعدام موکلش را بدهند. آیا وجدان چنین وکیلی او را راحت خواهد گذاشت؟
دراین سرزمین هزاران نفر بی گناه به بالای دار رفته اند. حتی وقتی حاکمان دیوسیرت متوجه شدند انسانی را به اشتباه کشته اند بدون هیچ شرم و حیایی اعلام کردند اگر بیگناه بوده پس به بهشت خواهد رفت! آیا بنظر شما یک وکیل قسم خورده بعد از شنیدن این جنایتها میتواند آسوده خاطر باشد؟ او باید همیشه نگران سرنوشت موکلینش باشد. شب بخوابد و صبح خبر اعدامش را بشنود. او نمیتواند در برابر این بی عدالتی ها دهان ببندد و سکوت کند چراکه در اینصورت خود در پیشگاه خدا و خلق شرمنده و شریک در جنایت میشود. مردم به امید عدالت وکالت خود را به وکیل میسپارند، تهمت ها و تهدیدها نباید باعث سستی وکیل در کارش شوند و اگر به کار خود ایمان دارد و پیمان بسته که از حقوق انسانها دفاع کند در مقابل زورگویان تسلیم نمیشود حتی اگر به بهای جانش تمام شود.
زورگویان از به بند کشیدن وکلای شرافتمند شرمی ندارند چون کارشان ظلم و ستم است و ابزارشان تهدید و تهمت. وکیل شرافتمند در رویاروئی با این طرز تفکر و این اندیشۀ نابود کننده همچون موکلانش به زندان میرود و این افتخار اوست. وکیلی که خود را در اختیار زورمندان قرار دهد البته در نظر آنها عزیز میشود و همۀ امکانات برایش فراهم است. جایگاه نسرین ستوده قلب مردم است، تهمت ها و توهین ها تأثیری در نظر مردم نخواهد داشت. او نمیتوانست درحالیکه بی عدالتی در این سرزمین غوغا میکند سر آسوده بر بالین بگذارد و چشمان خود را ببندد.*
همه میدانیم که اگر نسرین ستوده دست از مقاومت بکشد، او را آزاد خواهند کرد ولی این در شأن یک وکیل شرافتمند و باوجدان نیست. پس تمام مخالفان واقعی این رژیم جهل و جنایت باید از او و دیگر زندانیان سیاسی حمایت کنند و آنها را تنها نگذارند. دیو ولایت تشنه به خود عزیزان ماست. جایی که عدالت نباشد از آزادی هم خبری نخواهد بود.
در آخر باید به نقش آقای استراون استیونسون و تلاشهای او در مشروط کردن سفر هیئت اروپایی به دیدار با نسرین ستوده اشاره کنم. درود بر این مرد شریف.
زنده باد عدالت و آزادی.
خانباباخان
* دختر خود من الان در سوئیس حقوق بین الملل میخواند. یکبار به من میگفت عدالت برای نابود کردن بی عدالتی به وجود آمده و این دو عنصر همیشه در جنگند. عدالت تمام توانش را به کار میگیرد تا با ایستادگی در مقابل بی عدالتی او را مغلوب کند و وظیفۀ ما یاری رساندن به عدالت است