- بیاد پدرم 33 سال پیش چنین روزی پدرم بر اثرسکته قلبی در گذشت یادش بخیر او همیشه همراه و همدرد و کمک کار مجاهدین بود.همه پدرم را میشناختند و بهش احترام میگذاشتند هر وقت وارد یک جمع میشد همه به پایش بلند میشدند خیلی روشن فکر و مومن بود او نیز مسعود را خیلی دوست داشت عاشق مسعود بود ما ازش سئوال میکردیم چرا مسعود را اینقدر دوست داری؟ در جواب ما میگفت شماها نمیدونید مسعود چه گوهری است من میدونم مسعود کی است توی این خراب شده تنها کسی است خمینی را خوب شناخته و دجال بودن خمینی را بی پروان اعلام کرده آری من عاشق مسعودم... بله پاسداران دروغکی رفته بودند به پدرم گفته بودند علی و بابک را فردا اعدام خواهیم کرد در جا سکته کرده بود و در گذشته بود تنها وصیتی که کرده بود گفته بود اگر بچه ها زنده ماندند بهشان بگویید تا آخر با مسعود باشند و با خمینی بجنگند یادش بخیر چه پدر شجاعی بود یک بار اومد به ملاقات ما رئیس زندان با احترام در زندان را باز کرد که او بیاد ما را بغل کند اما او ایستاد دستش را به کمر زد خطاب به ما گفت با شما افتخار میکنم در تمام شهر می گویند پسران حاجی را بجرم مجاهد دستگیر کرده اند آنها در زیر شکنجه جانانه مقاومت میکنند مقاومت کنید من دو بار دیدم روس ها آمدند ایران را اشغال کردند و آخر سر گذشتند رفتند اینها هم رفتنی هستند مقاومت کنید. حتی یک بار در ملاقات به من گفت میخواهم یک عملیات بکنم آن پاسدار را بدرک بفرستم من بهش گفتم نه نکن ای کاش میگذاشتم میکرد خیلی پشیمان که گفتم نه... یاد تمام پدران و مادران شهدا بخیر
۱۳۹۵ اسفند ۲۸, شنبه
بیاد پدرم 33 سال پیش چنین روزی پدرم بر اثرسکته قلبی در گذشت یادش بخیر او همیشه همراه و همدرد و کمک کار مجاهدین بود.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر