مهدی سامع: کوله باری بر دوش
”آنان که در اقیانوسهای طوفانی زندگی می کنند، فن مبارزه با نهنگان را می آموزند. بادبانها همچنان برافراشته است و کوله بارها بر دوش”
از وقتی خامنه ای مطمئن شد که آمریکا به عراق حمله خواهد کرد، نابود کردن سازمان مجاهدین خلق ایران و یا به تسلیم واداشتن آنان را در دستور کار قرار داد. ابتدا به شیطان «اعتماد» کرد و از طریق مذاکره و معامله با دولتهای آمریکا و انگلیس، آنان را وادار به بمباران پایگاههای مجاهدین خلق نمود و این دولتها علیرغم اعلام بی طرفی مجاهدین، با یک اقدام ننگین به بمباران پایگاههای این سازمان پرداختند.
با سقوط حکومت صدام حسین و اشغال این کشور به وسیله آمریکا، مساله چگونگی برخورد با مجاهدان ساکن در پایگاه اشرف برای آمریکا نیز در دستور کار قرار گرفت.
بر طبق قوانین بین المللی در مورد جنگ و اشغال، دولت آمریکا به عنوان دولت اشغالگر مسئول امنیت جان و مال ساکنان کمپ اشرف که در موضع خصم نبودند، بود. از آن جا که مجاهدین موضع بی طرفانه در جنگ داشتند، آمریکا باید بلادرنگ تعهد خود به کنوانسیونهای مربوطه (برای مثال کنوانسیون چهار ژنو) را اعلام می کرد و بدون وقت گذرانی و اما و اگر مفاد آن را اجرا می کرد.
همچنین بر طبق قوانین بین المللی، حاکمیت جدید در عراق باید به تعهدات خارجی حاکمیت قبلی پایبند بوده و اقامت زنان و مردان مجاهد در این کشور را به رسمیت می شناخت و از هرگونه فشار برای وادار کردن ساکنان اشرف به ترک محلی که سالها در آن زندگی کرده بودند و یا بازگذاشتن دست رژیم ایران برای ضربه زدن به مجاهدین خودداری می کرد.
بدیهی است از حاکمیت جدید در عراق که وزن اصلی و نیروی هژمونیک آن وابسته به دربار خامنه ای بود، انتظار اجرای قانون و پایبندی به تعهد وجود نداشت. البته در جامعه عراق و در سطح نیروهای سیاسی و اجتماعی این کشور که دست نشانده خامنه ای و مجری دستورات سپاه قدس نبودند، حمایت جدی و آشکار از حقوق ساکنان اشرف وجود داشت که در همان زمان به آگاهی عموم رسید و تعدادی از همین فعالان به وسیله مزدوران سپاه قدس ترور و یا مخفیانه سَر بِه نیست شدند.
ایادی رژیم در حاکمیت عراق که خامنه ای نیات خود را به آنان ابلاغ کرده بود، مساله حق حاکمیت را مطرح کرده و بنابرین به ساکنان اولتیماتوم دادند که تا پایان سال ۲۰۰۳ عراق را ترک کنند. این تصمیم غیر قابل «اجرا» در حقیقت پوششی برای «اجرایی» کردن نقشه ولی فقیه بود.
از طرف دیگر دولت آمریکا پس از بمباران اولیه، سیاست نابودی نرم (انحلال سازمان) را درپیش گرفت و برای این پروسه تعیین موقعیت (استاتو) ساکنان را کِش می داد. اما پایداری زنان و مردان مجاهد و بی سابقه ترین تلاش جهانی، به شمول تلاشهای شبانه روزی هواداران مقاومت در دفاع از حقوق ساکنان اشرف، سرانجام آمریکا را وادار کرد که تن به پذیرش کنوانسیون چهارم ژنو در مورد تمامی ساکنان دهد.
تا پایان سال ۲۰۰۸ میلادی آمریکا امنیت کمپ را به عهده گرفت. اما از آغاز سال ۲۰۰۹ میلادی آمریکا با گرفتن تعهد از دولت نوری المالکی مبنی بر عدم تعرض به ساکنان و تامین امنیت آنان، حفاظت از کمپ را تحویل دولت عراق داد. قبل از شروع سال ۲۰۰۹ ، مزدوران ولی فقیه با هدایت سپاه قدس به توطئه گری پنهان و آشکار و برخی از عملیات ایذایی علیه ساکنان مبادرت می کردند. اما از آغاز سال ۲۰۰۹ میلادی که حفاظت کمپ به مزدوران عراقی سپاه قدس واگذار شد، شرایط برای اجرای نقشه شوم خامنه ای تحقق یافت.
خامنه ای در دیدار جلال طالبانی، رئیس جمهور آن زمان عراق، از تهران با لحنی دستوری اما محترمانه مساله تهاجم و نابودی مجاهدین را مطرح کرد. حرفهای صریح او در روز شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷(۲۸ فوریه ۲۰۰۹ ) جای تردیدی باقی نمی گذاشت که برای نابودی مجاهدین توافقاتی صورت گرفته است. خامنه ای گفت: «انتظار این است که جنابعالی و جناب آقای مالکی نخست وزیر عراق، به صورت جدی عملی شدن توافقها و تفاهمهای دو جانبه را پیگیری نمایید. [در مورد] توافق دو جانبه در خصوص اخراج منافقین از عراق، این تصمیم باید عملی شود و ما منتظر تحقق آن هستیم.» (سایت خامنه ای)
البته مساله «اخراج» اسم رمز سرکوب در حد نابود کردن با همه ابزارها، دستگیری و تحویل دادن به دژخیمان ولی فقیه و وارد کردن حداکثر فشار برای خسته کردن و به تسلیم واداشتن ساکنان بود. اگر مساله خامنه ای اخراج از عراق به یک کشور دیگر به جز ایران بود، لازم نبود که با انواع حیله ها و استفاده از دیپلماسی فشار و تهدید، در پروسه خروج و باز اسکان اخلالگری کند.
از آن به بعد دولت دست نشانده خامنه ای و مورد اعتماد آمریکا، به طور آشکار به یک سلسله اقدامات جنایتکارانه به طور مستقیم و یا از طریق مزدوران عراقی سپاه قدس دست زدند که طی آن دهها رزمنده مجاهد خلق به شهادت رسیدند.
در این مسیر «موجودیت سازمان و رد تسلیم» دو خط سرخی بود که مجاهدین خلق آن را به عنوان خطوط غیر قابل سازش و مذاکره بارها اعلام کردند. در بقیه موارد که برخی از آنها اهمیت خاص خود را داشت، نمایندگان ساکنان در عراق و در خارج از عراق، اقدام به یک سلسله مذاکران پیچیده و سخت همراه با «بِده و بِستان» کردند.
نتیجه حدود ۱۳سال پایداری، ۱۳سال ایستادگی بر دو خط سرخ، ۱۳سال مبارزه در برای جلب حمایت ایرانیان و جهانیان و ۱۳سال مذاکره سخت و پیچیده در روز جمعه ۹سپتامبر ۲۰۱۶ (۱۹شهریور ۹۵) یک دستاورد ارزنده و یک پیروزی خارق العاده برای مجاهدین و یک شکست برای ولایت خامنه ای را به ثبت رساند. در این روز آخرین گروه از مجاهدان ساکن زندان لیبرتی از عراق خارج شده و به تیرانا در آلبانی وارد شدند.
اما پروسه خروج بسا پیچیده تر از آن بود که بتوان تصور کرد. شاید روزی دست اندرکاران فرصت کرده و آن را برای ثبت در تاریخ منتشر کنند.
بر طبق قوانین بین المللی و بر اساس کنوانسیوهای حقوق بشر، مجاهدین حق داشتند که در اشرف سکونت داشته باشند. اما آنان با ظلم و زور مجبور به ترک اجباری خانه خود شدند و طی ۱۳سال از اشرف به لیبرتی و از لیبرتی به آلبانی به طور سازمانیافته و جمعی، بدون تسلیم و با حفظ تشکیلات نقل مکان کردند.
اما این پایان راه نیست و آنان که در اقیانوسهای طوفانی زندگی می کنند، فن مبارزه با نهنگان را می آموزند. بادبانها همچنان برافراشته است و کوله بارها بر دوش.
ساحل امن تنها ایران آزاد و دمکراتیک است که مردم آن بدون ستم و تبعیض مذهبی، جنسیتی و ملی در کنار هم برای تحقق عدالت تلاش کنند.
برگرفته از نبردخلق شماره ۳۷۵، پنجشنبه اول مهر ۱۳۹۵ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶
”آنان که در اقیانوسهای طوفانی زندگی می کنند، فن مبارزه با نهنگان را می آموزند. بادبانها همچنان برافراشته است و کوله بارها بر دوش”
از وقتی خامنه ای مطمئن شد که آمریکا به عراق حمله خواهد کرد، نابود کردن سازمان مجاهدین خلق ایران و یا به تسلیم واداشتن آنان را در دستور کار قرار داد. ابتدا به شیطان «اعتماد» کرد و از طریق مذاکره و معامله با دولتهای آمریکا و انگلیس، آنان را وادار به بمباران پایگاههای مجاهدین خلق نمود و این دولتها علیرغم اعلام بی طرفی مجاهدین، با یک اقدام ننگین به بمباران پایگاههای این سازمان پرداختند.
با سقوط حکومت صدام حسین و اشغال این کشور به وسیله آمریکا، مساله چگونگی برخورد با مجاهدان ساکن در پایگاه اشرف برای آمریکا نیز در دستور کار قرار گرفت.
بر طبق قوانین بین المللی در مورد جنگ و اشغال، دولت آمریکا به عنوان دولت اشغالگر مسئول امنیت جان و مال ساکنان کمپ اشرف که در موضع خصم نبودند، بود. از آن جا که مجاهدین موضع بی طرفانه در جنگ داشتند، آمریکا باید بلادرنگ تعهد خود به کنوانسیونهای مربوطه (برای مثال کنوانسیون چهار ژنو) را اعلام می کرد و بدون وقت گذرانی و اما و اگر مفاد آن را اجرا می کرد.
همچنین بر طبق قوانین بین المللی، حاکمیت جدید در عراق باید به تعهدات خارجی حاکمیت قبلی پایبند بوده و اقامت زنان و مردان مجاهد در این کشور را به رسمیت می شناخت و از هرگونه فشار برای وادار کردن ساکنان اشرف به ترک محلی که سالها در آن زندگی کرده بودند و یا بازگذاشتن دست رژیم ایران برای ضربه زدن به مجاهدین خودداری می کرد.
بدیهی است از حاکمیت جدید در عراق که وزن اصلی و نیروی هژمونیک آن وابسته به دربار خامنه ای بود، انتظار اجرای قانون و پایبندی به تعهد وجود نداشت. البته در جامعه عراق و در سطح نیروهای سیاسی و اجتماعی این کشور که دست نشانده خامنه ای و مجری دستورات سپاه قدس نبودند، حمایت جدی و آشکار از حقوق ساکنان اشرف وجود داشت که در همان زمان به آگاهی عموم رسید و تعدادی از همین فعالان به وسیله مزدوران سپاه قدس ترور و یا مخفیانه سَر بِه نیست شدند.
ایادی رژیم در حاکمیت عراق که خامنه ای نیات خود را به آنان ابلاغ کرده بود، مساله حق حاکمیت را مطرح کرده و بنابرین به ساکنان اولتیماتوم دادند که تا پایان سال ۲۰۰۳ عراق را ترک کنند. این تصمیم غیر قابل «اجرا» در حقیقت پوششی برای «اجرایی» کردن نقشه ولی فقیه بود.
از طرف دیگر دولت آمریکا پس از بمباران اولیه، سیاست نابودی نرم (انحلال سازمان) را درپیش گرفت و برای این پروسه تعیین موقعیت (استاتو) ساکنان را کِش می داد. اما پایداری زنان و مردان مجاهد و بی سابقه ترین تلاش جهانی، به شمول تلاشهای شبانه روزی هواداران مقاومت در دفاع از حقوق ساکنان اشرف، سرانجام آمریکا را وادار کرد که تن به پذیرش کنوانسیون چهارم ژنو در مورد تمامی ساکنان دهد.
تا پایان سال ۲۰۰۸ میلادی آمریکا امنیت کمپ را به عهده گرفت. اما از آغاز سال ۲۰۰۹ میلادی آمریکا با گرفتن تعهد از دولت نوری المالکی مبنی بر عدم تعرض به ساکنان و تامین امنیت آنان، حفاظت از کمپ را تحویل دولت عراق داد. قبل از شروع سال ۲۰۰۹ ، مزدوران ولی فقیه با هدایت سپاه قدس به توطئه گری پنهان و آشکار و برخی از عملیات ایذایی علیه ساکنان مبادرت می کردند. اما از آغاز سال ۲۰۰۹ میلادی که حفاظت کمپ به مزدوران عراقی سپاه قدس واگذار شد، شرایط برای اجرای نقشه شوم خامنه ای تحقق یافت.
خامنه ای در دیدار جلال طالبانی، رئیس جمهور آن زمان عراق، از تهران با لحنی دستوری اما محترمانه مساله تهاجم و نابودی مجاهدین را مطرح کرد. حرفهای صریح او در روز شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷(۲۸ فوریه ۲۰۰۹ ) جای تردیدی باقی نمی گذاشت که برای نابودی مجاهدین توافقاتی صورت گرفته است. خامنه ای گفت: «انتظار این است که جنابعالی و جناب آقای مالکی نخست وزیر عراق، به صورت جدی عملی شدن توافقها و تفاهمهای دو جانبه را پیگیری نمایید. [در مورد] توافق دو جانبه در خصوص اخراج منافقین از عراق، این تصمیم باید عملی شود و ما منتظر تحقق آن هستیم.» (سایت خامنه ای)
البته مساله «اخراج» اسم رمز سرکوب در حد نابود کردن با همه ابزارها، دستگیری و تحویل دادن به دژخیمان ولی فقیه و وارد کردن حداکثر فشار برای خسته کردن و به تسلیم واداشتن ساکنان بود. اگر مساله خامنه ای اخراج از عراق به یک کشور دیگر به جز ایران بود، لازم نبود که با انواع حیله ها و استفاده از دیپلماسی فشار و تهدید، در پروسه خروج و باز اسکان اخلالگری کند.
از آن به بعد دولت دست نشانده خامنه ای و مورد اعتماد آمریکا، به طور آشکار به یک سلسله اقدامات جنایتکارانه به طور مستقیم و یا از طریق مزدوران عراقی سپاه قدس دست زدند که طی آن دهها رزمنده مجاهد خلق به شهادت رسیدند.
در این مسیر «موجودیت سازمان و رد تسلیم» دو خط سرخی بود که مجاهدین خلق آن را به عنوان خطوط غیر قابل سازش و مذاکره بارها اعلام کردند. در بقیه موارد که برخی از آنها اهمیت خاص خود را داشت، نمایندگان ساکنان در عراق و در خارج از عراق، اقدام به یک سلسله مذاکران پیچیده و سخت همراه با «بِده و بِستان» کردند.
نتیجه حدود ۱۳سال پایداری، ۱۳سال ایستادگی بر دو خط سرخ، ۱۳سال مبارزه در برای جلب حمایت ایرانیان و جهانیان و ۱۳سال مذاکره سخت و پیچیده در روز جمعه ۹سپتامبر ۲۰۱۶ (۱۹شهریور ۹۵) یک دستاورد ارزنده و یک پیروزی خارق العاده برای مجاهدین و یک شکست برای ولایت خامنه ای را به ثبت رساند. در این روز آخرین گروه از مجاهدان ساکن زندان لیبرتی از عراق خارج شده و به تیرانا در آلبانی وارد شدند.
اما پروسه خروج بسا پیچیده تر از آن بود که بتوان تصور کرد. شاید روزی دست اندرکاران فرصت کرده و آن را برای ثبت در تاریخ منتشر کنند.
بر طبق قوانین بین المللی و بر اساس کنوانسیوهای حقوق بشر، مجاهدین حق داشتند که در اشرف سکونت داشته باشند. اما آنان با ظلم و زور مجبور به ترک اجباری خانه خود شدند و طی ۱۳سال از اشرف به لیبرتی و از لیبرتی به آلبانی به طور سازمانیافته و جمعی، بدون تسلیم و با حفظ تشکیلات نقل مکان کردند.
اما این پایان راه نیست و آنان که در اقیانوسهای طوفانی زندگی می کنند، فن مبارزه با نهنگان را می آموزند. بادبانها همچنان برافراشته است و کوله بارها بر دوش.
ساحل امن تنها ایران آزاد و دمکراتیک است که مردم آن بدون ستم و تبعیض مذهبی، جنسیتی و ملی در کنار هم برای تحقق عدالت تلاش کنند.
برگرفته از نبردخلق شماره ۳۷۵، پنجشنبه اول مهر ۱۳۹۵ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر