اراده کرده ام که سرنگون کنم تو را... زخاک مهرو روشنی برون کنم تو را... اراده کرده ام زخاطرات سرخ یاس... ز پارکها زخانه ها زمدرسه کلاس...زکوچه ها ز راههای تنگ و ناشناس... به دوزخی مخوف رهنمون کنم تو را ...چه سالها زباغ ما جوانه کشته ای... ستاره های شهر را شبانه کشته ای...چقدر از تبار ما ترانه کشته ای... قسم به داغ لاله غرق خون کنم تو را... این صدای ارتشی بزرگ...تند بادی از شراره ها....در شبانه های بی حضور...
روشنای صبح شام ما...هر گذر به نام یک شهید...هر یکان پر از ستاد ماست... کوچه کوچه های این وطن... بیشه ی پلنگ واره هاست... من از کنام شیرهای آریایی ام... بترس از شرار قلب استوایی ام... کنون برای فتح قله ها هوایی ام... چه خوش دچار وحشت و جنون کنم تو را.... اراده کرده ام که سرنگون کنم تو را... زخاک مهرو روشنی برون کنم تو را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر