همچنانکه مطلع هستید،روز ۵ مارس ۲۰۰۳ کتابی به قلم ژان کلود موریس سر دبیر سابق ژورنال دو دیمانش متشر شد که بخشی از آن به مذاکرات پشت پرده مقامات وقت فرانسوی با رژیم اختصاص دارد وسند بسیار گویایی در باره فضاحت پرونده ۱۷ژرئن است. . حدودأ ۳۱ صفحه کتاب راجع به کیس ۱۷ژوئن میباشد.
خواهش میکنم این مطلب را به دقت بخوانید، سند بی نظیری در این رابطه است.
ژان کلود موریس
اگر تکرار کنید، تکذیب خواهم کرد…
شیراک
سار کوزی
ویلپن
انتشارات پلون
پیشگفتار
مواظب دیوارها و لامپها باشید
در ابتدا میخواستم خودم را تعریف کنم.خیلی زود فهمیدم که کسان زیادی علاقمند به آن نیستند. در نتیجه تصمیم گرفتم بقیه را تعریف کنم. بیراهه بیهوده ای است چرا مثل این میماند که خودت را تعریف کنی، در نهایت از قبل جمع. اصل آن ساده است: یک خبر امروز خاطره ای را به همراه دارد، دلتنگی را ، پیشمانی را، تفسیری را، طبیعی است که زمان در هم تداخل میکند و نه فقط در صرف و نحو.
در برسی (وزارت دارایی) در ۱۹۹۳، نیکولا در زیر پویش سارکوزی میشکافد. او عضو گیری میکند و میخواهد که مرا در نمایش خود بکشاند. در کاخ الیزه ، ده سال بعد ، شیراک میگوید:« یک سری را به شما میگویم، اما اگر آن را تکرار کنید، تکذیب خواهم کرد.».و ویلپن را میبینم و رعد های طلب شده اش. گهی درخشان،آزار دهنده یا تأثیر کننده، او در ماجرای کلرستیم فرو میرود، انگار تبلور تیتر یکی از کتابهایش شده است: خورشید سیاه قدرت. و نوبت ژان لوک لاگاردر میرسد، یک صاحب صنایع بزرگ که گفته میشود به قدرت نزدیک است. پدرانه به من هشدار میدهد:«شیراک میگوید که دوست من است، او را باور نکنید!». در این حین، همسر یک وزیر میتران درب را به روی سیلویو برلویکونی باز میکند: او نیمه برهنه است. یک زن دیگر این یکی ایرانی، خود را در مقابل د اس ت به آتش میکشد. آنها چهار نفرند که فتیله را زدند: شیراک،سارکوزی،ویلپن و قاضی بروگیر. مصلحت حکومتی.
مجموعه از پرت و پلا است ؟ اگر همه چیز درهم بنظر میرسد، هیچ ربطی مجانی نیست. میشل فیلد صحبت از« تصحیح فنا با درچشمنداز قرار دادن آن»خواهد کرد. چیز ساده تری به شما پیشنهاد میکند، یک تصادف دیوانه وار که همه چیز باهم تصادم میکند و به هم پاسخ میدهد. و همه اینها را من زندگی کردم، مشاهده کردم و بسیاری مواقع یاد داشت کردم. وقتی که حافظه کم می آورد، بعضی یاد داشتها آنها را بیادم می آورد. یک سوال بزرگ باقی میماند: کلید این جعبه تداخل کننده کجااست؟
بعضی در این شرح حالها، که در آن همه نقل قولهای در گیومه واقعأ بیان شدند، تأییدیه ای خواهند دید در این که همه چیز بازی است و فریب. این است زندگی. فکر میکنیم بناپارت را برگزیدیم. با بدنگه مواجه میشویم . از زمان شاتوبریان که میگفت سهمیشه در سیاست ، نتیجه خلاف آنچیزی است که پیش بینی میکند» هیچ تغییری نکرده.
در مقابل این شخصیتها که مرا بدرجاتی مجذوب کردند، تلاش کردن اصل یک هوسار از آسمان آمده را بکار ببندم یعنی ژان رونه هوگونن که میگفت: «هیچ چیزی از آنچه که فتح میکنم بر من غالب نیست. فقط کنجکاوم. تست میکنم، بررسی میکنم.»برای کشف اینکه وقتی که فکر میکنی میدانی هیچوقت همه چیز را نمی دانی، و زمان برای تشخیص سایه از انعکاس، زمان لازم است. ژان کوکتو که در زمینه تشابه و عبور های دیگر از آینه ها وارد بود میگفت«مواظب دیوارها و لامپها باشید». پس عبور کنیم!
فصل دوم:
ویلپن و رعدهای بسیار مطلوب
در تهران ، اسرار یک دیدار دیپلماتیک. خودسوزی یک زن پناهنده ایرانی، قربانی رئال پلیتیک فرانسه در قبال رژیم ملاها، بهتر از سخنرانی سازمان ملل، درس ریوبرانکو. به دوستش کالین پاول وزیر میگوید:« شمامتحدینی هستیید که یاری کرنتان سخت است». مسری ماراتونی ضد هرج و مرج که توسط سنگ (ماجرای) کلرستریم زنجیر شده است.
«اه تو اینجا چکار میکنی؟ تو همه چیز را شنیدی؟ باور کردنی نیست! امیدوارم که همه چیز را فراموش کنی. اتبار ما به این بستگی دارد.»
دمینیک دو ویلپن از سالن کنفرانسی که به مدت نود دقیقه ، دیپلماتهای ایرانی و فرانسوی مسئله داغ آن موقع (عراق، هسته ای ، مجاهدین) را مورد بررسی قرار داده بودند بیرون می آمد. او حضور مرا کشف میکند. من همه چیز را دیدم ، همه چیز را شنیدم و یاد داشت برداشتم ، به آرامی در یک متری پشت سر او نشسته بودم.
«چطور گذاشتند تو وارد بشوی؟»
چون حرفهای غافلگیر کننده ای زده شد! بعضی ها را در یک مقاله در بازگشت در پاریس نوشتم. ( ژورنال دو دیمانش ۲۷ مارس ۲۰۰۳) . یکی را نگفتم که دو ماه بعد منجر به یک موج دستگیری عظیم در فرانسه و خودسوزی چند زن ایرانی پناهنده شد! اما از اول شروع کنیم.
( در این قسمت حدودأ ۱۰ صفحه را ترجمه نمیکنم چون به ایران و به این مماشات ربطی ندارد)
شما نظامی را نمی شناسید؟
ویلپن خبرنگاران را دعوت به شام میکند. او با تحسین راجع به ایران صحبت میکند. البته نه از رژیم ملاها ولی از پاریس، یکی از قدیمی ترین تمدنهای جهان. در دره گرگان شهرهای باستانی حاکی از وجود کشاورزی در هفت هزار سال پیش است . در جیرفت، پنج هزار سال پیش شهر میساخته اند. خیلی قبل از تمدنهای مصر و یونان.
شعر او راجع به ادبیات محلی قطع نمی شود. آه شعر پارسی !« خیلی معروف است و در انواع خود اعم از اسطوره ای، تاریخی، فلسفی یا عاشقانه . بریا شناخت خلقی باید شناخت که چی مینویسد،چی میخواند،چی فکر میکند و بخصوص چگونه رویا میبیند. نویسندگان و شعرا این را به ما میگویند.»
سپس سوالی طرح میکند که ترسناک است:« چطور شما نظامی را نمی شناسید؟»
ما همه متأسف هستیم ولی نمی شناسیم.
«اگر بخواهید ایران را بشناسید، غرور و روابطش با جهان را باید به نظامی گوش بدهید: ایران قلب و جهان جسم است'' از این کلام شاعر نه احساس تواضع میکند و نه پشیمانی.»
این مرد ( دو ویلپن، که گفته میشود عکس العملی و شکاک است تنها وقتیکه شعری میخواند یا از نویسنده ای تعریف میکند خود را افشا میکند. در سر کلمات و اشعار بنظر میرسد که به دنیای دیگری سید میکند و در مسیر شما را فراموش میکند.
ادبیات برای او یک پادزهر در مقابل دوندگیهایش نیست و یا تنفسی در دو دیوانه وارش . در آن موقع، واقعأ خودش است، در جستجوی حقیقتی که دیپلماسی و قدرت هرگز به او پدیدار نمی کنند، در جستجوی این « تمایل دیگری» که در این منظره او را عجیب و در نهایت جذاب میکند. آدم دلش میخواهد از شور او برای این دزدان آتش که نامشان را سلسله وار میگوید میداشت:« و فردوسی، میشناسید؟» و هجوم این جن هایی که حتی از وجودشان بی خبر بودیم به سر و رویمان میریزد. درونأ داد میزنیم که خلاصمان کن. او متوجه میشود و به سرکار برمیگردد.
ملاهایی « پرهیزکار و با فرهنگ»
ایران امروز با ۸۰ میلیون نفر یک کشوری جوان، بسیار تحصیلکرده است که چه ملا چه غیر ملا مغرورانه ریشه خود را برسمیت میشناسد، کوروش کبیر، و پارتها . خود را توسط تاریخ مسئول تمامی یک منطقه میداند و آن را علنی میگوید و میخواهد آن را به بقیه تحمیل کند. سلاح هایش عببارتند از :نفت، تهدید هسته ای و تبلیغ مذهبی . چه بخواهیم ، چه نخواهیم، نقطه عبوری برای حل و فصل هر درگیری است.
«فراموش نکنیم که ایران ملاها یک دمکراسی است ــ قبول دارم خاص و کنترل شده است، اما مردم رأی میدهند. نمی توان هم استبداد صدام حسین را افشا کرد و هم وکنش دمکراتیک متأسفانه کنترل شده مردمی را محترم نشمرد.»(جملات داخل گیومه حرفهایی است که در هواپیما به سمت ایران دو ویلپن به خبرنگاران میگوید ــ م ).
خوب احساس میشود که این کشور برایش راحت نیست اما یک دیپلمات مخاطبینش را انتخاب نمی کند. در این مقع به این فکر میکند که موقع نشستن هواپیما در تهران دو ویلپن به چی فکر میکند. پایتخت کشوری که به سوریه کمک کرد که سفیر ما در بیروت، لویی لامار را بقتل برساند…. هر چقدر هم که دردناک باشد نباید در آینه رو به عقب ماشین نگاه کرد.
«هیچ چیز را نباید فراموش کرد. روی مقطع متمرکز شد، مأموریت را انجام داد و جلوی خلاء را گرفت.»
به او یاد آوری میکنم که دمکراسی ایران واقعأ خاص است و برای یک فرانسوی معمولی درک آن سخت است.
پاسخ میدهد« شک دارم که فرانسوی معمولی به کار کرد رژیم ایران توجهی داشته باشد. از جانب او بی توجهی محسوب نمی شود بلکه ناشی از نادانی است. این هم قابل تأسف است.»
دیپلماتها، بهتر است که ریز و بم های یک سیستم که حکومتش آچه که تصور میشود نیست را خوب بشناسند. دیدار با رئیس جمهور اسلامی ایران هیچوقت بی ثمر نیست، اما برای حل دعواهای بین المللی ضروری نیست! او تنها نفر سوم مملکت است. میتواند یک شبه عزل شود.پس کی فرماندهی میکند؟ اینجا است که در دو ورودی«شرق پیچیده»هستیم، بسا پیچیده تر که مذهب هم دخیل شده است.
ایران دو ویژگی یکتا در جهان دارد: تنها کشوری است که رسمأ در دنیا شیعه است، و جمهوری اش یک تئوکراسی است.
نتیجه : قدرت،که قرار است از خدا بر آمده باشد به روحانیت تفویض شده است. با این وجود قانون اساسی ۱۹۷۹ انتخابات همگانی را بر قرار کرده است که هم پیش رفته است ( از سن ۱۵سالکی میتوان رأی داد) و هم کنترل شده.
مهم ترین شخصیت مجریه رهبر عالی انقلاب یا ولی فقیه است . او برای مدت تعیین نشده ای توسط مجلس خبرگان انتخاب میشود( که میتواند او را عزل کند). او ارتش را فرماندهی میکند، سرویسهای اطلاعاتی را هدایت میکند، تنها کسی است که مجاز است اعلام جنگ کند، میتواندرئیس جمهور را تحت شرایطی عزل کند. ولی فقیه تنها عضو مجریه است که باید حتمأ از روحانیت باشد.
رئیس جمهور نیز مسئول اجرای قانون اساسی و اعمال بخشی از قوه مجریه است بجز آنچه که مسئولیت ولی فقیه است. او تنها بعد از اجازه شورای نگهبان و مجلسی مرکب از دوازده حقوقدان که نصف آنها را … ولی فقیه مشخص میکند، میتواند خود را معرفی کند.
همین شورای نگهبان است که مشخص میکند که کادیداهای مجلس و کاندیداهای بسیار مهم شورای خبرگان چه کسانی هستند. مجلس خبرگان تنها یک بار در سال جلسه دارد. مرکب از ۸۶ عضو روحانی است که معروف هستند به اینکه « پرهیزکار و با فرهنگ» هستند. این اینجا باعث نمی شود که رشوه نگیرند. آنها به مدت هشت سال با انتخابات همگانی برگزیده میشوند، اعضایش میتواند توسط ولی فقیه بر کنار شوند، این امر تاکنون پیش نیامده است.«شورای تشخصی مصلحت نظام» را فراموش نکنیم که شامل شش عضو روحانی شورای نگهبان انقلاب و حدود ده شخصیت سات. این شورای مهم مشورتی ولی فقیه محسوب میشود.
متوجه میشویم که در این رژیم تو و همخون مذهبی ، حکومت تحت کنترل ملاها است که همه کادیداها را کنترل میککنند. اما این انتخابات همگانی که بطور جد در بالا علامت گذاری شده است باعث نمی شود که ایرانیها رأی ندهند و یا یک صف بندی وجود نداشته باشد، صف بندی که اسلامگراهای سرسخت را از ملاهای مره تمیز میدهد. این بازی ترازویی بین دو جریان است که وزارتخارجه ها آن را با ذره بین زیر نظر دارند.در هواپیمای که او را به تهران میبرد، دومینیک دو ویلپن در مورد هجوم آمریکا به عراق تحلیل میکند، نه تنها به ملاهای مدره ایرانی کمک نمی کند ، بلکه باعث توقف لیبرالیزاسیون خجلی میشود که از سه سال پیش در ایران جریان داشته است.
ایران که ،اشنگتن آن را در رده سه کشورهای شرور بعر از عراق و کره شمالی قرار داده است خود را در معرض تهدید میبیند. پاسخ آن نیز تنها میتواند رادیکال باشد.
قبل از هر چیز از نظرداخلی، با بازی روی واکنش ملی و با تغییر ترازو به سمت سخت سران . این امر باعث میشود که در نهایت در انتخابات محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری برسد.
و سپس از نظر خارجی ، برای چرخاندن توجهات، ایران منافع دارد که آتش را دور کند، بقیه درگیرهای منطقه ای را دامن بزند: به شعیان عراق که میخواهند از سنی های مورد حمایت صدام حسسین انتقام بگیرند سلاح بدهد، چراغ سبز داده شده به حزب الله لبنان و حماس فلسطین و غیره . از نظر دو ویلپن این خطر بزرگی است که باعث شود منطقه گربگیرد و هرج و مرمج جایگزین شود.
دو ویلپن چند ساعت دیگر به رهبران ایران ــ وزیر خارجه خرازی ، رئیس جمهور خاتمی (سرسخت) و رئیس جمهور سابق، رفسنجانی با نفوذ (مدره) ــ رویکردی پیشنهاد خواهد کرد که بدون ما به اضاء نخواهد بود. او در آن موقع نمیداند که این ما به اضاء نتایج وخیمی در فرانسه به بار خواهد آورد.
تهران در شب فرو رفته است. استقلال گراند هتل مدل پنج ستاره هتل ایرانی است، با یک هال بزرگ الهام گرفته از سبک شوروی. فیشی که مشتری پر میکند رویش نوشته شده که در « شامیلان گرسرود» وقع است، این نشان میدهد که غرب شیطان بزرگ کاملأ طرد نشده است. اگر یک جی آیز آمریکای یک روز به اینجا بیاید، گم نخواهد شد: آدرسهای مکانهای مهم پایتخت هم به فارسی و هم به انگلیسی نوشته شده است.
فرصت آن نیست که از حضور در استقلال کروسرود هتل استفاده کنم . ساعت ۲ صبح رسیدیم، و سحر بیرون میزنیم. خنکی لطیف صبحگاهی زمستان ایران، یک آفتاب رنگ پریده برفهای کوههای البرز را که با خروج از هتل متوجه میشویم، میدرخشاند. ساعت ۸/۳۰ است در وزارت خارجه منتظر ما هستند.
ورونیک، وابسته مطبوعاتی دو ویلپن، روی سرش یک روسری گذاشته مثل دهاتی های منطقه بری فرانسه . مقامات زنان خارجی بدون حجاب را تحمل نمی کنند، آنها باید سر پوشیده باشند (مو را یک نشان جنسی میدانند). آنها باید لباس سنگین، بلند بپوشند، بهتر است تیره باشد، دکولته نباشد، پایی نباید پدیدار شود، خلاصه هیچ چیزی که یاد آوری کند که یک زن ، زن است، و هواس مردی را از تلاشش، مأموریتش و از الله منحرف نکند، ورونیک اخمکرده است. از اینکه مجبور است یک شلوار سفید بپوشد که او را مثل یک سوئدی در آفریقا کرده است عصبانی است.
دو هیئت خود را قربانی سکانس عکس رسمی میکنند. عکس که تمام شد، از ما خواسته میشود که سالن را تر کنیم.
جلسه میخواهد شروع شود. من کیفم را روی صندلی فراموش کردم. وارد مسشوم ، آن را بر میدارم میخواهم به همکاران خبرنگارم بپیوندم. دیگر دیر شده است. دربها بسته شده . دو ریشو راه مرا میبندند. آنها یک صندلی آزاد در پشت سر هیئت فرانسوی را نشانم میدهند. شکی نیست آنها مرا با یک دیپلمات عوضی گرفتند. قطعأ یک دیپلمات درجه دوم میدانند ولی تصور میکنند که بهر حال دیپلمات هستم. در نتیجه حرف گوش کن مینشینم و دفتر یاداشتم را در می آورم.
شکار مجاهدین
دو هیئت بدور یک میز دراز چوبی که بر روی آن دو پرچم ایران و فرانسه قرار دارد در مقابل یک دیگر نشسته اند. هجده نفر در سکوت به هم نگاه میکنند. فقط سه نفر حرف میزنند. کمال خرازی ، وزیر خارجه ، دمینیک دو ویلپن و مترجم. در نوک میز برونو لومر مشاور ویژه دو ویلپن هنوز چهره تپلی اش را دارد که بزودی حضور در نخست وزیری لاغر خواهد ساخت . راحع به آن صحبت خواهیم کرد.
در ورود، کمال خرازی دعوت از ژاک شیراک برای یک سفر رسمی از ایران را در آینده ای زود تکرار میکند. ویلپن از او تشکر میکند و منتقل خواهد کرد. بعید است که این بازدید صورت گیرد. از زمان سوء قصدها در پاریس و ماجرای گرجی و نقاش، روابط با ایران عادی شده است و روابط از سر گرفته شده اند، و معاملات دوباره سر گرفته و پر رونغ است، اما شیراک هیچ چیزی را فراموش نمیکند. هیچ احتمالی وجود ندارد که چنین ژستی را انجام بدهد که معنی اش تقدیم یک برگه افتخار به رژیم ملاها خواهد بود. در مقابل میخواهد به ایران کمک کند که از انزوایش خارج شود تا آنجا که دولتش نشان بدهد که مسئول است و مدره و از نفوذش برای برقراری ثبات در منطقه پر طنش استفاده کند.
نوبت خرازی است که تشکر کند.
«مایلم به شما رضایت دولت خودمان را از کالاهای رسیده اخیر ابراز کنم . اما ما نیاز به تجهیزات بیشتری داریم.» هواس جمع میشود. کدام تحویلی؟ کدام تحهیزات؟ سلاح؟ اکثر آن سلاح های کنوانسیونل است و تجهیزات دیده بانی.
«دولت ما، میدانید، ه مبارزه سر سخت علیه قاچاق تریاک ادامه میدهد. مرز ما با افغانستان، کهستانی و وسیع است و مشکلات زیادی در تحت نظر گرفتن آن داریم. ما حاضریم از نیکولا سارکوزی در تهران استقبال کنیم.»
قرنها است که ایران تولید کننده و مصرف کننده مواد مخدر است (صد تن در بازار داخلی و خارجی در ۱۹۲۰). از زمان انقلاب مجددأ رژیم یک سیاست سرکوب اتخاذ کرد که باعث حذف قاجاق نشده ولی نتایجی داشته است : ۲۵ در صد کشف تریاک در جهان در ایران صورت میگیرد، با وجود این تلاشهای که توسط جامعه بین المللی برسمیت شناخته شده است، جاده تریاک افغانی همواره از تهران میگذرد. پاتخت فقط یک مرحله قبل از ترکیه و کشورهای بالکان نیست، بلکه یک مکان استعمال و قاچاق است .
سپس وزیر ایرانی به فرانسه درس میدهد: « فرانسه که خودش را به عنوان کشور حقوق بشر معرفی میکند، در خاک خودش حضور و فعالیت یک سازمان تروریستی را قبول میکند. این غیر قابل قبول و غیر قابل فهم و بسیار در رابطه با روابط دو کشورمان نگران کننده است. بخصوص که این تروریستها که در ایران ضربه زده اند بنظر میرسد که در اور سوراوآز یک استاتو مصونیت سرزمینی برخورد دارند. مبارزه علیه تروریم باید بدون تبعیض باشد. ریشه کن کردن این پدیده ضد بشری نمی تواند بدون همکاری جامعه بین المللی تضمین پدا کند.»
این جمله آخر روز بعد در سایت انترنت سفارت ایران در پاریس تکرار شده است. اما آنچه را که سایت نمی گویید و قابل فهم است که سری باقی میماند پاسخ غافلگیر کننده ای است که ویلپن به خرازی میدهد: « میتوانم به شما اعلام کنم که نیکولا سارکوزی یک عملیات در این رابطه را دارد تدارک میبیند.»
بروشنی، هیئت فرانسوی انتظار این در خواست دخالت از جانب ملاها علیه مخالفین رژیم تهران را داشت.
خرازی تأکید میکند: « مامایلیم که سفیرمان در پاریس با آقای سارکوزی برای پیشبرد این پرونده دیدار کند.» برای ویلپن ، در این موقع، مقاومت ایران یک اشتغال خاطر اول نیست. بعلاوه ، سازمان مجاهدین خلق ایران، که خیلی هم در خاک فرانسه آرام است، بر روی لیست سازمانهای تروریستی قرار دارد. چه اهمیتی دارد که این نام نویسی توسط یک تحقیق شورای اروپا که بزودی آن را غیری مشروع اعلام خواهد کرد، غیر منصفانه تلقی شود.
قعلأ، هیچ چیزی در مقابل در خواست دولت ایران علیه این اعضای مقاومت در خارج نیست. بر عکس همه چیز تشویق میکند : منافع نفتی توتال، ولی بخصوص ضرورت تقویت ایران در رویکرد مدره اش درحالی که هرج و مرج تهدید میکند. جلب رضایت ملاها با یک عملیات ساده پلیسی که با دلایل حقوقی توجیه شده باشد ضرر کمتری است که وضعیت اضطراری به آن حکم میکند.
آنچه را که ویلپن نمی داند، نتایج این «عملیات» است. این عملیات دو ماه دیگر واقع میشود وقتی که از طریق سارکوزی، قاضی ژان لویی بروگیر، د اس ت را نه برای یک کنترل معمولی سازمان مجاهدین بلکه برای یک مج دستگیری خشن که نتایج فاجعه باری از نظر حقوق… و اسف بار برای یک زن پناهنده که دست به خودسوزی زده بود، بهمراه خواهد آورد.
بعد از صحبت خرازی در مورد ضرورت اتحاد دمکراسی ها علیه تروریسم ـــ دفاعیه سورئالیستی از جانب تهران!ـــ نوبت دو ویلپن است که « پیام روشنی حول هشیاری جامعه بین المللی ، منجمله فرانسه ، در مورد عدم غنی سازی هسته ای و ضرورت امضای پروتوکل الحاقی آژانس بین المللی اتمی»بدهد.
خرازی میخواهد که اطمینان بخش باشد.« همه سایت های ما سیف کارد Safe card دارند، مهر امنیت از سوی اژان سازمان ملل تحت هدایت آقای برادعی ثبت شده است. ایران متعهد میشود که آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای یافتن هر ساختمان جدید مطلع کند.»
ویلپن یادداشت میکند، توضیح میدهد که کافی نیست آژانس را از ساختمانهای جدید مطلع کنید، لازم است که بازرسی از همه سایتهای قدیمی و جدید توسط متخصصین آژانس را اجازه دهند.
خرازی : « ایران یک کشور حاکم است ».
هسته ای یک سوژه « برای همه ایرانیها ، ملا و غیر ملا است. یک سوژه که بر سرش توافق است. همه جریانات، در هسته ای نه تنها یک وسیله برای تنوع منشآ انرژی میبینند، برای تدارک دوران بعد از نفت، بلکه آن را وسیله قدرتی میبینند که اجازه میدهد که ایران نقش بیش از بیش در میان ملتها و بخصوص در منطقه ایفا کند.
برای اکثریت ایرانیان، بحث هسته ای غیر نظامی است. ولی حتی اگر بحث نظامی باشد، چرا ایران احساس بی عدالتی نکند وقتی که میبیند کشورهای دیکرــ اسرائیل ، هند ، پاکستان ــ نه تنها سانترال های هسته ای ساده دارند بلکه سلاح هسته ای دارند آنهم در کادر خارج از توافق ان پی تی ؟ چرا چنین تبعیضی ؟ در حالیکه ایران در سال ۱۹۷۰ ان پی تی را امضاء کرده است؟ امری که او را متعهد میسازد که بمب نسازد و تلاش نکند آن را کسب کند؟ چرا چنین عدم تعادل آشکاری در نیروهای خاورمیانه به نفع اسرائیل که تنها دارنده سلاح هسته ای در منطقه است؟
البته ، هیچکس باور ندارد که ایران ملاها دنبال تهیه بمب نیستند. همه چیز حاکی از عکس آن است.. از نظر ویلپن ایران نفعی ندارد بازی تحریک آمیز کند . باید از سازمان ملل گذشت، اجازه داد که بازرسی های آژانس صورت بگیرد، همه بهانه های دخالت ایالات متحده را گرفت و ذهنیتها را بر طرف کرد.
در این ایران که رژیم با شعار « مرگ بر اسرائیل » تظاهرات راه میندازد، وزیر فرانسوی روی ضرورت « برسمیت شناختن اسرائیل در کادر مرزهای امن ، در قلب یک منطقه آرام، در کنار کشور فلسطین» تأکید میکند. او همچنین از حقوق بشر دفاع میکند. با اعتبار بیشتری نسبت به همکارش. او: « رسمأ، بنام دولت فرانسه نسبت به سرنوشت ده یهودی که در ژوئیه ۲۰۰۰ دستگیر شده اند»ابراز تأسف میکند.»
آنها که متهم به جاسوسی برای اسرائیل هستند در دادگاه در بسته ای محاکمه و به حکم های سنگین محکوم شدند: بین ۴ تا ۱۳ سال زندان.
ایرانیها میدانستند که فرانسوی ها از این پرونده دفاع خواهند کرد . آنها یک ژست تدارک دیدند که به عنوان کادو برای ویلپن اعلام میکنند.
خرازی : « آنهایی که از میان هموطنان یهودی مان در زندان شیراز بودند از این پس آزاد هستند.»
ویلپن: « ما از شما بخاطر این خبر خوش تشکر میکنیم.»
در دفتر یاد داشتم ، تأکید کرده ام روی دو کلمه ــ « هموطنان مان» ــ در مورد یهودی های ایرانی. پارس یعنی فارس گذشته و ایران امروز یک کشور ضد یهودی نیست. بهیچ وجه در تاریخش خبری از سرکوب و قتل عام نیست. و هیچ توهینی به قبرهای یهودی مثل آنچه که در قبرستانهای فرانسه اتفاق می افتد وجود ندارد. اینجا دشمن اسلامی ها نیستند بلکه اسرائیل است . کشور اسرائیل که فلسطین را سرکوب میکند. با افراد در خیابان صحبت کنید در تهران و خواهید دید که هیچ احساس ضد یهودی وجود ندارد. بالعکس احساس ضد عرب هست!!!!! ……
زمان آن رسیده که به بحث عراق بپردازیم، ویلپن تأکید میکند روی مسئولیت ایران، قدرت بزرگ منطقه ای ، و او را تشویق به مدراسیون میکند و اینکه پاسخ به تحریکات دونالد رامزفلد که گفته است ایالات متحده هرگز از طریق شیعه یک رژیم ایرانی در عراق را نخواهد پذیرفت، ندهد.
لبخند خرازی .« ایران که این روزها نشان داد چقدر رسیده و بالغ است، قصد ندارد دخالت کند.» میداند که آمریکایی ها در نادانی شان با سرنگون کردن صدام، به هم مذهبیون شیعه آنها در عراق خدمت کرده اند. او ادامه میدهد: « در شهرهای مختلف عراق، مقامات روحانی میتوانند خودشان را هدایت کنند. ما امیدواریم که ایالات متحده که نحوه عملش شرایط سختی را ایجاد کرده است به مشورت دوستان ما گوش فرادهند:عراق را به سازمان ملل بسپارند.»
ویلپن متوجه شد:ایران، برادران شیعه عراقی اش را رها نخواهد کرد، اما چیزی اضافه نخواهد کرد. اظهارات خرازی بسیار مدره است. همانور که فرانسه ایران را دعوت میکند به سمت عقب نگاه نگاه نمی کند. هیچوقت کلمه « اشغال» توسط خرازی در مورد عراق بکار برده نشده. او صحبت از« شرایط سخت» ایجاد شده از سوی نیروهای ائتلاف میکند. « شرایطسخت»؟ از این کمتر نمیشود راجع به جنگ و شرایط اشغال گفت! ایران پراگماتیک است، « جنگ بوش» را برده است… چراکه شیعیان سنی ها را در بغداد جایگزین خواهند کرد. پس به فکر « بعد»به « نقش محوری» که سازمان ملل باید داشته باشد فکر میکنیم. سازمان ملل شعار دیپلماسی فرانسه است. و با ملا ها یک وسیله برای کسب زمان. همین دیدگاه مشترک با دو مخاطب دیگر، رئیس جمهور رفرمیست خاتمی و رئیس جمهور سابق رفسنجانی که غیر قابل دور زدن است وجود دارد. دو ملاقاتی که بدون شاهد برگزار شد… نهایتأ این مرمحله سوم، که سخت ترین اعلام شده بود، مثبت از آب در آمد. ایران هدف برنامه ریزی شده یک ماجراجویی جدید آمریکا خودش را حساب شده و عاقل نشان میدهد وحتی آماده همکاری با استناد به سازمان ملل و آزادی « هموطنان یهودی» زندانی. وقتی زیادی در مقابل هر و مرج خریداری شد. این خیلی زیاد زیبا بنظر میرسد؟ بهر حال واقع گرا است: پاریس که قول ضربه زدن به اپوزیسیون ایران را داده است میتواند قرار دادهای نفتی در جریان را به نهایت برساند.
در خروج از سالن، ویلپن، برون لومر و فرانسوانیکولو فوق العاده، سفیر فرانسه در تهران، مدیر دفتر سابق پیر ژوکس در وزارت کشور و سپس دفاع متوجه حضور من میشوند.آنها با هم نگاه متعجبی رد و بدل میکنند.
ویلپن گفت «چطور، تو اینجا بودی! خوب آنچه که پیش آمده، آمده است، اما هیچی ندیدی و هیچی نشنیدی.» همین « توصیه» را به دانیل روندو که در کنار من نشسته بود و تبادالات را دنبال کرد نمی کند. دانیل بایستی از استاتوی شاهد مجازی بر خوردار باشد. چند روز بعد ، در مقاله ای خلاصه ای از دیدار را مینویسم، فقط قسمت تدارک عملیات ضد مجاهدین را که علنی کردن آن به اعتبار دیپلماسی فرانسه ضربه میزد نگفتم.
در مورد بقیه همه چیز را وفادارانه گزارش کردم، که حاکی از وضعیت روابط فرانسه ایران دارد که هر یک در این لحظات حساس ، نیاز به دیگری دارد و حاکی از تئوری ویلپن مبنی بر اینکه « دیدارهای رسمی» از آن صحبت نشد ـــ اما مسابقه درمقابل زمان برای « بردن صلح »، محدود کردن آتش سوزی. از این نظر، قرار داد پرشده است. فرانسه علیرغم خنده های بارها برای یک اقدام «خط رابط خود اعلام شده» مأموریتش را ادامه میدهد.
ویلپن که برای یک بار روشن است در هواپیمایی که او را به پاریس باز میگرداند چنین تفسیر میکند: « مؤثر بودن در جایی که میتوان مؤثر بود و جایی که به ما گوش داده، میشود.»
یک تلکس . ایالات متحده خواستار برداشته شدن محدودیتها علیه عراق فتح شده ( یا آزاد شده بسته به این که کی باشی) شد. بهر حال این درخواست نعفی مشروعیت بخشیدن به دخالت آمریکا بعد از واقعه است. یک توافق ضمنی بعد از وقوع. حال آنکه توقف یک تحریم تنها توسط ارگانی که آن را اتخاذ کرده است میتواند گرفته شود: سازمان ملل. فرانسه قدمی برمیدارد و نظر به نه برداشتن بلافاصله محدودیت بلکه « معلق» کردن آن میدهد.
این تصمیم باعث خبر یک بریفنیگ نیوز سی ان ان میشود. ویلپن خشحال است که از نظر رسانه های آمریکایی اقدام فرانسه در نظر گرفته شده است و ــ بالاخره ــ از موضع مثبت ابراز شده است.
در کاخ سفید بازها خلع سلاح نمی شوند. یک تلکس از واشنگتن میگوید« یک ژست ناکافی» است . بلافاصله یک تلفن از وی کالین پاول که « دمینیک» را از نظر عکس آن مطمئن میسازد: « این یک علامت مثبت از سوی فرانسه است. »
پاسخ ویلپن: « شما متحدین سختی برای کمک کردن هستید.»
( در این قسمت چند صفحه کتاب در مورد کالین پاول را ترجمه نمیکنم)
دستگیری های جمعی اور سوراوآز
در تاریخ ۲۲ مه ۲۰۰۳ دو ما پس از ملاقات بین دومینیک دو ویلپن و کمال خرازی در تهران، نیکلا سارکوزی، وزیر کشور، سفیر جمهوری اسلامی ایران را در مقر وزارت کشور به حضور می پذیرد. اسم او نیز خرازی است. درست به مانند مروانی ها در حرفه نمایش در فرانسه، نام خانوادگی خرازی هم در اینران خیلی معمول است: هر کشویی را باز کنید، ده تا از آن خارج می شود. سفیر از وزیر فرانسوی در مورد تاریخ عملیات علیه OMPI اسم کوچک شده سازمان مجاهدین خلق ایران است جویای اطلاعات میشود. او با خاطری آسوده آنجا را ترک میکند و به تهران تلکس می زند:'' عملیات در طول ماه ژوئن پیش بینی شده است''. همه چیز از یک سال پیش آماده است،
از همان زمانی که سرویس های ایرانی لیست مخالفانی را که مایلند آن ها را در پشت میله های زندان ببینند، به D S T (اسم کوتاه شده امنیت فرانسه میباشد) داده اند ولی هنوز باید به این عملیات '' پوشش؛؛ قانونی داد.
چند روز پس از گفتگو سارکوزی ــ خرازی، وکیل از سوی تهران، شکایتی بر علیه مخالفین ایرانی مقیم فرانسه ارائه می دهد. او آنها را متهم میکند که سه سال قبل ( فوریه ۲۰۰۰)، در حمله یی به دو ساختمان رسمی رژیم شرکت کرده اند.
قاضی بروگیر هدایت کار را بر عهده دارد. دیگر هیچ چیز بر سر راه انجام این دستگیریهای جمعی که گروهی از وکیل های فرانسوی از جمله ماریو استازی و هانری لکلر، رئیس سابق لیگ حقوق بشر، پیر شامپتیه دوریب، ویلیام بوردون، برنارد دارتول آن را بی درنگ محکوم میکنند، قرار ندارد. اوایل ژوئن ۲۰۰۳ مقر وزارت کشور. در پایان یک مصاحبه حول سیاست داخلی فرانسه با روزنامه ژورنال دو دیمانش، نیکلا سارکوزی مانند معمول از صحبتهایش راضی می باشد. او بازوی مرا می گیرد و می گوید:''با این ( مصاحبه ام ) فروش خوبی خواهی کرد. من مشتری خوبی هستم، هان؟''
در پاسخ، من آهسته سوالی را می پرسم که در طول مصاحبه مطرح نشده بود:'' عملیات شما علیه مجاهدین خلق برای چه زمانی است؟''.
ــ '' از کجا می دانی؟'' او به نظر می رسد که مطمئن است خبر از کاخ الیزه درز پیدا کرده است. اما اینطور نیست، این از نتایج سفر من به تهران است، ولی من او را از اشتباه در نمی آورم . هر چند آنطوری که وی می گوید من '' دوستش؛؛ هستم، ولی با اینحال تاریخ این دستگیریهای دسته جمعی را به من نمی دهد. به علاوه او در نظر ندارد که از رسانه ها دعوت کند که در هنگام آن حضور داشته باشند. این یک راز است، او فقط اجرا کننده یک «پرونده دولتیAffaire d'Etat می باشد. وانگهی ، چه کسی در بین عامه فرانسویان مجاهدین برایش جالب است؟ او تا بالای راه پله، جایی که از هم جدا می شویم، ساکت باقی می ماند. به عنوان خداحافظی ، فقط این جمله را میگوید:'' بزودی انجام می شود''.
چهار روز بعد در صبح زود ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳، عملیات چشمگیر بر علیه مقر شورای ملی مقاومت ایران و سیزده محل سکونت پناهندگان سیاسی ایرانی در استانهای وادوآز و ایولین آغاز می شود: صد و شصت چهار نفر در پی این گستردگی استثنایی نیروی که ایوبونه رئیس سابق د اس ت ( درکتاب هسته ای ایران ، یک دورویی بین المللی ) آن را '' نامتناسب'' توصیف میکند،
دستگیر شدند. نزدیک به هزار و سیصد پلیس و ژاندارمکه؛؛ برخی در دستگیری خطرناک ترین جانیان تبحر داشتند، بسیج شده بودند.
در تقبیح این دستگیریها ، گروه و کلأ'' خشونت به کار برده شده در اشغال این اماکن''را افشاء می کند. '' اماکنی که بیش از بیست سال پیش اشخاصی در آرامش در آنها زندگی می کنند که مجبور شده اند از کشورشان ایران ، جایی که یک رژیم خونخوار و مستبد آنها را سرکوب می کرده ، بگریزند. آنها نه تنها بر طبق کنوانسیون ژنو، بلکه بر اساس آنچه که مقدمه قانون اساسی فرانسه میگوید، هر کسی که به خاطر اقدامش به نفع آزادی مورد سرکوب قرار میگیرد، حق دارد که در سرزمین جمهوری پناهنده شود، به اینجا پناه آورده بودند. در اور ابتدا فعالین مجاهدین خلق ایران (OMPI) ( او ام پ آی اسم کوتاه شده مجاهدین خلق ایران میباشد) سکونت داشتند و سپس از سال ۱۹۹۴، به طور رسمی، شورای مقاومت ایران (CNRI)؛؛.
علیرغم تفتیش دقیق و خشونت بار ( آنتن های رادیو و تلویزیون تخریب شدند ،کامپیوترها ضبط شدند)، هیچ سلاحی و هیچ سند قانع کننده یی که نشان دهد این یک سازمان تروریستی است، یافت نشد.
ایوبونه(همان کتاب) میگوید:'' دستگیر شدگان را در مینی بوس های پر به دفاتر ( D S T) در پاریس هدایت کردند. قاضی بروگیر این بخش از پلیس را مأمورتشکیل پرونده کرده بود. هیچگاه این اداره ضد جاسوسی در تاریخ خود، حتی در سیاه ترین لحظات جنگ الجزایر، چنین سناریویی را به خود ندیده بود''. او از طرف دیگر خاطرنشان می سازد که پیربوسکه دوفلوریان رئیس د اس ت در شرکت الف کار می کرده است و همان وظایفی را در نزد ژاک شیراک به عهده دارد که در گذشته یی نه چندان دور، ژیل مناژ در نزد فرانسوآ میتران بر عهده داشت. '' بنابر این قابل تصور نیست که رئیس جمهور موافقت خودش را'' با این عملیات'' نداده باشد'' برای خوشامد تهران. مصلحت حکومتی.
تحقیقگران D S T که بازجویی ها را انجام می دهند، صد و سی و یک ۱۳۱ نفر از دستگیر شدگان را آزاد می کنند. هفده ۱۷نفر دیگر تحت پیگرد قضایی قرار می گیرند. نام شانزده تن از آنها در لیست مخالفینی قرار دارد که تهران برای سرویس فرانسوی ؛؛ سیبل'' کرده بود. و یازده نفر تحت بازداشت قرار می گیرند. اینجاست که فاجعه آغاز می شود.
در بین افراد زندانی شده ، مریم رجوی، پرزیدنت منتخب شورای ملی مقاومت ایران ، چهره نمادین اپوزیسیون رژیم ملاها قرار دارد.
محبوبیت او در نزد پناهندگان، تبعیدیان و مقاومین ایرانی عظیم است.
از نظر همه ایرانیانیهای اروپا ــ بیش از ۴۰هزارنفر برای حمایت و تشویق او در ژوئن ۲۰۰۷ به ویلپنت آمدند ــ زندانی کردن مریم رجوی علامت این است که موضوع فقط به یک عملیات ساده پلیسی محدود نمی شود بلکه حاکی از اراده یی است برای سر بریدن اپوزیسیون ایران. به درخواست فوری ملاها.
متدهای گاوچرانی قاضی بروگر بر کینه ها می افزایند. این قاضی مریم رجوی را مجبور میکند که''بدون روسری در مقابل او که در دفتر کارش میان دو محافظ (نقل از کتاب ایوبونه) نشسته است، حاضر شود!''طوفانی از اعتراضات، از لیگ حقوق بشر گرفته ته آبه پیر بر می خیزد.فعالین و تبعیدیها را نامیدی فرا میگیرد. صدیقه مجاوری، یک زن جوان ایرانی در مقابل مقر D S T خود را به آتش می کشد. او در فردای آن روز، در ۱۹ژوئن ۲۰۰۳ ، دو روز پس از دستگیریهای جمعی جانسپرد. دو زن دیگر نیز همان کار را می کنند ولی در آخرین لحظات نجات می یابند. مانند محمد و مرضیه.
قاضی بورگر وحشت میکند. '' پیروزی افتخار آمیز'' او در اور سوراوآز، مثل آب نبات ذوب میشود و دولت را که در ابتدا این خودکشی ها را به عنوان رفتار فرقه گرایانه میخواند، به زحمت می اندازد. مدرک [ رفتار فرقه گرایانه . م]؟ دو هودار ایرانی (OMPI) را به اتهام '' ترغیب به خودکشی'' سه نفر از هموطنانشان تحت تعقیب قرار می دهند. آتش متقابلی که تبدیل به شکستی مضاعف خواهد شد.
ابتدا بدین دلیل که عبارت سکت، که قبل از آن علیه (OMPI) به راه انداخته شده بود، شکست خورد. آلن ویوین، یکی ازبهترین آشنایان به پرونده و عضو کمیسیون ضد سکت ، در شمار مدافعین مقاومین ایرانی قرار دارد. ثانیأ به این خاطر که محاکمه دو '' ترغیب کننده؛؛ که تنها در… اکتبر ۲۰۰۷ در مقابل شعبه شانزدهم دادگاه تادیبی پاریس گشوده می شود، متهم کنندگان را در محظوریت قرار می دهد.
رئیس شعبه شانزدهم دادگاه به شاهد می گوید: '' من به شما اجاز می دهم که کلاه خودتان را بر سر نگه دارید''. اسم او محمد است. اگر او اجازه می یابد که در مقابل دادگاه کلاه خود را برندارد ــ امری نادر و نشانه یی از همدردی ــ بدین خاطر است که آثار درد و رنجی که کشیده است را با خود دارد.
پوستی کاغذی شده ، تکه های از انگشت، حفره های بینی که بدون تناسب بزرگ شده اند و لبخندی بدون لب. در فردای آن دستگیریهای دسته جمعی، او داوطلبانه بر روی خود بنزین ریخت و خود را به آتش کشید. هیچکس او را مجبور نساخت. چرا این اقدام؟ برای اعتراض علیه رژیم بنیادگرای تهران، از ترس تهدید استرداد که توسط D S T در مقابل مخالفین ایرانی علم شده بود.استرداد به گابن، مسیری بود که قبلأ تجربه شده بود…
او زیر لب میگوید:'' من تمام زندگی ام را به مقاومت کردن سپری کرده ام''. آیا محمد پیرو یک سکت ؟ پاسخ او وقتی از این دهان بدون لب خارج میشود، متأثر میکند: '' من عاشق زندگی هستم''.
بدنبال او، مرضیه در مقابل دادگاه قرار میگیرد. او اولین نفری بود که در برابر مقر D S T خودسوزی کرد. دوستش صدیقه ، جانسپرد. ولی او از مرگ گریخت . وی که ۴۷ در صد بدنش سوخته ، حدودأ ده بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. او به حمایت از آن دو عضو (OMPI) برخاسته است که گرچه '' مدره؛؛ توصیف شده اند ولی متهم هستند که یک گالن بنزین در آن نزدیکی ممحل فاجعه خریده اند و بعد او را به سمت خودکشی سوق داده اند.
او به دادگاه میگوید:'' من احساس می کنم که از طریق محاکمه آنها، این من هستم که دارند محاکمه می کنند. برای من حق انتخاب سرنوشت خودم را به رسمیت نمی شناسند. حال آنکه این تصمیم به من تعلق دارد'' . خودسوزی او پاسخی به رژیم ملا هاست . او خاطراتش را که در عین حال اتهام هم است ، تعریف میکند، '' قتل برادران ایرانیم ''، '' شکنجه های که بر روی دوستان همکلاسی ام اعمال شد''. همچنین فریادی است برای افشای بی عدالتی که در حق همه مخالفین روا شده است.''برای صحبت کردن، فقط وجود خودم برایم باقی مانده بود''.
برای این دو '' ترغیب کننده''، دادستان جمهوری در خواست مجازات تعلیقی میکند. احساس می شود که این فقط برای حفظ ظاهر است. او میگوید: '' توصیه ساده تنها برای یک خودکشی نمی تواند کافی باشد… ما در اینجا در کسی آلت دست قرار دادن روانی نیستیم که قربانی را از هر گونه تشخیص مروم کرده باشد'' . دو جمله از یک دادخواست دادستانی که حاکی از حکم تبرئه یی است که بزودی اعلام خواهد شد.
در۱۹ ژوئن ۲۰۰۳ ، دو روز پس از دستگیریهای دسته جمعی، فوریت برای دولت فرانسه متوقف کردن کشتار''شهدا'' میباشد و اینکه بر این خودسوزیها که کشور حقوق بشر را لکه دار ساخته، نقطه پایانی بگذارد. باید مریم رجوی را آزاد کرد.
مصیبت قاضی بروگر شروع میشود.
چند روز بعد، شعبه اتهام دادگاه استیناف پاریس در مخالفت با نظر قاضی بروگر ، دستور آزادی افراد زندانی شده را صادر میکند.در نبود هیچ سند و مدرک مشخصی ، قضات فقط اتهام عضویت در مجاهدین، سازمانی که در لیست اروپایی سازمانهای تروریستی قرار دارد را بر عله آنها حفظ کردند. در حالیکه این افراد عضو شورای ملی مقاومت ایران هستند که در این لیست قرار ندارد.
به عقیده گروه وکلا، '' بسیار عجیب است که مقامات فرانسوی وانمود می کنند که این قضیه را [به تازگی.م] کشف کرده اند در حال که از بیش از بیست و دو ۲۲ سال پیش، آنها کاملأ در جریان حضور، تعهدات و فعالیتهای ساکنان اورسوراوآز قرار داشتند. بعلاوه، سرویسهای پلیس، از جمله D S T) همواره حفاظت اشخاصی را که در اور زندگی می کنند، در برابر تهدیداتی که سرویس های ایرانی علیه آنها اعمال می کنند، تأمین کرده اند''.
یک مشاهده طنز آمیز:'' این حفاظت از سوی سرویس های فرانسوی البته امکان یک نظارت دائم را هم فراهم می کرد. ولی هیچگاه کمترین فعالیت غیر قانونی مشاهده نشد…
هیچ کس از این امر بی اطلاع نبود که این پناهندگان سیاسی تسلیم بشو نبودند و میخواستند که علیه رژیمی که در کشورشان ترور را حاکم کرده و در عین حال صلح جهانی را به خطر انداخته ، به مقاومت ادامه دهند».
از همان شروع، دادگستری اداری فرانسه،'' که مماشات کمتری نسبت به دادگستری ضد تروریستی از خود نشان می داد ) از کتاب ایوبونه)''. به خالی بودن پرونده پی می برد: هیچ سلاحی به جز کامپیوترها که در فایل های آنها هیچ سند قانع کننده ای یافت نمی شود، در اور ضبط نشد. هیچ مدرک مخفی هم پیدا نشد. احکام اولیه اخراج لغوشدند. در طی چند ماه، بادکنک تور ضد تروریستی بادش خالی می شود و تصمیم ها تبرئه از سوی دادگاه ها یکی پس از دیگری صادر میشوند. باید واقعیت را پذیرفت : هیچ مدرکی در رابطه با دو اتهام ــ شرکت در یک اقدام تروریستی و تأمین مالی تروریسم ــ ثابت نشد.
کاری که مانده، حفظ ظاهر پس از این برزینا می باشد[ شکست معروف ناپولئون(برزینا نام رودخانه یی است در روسیه که شمار زیادی از قوای ناپلئون هنگام عقب نشینی از آنجا، در آن غرق شدند.م] در اور، مبلغ قابل توجهی ــ نه ۹ میلیون یوروــ ضبط شد. از آنجا که قادر نبودند نشان دهند که این پول برای تأمین مالی اقدامات تروریستی می باشد ــ شورای ملی مقاومت ایران میگوید که این پول عمدتأ صرف حمایت از چهارهزار پناهنده ایرانی در اردوگاه عراقی اشرف میشود، اردوگاهی که تحت کنترل آمریکا می باشد! ــ در نظر دارند که اتهام را به موارد جرائم عادی تغییر دهند. دو اتهام اصلی بادش خالی شد. یک اتهام سومی که آن هم سرنوشتش به همان اندازه قبلی ها نامشخص است. ولی تنها ''
فایده'' اش برای تهران این است که مقاومت را از پول و کامپیوترهایش باز هم برای ماه های طولانی باز محروم می کند.
به عقیده گروه وکلا، '' چاره دیگری به جز بستن پرونده که به این پروسدور که شبیه یک سرکوب واقعی است، پایان دهد، باقی نمانده است. مشروعیت و اعتبار دادگستری فرانسه در گرو آن است''.
پنج سال بعد از آن، دادگاه عدالت اروپا نامگذاری(OMPI) در لیست سازمانهای تروریستی اروپا را لغو کرد. انگلستان که در منشأ این نامگذاری بود، توسط دادگاه استیناف لندن مجبور شد که(OMPI) را از لیست خود خارج سازد . ولی فرانسه مقاومت می کند. نیکلا سارکوزی به عنوان رئیس دوره یی اتحادیه اروپا در نیمه دوم سال ۲۰۰۸ هیچ کاری برای اینکه تصمیم دادگاه عدالت اروپا در فرانسه اجرا شود، انجام نداد. او تهران را به خاطر برنامه هسته ای اش سرزنش میکند ولی با تعقیب مخالفانش، رژیم ملاها را خشنود می سازد.
قراردادهای زیبا توتال
چه این پرونده بسته شود یا نشود، دستگیریهای دسته جمعی اور اجاه داد که دارایی های مخالفین ایرانی از پنج سال پیش توقیف شود و از امکانات خود محروم شوند ــ پنج سال بعد، علیرغم خالی بودن پرونده، علیرغم حکم دادگاه اداری پنتوآز مبنی بر اینکه هیچ چیز نشان نمی دهد که این اعضای مقاومت رفتاری در کشور داشته باشند که حاکی از نقض امنیت کشور و امنیت عمومی باشد ــ کامپیوترها که دیسک سخت آنها را بیهوده آنالیز کرده اند، هنوز پس داده نشده اند.
حالا این سوال مطرح است : علت طرد اپوزیسیون ایران از سسوی دولت فرانسه چیست؟ لیل این تغییر رفتار ناگهانی در اوایل سال ۲۰۰۳ در قبال مقاومت بر علیه رژیم ملاها چیست؟
شورای ملی مقاومت ایران اطمینان میدهد که به دلایل اقتصادی می باشد. و یک کرونولوژی از سیر وقایع که ظاهرأ مطابقت هم میکند، ارائه می دهد. از سال ۲۰۰۲ مبادالات اقتصادی بین فرانسه و ایران رشد قابل توجهی داشته اند ( افزایش۲۸ در صدی صادرات). فرانسه پس از آلمان و امارات، سومین کشور صادر کننده به ایران می باشد.
فوریه۲۰۰۳ افتتاح میدان گازی آف شار پارس جنوبی با شراکت گروه فرانسوی توتال، پتروناس مالزی و گازپروم روسیه . در ما می ۲۰۰۳ یک ماه قبل از دستگیریهای دسته جمعی ، یک پروتکل موافقت نامه اقتصادی بین فرانسه و ایران به امضا رسید. فرانسوآ لوس، وزیر مشاور در امور تجارت خارجی یک توافقنامه '' حمایت از سرمایه گذاریها'' به نفع شرکت های فرانسو، در تهران امضا می کند. طبق ماده ۴، فرانسه در همه فعالیتهای اقتصادی و تجاری در ایران از الویت مطلق برخوردار است.
۱۲ژوئن ۲۰۰۳ نامزدی کمپانی های نفتی توتال (فرانسه ) و بی.پی. (انگلستان) برای انعقاد قرارداد مربوط به حوزه بنگستان به ارزش ۲ میلیاد دلار پذیرفته شد. در ۲۲ژوئن ۲۰۰۳ پنج روز بعد از دستگیریهای دسته جمعی اور، با اینکه گروه بریتانیایی بی. پی. در وضعیت بهتری در رابطه بافاز ۱۲ میدان گازی پارس قرار داشت، این شرکت توتال بود که در مناقصه برنده اعلام شد!.
اعضای مقاومت ایران به نحو بسیار خوبی مطلع هستند . اول از همه نیز، در مورد آنچه در کشورشان می گذرد. و این نه تنها به لطف پناهندگانی که در سر راه خود به تبعید، در اور هم توقف می کنند، بلکه همینطور به لطف همدستی هایی که در دستگاه دولتی ایران از آن برخوردارند. و ظاهرأ در بالاترین سطح شاهد آن هم اسنادی است که آنها در پیتیبانی از گفته هایشان سخاوتمندانه در اختیار خبرنگران می گذارند.
اعضای این مقاومت شگفت انگیز هستندو به صورت دو نفری کار میکنند: یکی از آنها که به نحو بسیار خوبی فرانسه صحبت میکند و پیام را می رساند و دیگری نفر''سیاسی'' که بر روی پیامی که باید انتقال یابد، تأکید می گذارد. آنها خوشپوش و بی اندازه مودب هستند و از قبل با دفاتر سردبیری روزنامه های بزرگ سراسری قرار می گیرند. در پایان ملاقات هم، کوهی از مدارک به شما می دهند که نمی دانید از کجایش شروع به خواندن کنید. یک تلکس محرمانه وزارت امورخارجه، یک کتاب سفید در مورد مجاهددین و ظلم هایی که بر شورای ملی مقاومت آنها روا شده است ( آنها تأکید میکنند که این عنوانی است که ''از شورای ملی مقاومت ژان مولن گرفته شده است'')، نسخه هایی از نشریه پارلمانی در فرانسه که از مبارزه آنها سخن میگوید و حمایت های سیاسی شان در میان سیاستمداران را بر می شمرد. و البته سخنرانی های''بسیارمهم''رهبر و سمبلشان، مریم رجوی .
هربار آنها در موقع خداحافظی بر روی ظلمی که بر جنبش آنها روا شده، تأکید می ورزند و '' توطئه'' کشورهای بزرگ اروپایی را که به خاطر منافع یا پراگماتیسم، بیشتر کرت تهران را بازی میکنند تا کرت مقاومت را، و حاضر نیستند آن را به عنوان آلترناتیو دمکراتیک رژیم ملاها به رسمیت بشناسند، آشا میکنند.
برای توضیح علت این توطئه، مجاهدین مهربانانه جزوه یی ارائه می دهند ('' آن روی مخفی قرار دادها'') که جدول زمانی قراردادهای امضا شده بین توتال و رژیم ایران را از سال ۱۹۹۷ در بر دارد. از شما خواسته می شود که از آن نتیجه گیری کنید که همه تصمیم های اخذ شده توسط پاریس مستقیمأ با گسترش این توافقات اقتصادی رابطه دارند. هر چند این توضیح از جذابیت برخوردار است، ولی کاملأ قانع کننده به نظر نمی رسد.
این امر که از سال ۱۹۹۷، فرانسه که تا آن موقع بسیار ساده لوحانه رفتار کرده بود، پیوندهای تجاری خود با رژیم ملاها را گسترش داده است، قابل انکار نیست. در این زمینه عقب افتادگی هایی، لااقل در مقایسه با ایتالیا، وجود داشت . چرا بایستی میدان را به نفع انگلیس، روسیه ، چین و حتی ظاهر تغییر داده های ایالات متحده آمریکا رها کرد درحالیکه تهران به دنبال آن است که با یک سنگ دو هدف را بزند: خروج از ایزولاسیون اش با امضای قراردادها با گروه های خارجی؟ تحت هدایت کریستوف دو مارژری، رئیس آینده توتال، این کمپانی فرانسوی با موفقیتی که هنوز مورد حسادت دقبایش است، این فرصت را در هوا قاپید.
به عنوان آب سرد بر سرکسانی که در پیشرفت توتال در ایران نشانی از شیراکیسم نفتی را می بینند، باید بگوییم که اولین توافق بزرگ در سال۱۹۹۷، در زمنا ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی میانه رو به امضا رسید. ارزش آن ۲.۴میلیارد دلار بود و به گفته مقاومت ایران با فساد مالی همراه بوده است. چنین قراردادی که در یک پریود حساس ــ یعنی در زمانی که کشورهای اروپایی به دنبال حکم دادگاه برلین در قضیه سوء قصد علیه رستوران کردی میکونوس (۱) سفرای خود را فرا میخوانند ــ بسته شده، تنها می تواند توسط نخست وزیر، که در آن زمان لیونل ژوسپن بود، اجازه داده شده باشد.
چشم در چشم
معامله شیرینی است. با همراهی شرکت روسی گازپروم و شرکت مالزیایی پتروناس، توتال ( که ۴۰درصد سهم کنسرسیوم را در دست دارد) بهره برداری از میدان گاز پارس جنوبی را بدست می آورد. در فوریه ۲۰۰۴ باز هم در معیت پترونا، توتال با شرکت ملی نفت ایران در بهره برداری از یک کارخانه گاز مایع طبیعی در پاس جنوبی شریک می شود ( مبلغ قرارداد دو میلیارد دلار است).
آیا مبارزه با مقاومت ایران شرط غیر قابل اجتناب امضای قراردادها بوده است؟ واقعیت موزون تر از این است.
اینکه فرانسه ظرف بیست سال مراقب گسترش تجارت خود با ایران و حفاظت از تغذیه نفتی خود باشد یک چیزاست. ولی اظهار اینکه دولت های متوالی سیاست خارجی خود را صرفأ بر اساس حفاظت و پی گیری قراردادهای سود آور متکی کرده باشند مبالغه آمیز است.
تصمیم'' همراهی'' ایران قبل از هر چیز سیاسی و حاصل یک بر آورد ژئواستراتژیک می باشد. از نظر دیپلماسی فرانسه ، ایران یک بازیگر اصلی در منطقه ای قابل انفجار می باشد. تایخش ، ثووتهایش، سطح بالای فرهنگی مردمش، اراده اش برای برسمیت شناخته شدن همه از آن معبری غیر قابل اجتناب برای حل فصل هر درگیری ــ و در صورت فراموش کردنش یا دستکم گفتنش ــ نقطه شروع برای هر فتنه ای می باشد.
روشن است که رژیم آخوندها الگو مناسبی نیست، ولی در عین حال زمانی که به شاه رضا پهلوی هم برای برنامه هسته ای اش کمک می کردیم زیاد از خودمان سئوال نمی کردیم، حتی در مقابل نقض حقوق بشر توسط ساواک توجه داریم که واواک آخوندها، وارث بحق ساواک ، نه چرچوب کار و نه روشهای خود را چندانتغییر نداده است!
آخوند یا غیر آخوند، ایران کشوری نیست که بتوان بحال خود رهایش کرد. برعکس ، باید هر کاری می شود انجام داد تا آن را به دامان جامعه بین المللی باز گرداند، و وادارش کرد به قواعد آن احترمام بگذارد. این مدتهاست که سیاست فرانسه را تشکیل می دهد. در نقطه شروع، این سیاست که نقطه تلاقی تاریخ ژئوپلیتیک و تعادل قوای فعلی است، حاصل ملاحظات تجاری نبوده است.ولی می شود گفت تناقضی با تجارت نداشته و وقتی روابط مطلوب بر قرار شود، قطعأ نفت و گاز ایران مکمل سایر دستآورد ها خواهد بود.
این تصمیم به همراهی و هم نوایی با ایران بخصوص مدیون اراده ژاک شیراک است. رئیس جمهور فرانسه، با دقتی که فقط کسانی که نسبت به وی قضاوت منفی دارند را متعجب می کند، عمق مسائل ایران ، و خطراتی که یک رژیم مزوی و جزامی می تواند نه تنها متوجه منطقه بلکه متوجه جهان بکند را می شناسد. این تحلیل البته برای توجیه تصمیم وی کافی نیست.
مثل همیشه در مورد او، باید پراگماتیسم وی را در نظر گرفت. او بهای سنگینی برای ''آشنایی'' خود با ایران تروریست پرداخته است.
زمانی که نخست وزیر میتران بود، ناچار بود وضعیت مشکلی با ایران را حل و فصل کند. بطور مشخص ''جنگ سفارتها'' را که در دسامبر ۱۹۸۷، با اخراج وحید گرجی (کارمند بالای وزرت خارجه ایران) و پل توری، کنسول فرانسه در تهران ، بعد از یک محاکمه ساختگی، پایان پذیرفت.
بشکلی غریب، یک ماه بعد از این مشکل گشایی، خبر آزادی پنج گروگان فرانسوی که در لبنان دربند بودند رسید. این نشان می داد شیراک طرف حسابهای درستی پیدا کرده است. وی بشکل سر بسته این موضوع را، بااقرار به اینکه آزادی گروگانها اجازه خواهد داد روابط با ایران عادی شود، اعلام کرد. وی بهای این آزادی را زمانی پرداخت که ماه بعد، شارل پاسکوا پانزده مخالف ایرانی را به گابن اخراج کرد. امری که منجر به یک تودهنی علنی از جانب فرانسوا میتران بخاطر نقض حقوق پناهندگان خورد. انعکاس این معاملات فرانسه و ایران در کارزار ریاست جمهوری سال ۱۹۸۸ از طریق تلویزیون در مقابل دیدگان مردم قرار گرفت. مباحثه میتران ــ شیراک زمانی اوج گرفت که نخست وزیر میخواست رئیس جمهور را وادار کند ــ در پخش مستقیم و '' چشم در چشم''ــ که وی در جریان شرایط گذاشته شده توسط ایران برای حل مسئله نقاش ( محکوم به حبس ابد بخاطر تلاش برای ترور شاپور بختیار، نخست وزیر شاه ایران) در مقابل آزادی گروگانها قرار داشت است . چیزی که متران عالی به آن پاسخ داد:«چشم در چشم، من این را رد میکمنم. » شیراک با دروغگو تر از خود روبرو شده بود.
او ضربه ماکیاولیستی طرف مقابل را دریافت کرد، ولی در عین حال اصل موضوع راا به جیب زد: آزادی گروگانها و عادی کردن روابط با ایران. همه چیز آماده است که دیپلماسی فرانسه بعنوان طرف حساب مرجح، حداقل مسموع، وارد صحنه شود و امور رو به حل برود. شیراک عجیب و غریب است. در جایی که سایرین بدنبال انتقام گیری می بودند، و اینکه بشکل قهر آمیز به رفتار زشت آیت الله ها پاسخ داده شود، او ''قدم بعدی'' را بر می دارد که دستآوردی هم بهمراه دارد. بدون اینکه چیزی را فراموش کرده باشد.
اگر بعد از تسویه حسابهای دیپلماتیک امور از سر گرفته شده اند، این امتیازی است که ایران همچنان بعد از بیست سال از آن کوتاه نیامده است:محکوم کردن اپوزیسیون تبعیدی ایران و مانع توانایی آیب رساندن آن شدن.
در سال ۲۰۰۴، این موضوع مشکل زیادی ایجاد نمی کرد زیرا از سال ۲۰۰۱، در یک پاسکاری و بدون هیچ مبنای حقوقی، انگلستان که خود نیز به نفت ایران علاقمند بود، اتحادیه ازوپا را قانع کرده بود مجاهدین خلق ایران را در لیست سازمان های تروریستی قرار بدهد. چهار سال بعد، در سال ۲۰۰۸، شاهد بودیم که این نام گذاری ــ که از جانب بلند پایه ترین مقامات قضایی انگلستان ''شرم آور'' خوانده شده بود ــ باطل شد. در این میان، کشورهای دمکراتیک اروپایی با دست باز به ارضای آخوندها از طریق تحت تعقیب قرار دادن مخالفانشان ادامه می دادند! و این باید اساسأ فرانسه می بود که به این امر اهتمام ورزد چون اپوزیسیون تبعیدی ایران مقر خود را در اور سور اوآز مستقر کرده بود. کمترین چیزی که می شود گفت این است که با تکیه بر یک طبقه بندی اروپایی که امروزه مردود شده، فرانسه نه تنها این کار را وجه همت خود ساخته بلکه در آن سنگ تمام گذاشته است.
ترویکا و زدو بند
چرا پرداختنی چنین طولانی به ایران و سرنوشت که بر سر مقاومت ایران وارد آمده است( در این کتاب ــ م)؟ بی شک به این خاطر که در اینجا درقلب مصلحت حکومتی هستیم، همان که رهبران را وادار میسازد که مسیر را ترسیم کنند، وقتی که تصمیمی میتواند منجر به یک خطا شود، کم ضرر ترین راه را انتخاب کنند، گفته میشود که مصلحت حکومتی، چهره ندارد. برای من ولی چهره یک قربانی را دارد، صدیقه مجاوری، زن جوان اینرانی که در فرانسه به خاطر اینکه تصورمیکرد او را به گابن اخراج خواهند کرد خودسوزی کرد. همچنین هر گز چهره بدون لب محمد که اینهمه«عاشق زندگی»است را فراموش نخواهم کرد. مدتها تصور کردم که این جمله دو ویلپن ــ نیکولاسارکوزی مشغول تدارک عملیات در این رابطه است»ــ بدون این که بخواهد سرنوشت آنها را مهر زده بود. اما همه چیز را یکجا نمی دانیم. مجمله اینکه «موج دستگیری اور سور اوآز» بسیار قبل تر از دیدار خرازی ــ ویلپن تدارک دیده شده بود. شاهد امر بلتن محرمانه وزارت اطلاعات ایران مورخ ژوئیه ۲۰۰۳، یک ماه بعد از موج دستگیری است.
« توضیح محدود ــ ۵. عملیات مزبور، که در نوع خود بی سابقه است، دو سال و نیم پیش توسط سرویسهای فرانسوی د اس ت برنامه ریزی شده است و مراحل قضایی به مرور پیترفت کرده است. جزئیات توسط سرویسهای مزبور طی جلسات تبادل میان د اس ت و وزارت اطلاعات بررسی شد. بر اساس آنچه که برنامه ریزی شد، ۱۶تن از اعضای منافقین ( کلمه ای که معنی اش « تروریست»و « دورو» میباشد و تهران با آن مجاهدین را که معنی اش « رزمنده » است نام میبرد.) در فرانسه بخاطر دست داشتن در عملیات تروریستی مورد محاکمه قرار خواهند گرفت.»
در نتیجه همه چیز از خیلی وقت پیش نوشته شده بود، بجز رویکرد وسترن گونه قاضی بروگیر، خشونت حمله، بی حرمتی به مریم رجوی که از روسریش محروم گردید. همه چیز نوشته شده بود تا شکست قضایی با نو لیوهایی که مثل بارانی که در منطقه گراولوت میریزد بارید، تا جایی که در بخش ضد تروریستی، امروز در قبال « دریادار» بروگیر، این پیشاهنگ عدالت ضد تروریستی درخشان، تبدیل شده است به رئیس فردی کار. بعضی از همکاران، که زیاد نسبت به تقویم های سیاسی نفوذ پذیر نبودند، از رفتن او ناراحت نشدند. در ۲۰۰۷ او کت انتخابات مجلس را به تن کرد و با ماشین ضد گلوله « در نزد رأی دهندگان فخر میفروخت که بسیاری سوء قصدها را که هیچکس صدای آن را نشنیده است خنثی کرده است.»
لعنت بر خمینی تمام ترجمه خانباباخان
ایران که ،اشنگتن آن را در رده سه کشورهای شرور بعر از عراق و کره شمالی قرار داده است خود را در معرض تهدید میبیند. پاسخ آن نیز تنها میتواند رادیکال باشد.
قبل از هر چیز از نظرداخلی، با بازی روی واکنش ملی و با تغییر ترازو به سمت سخت سران . این امر باعث میشود که در نهایت در انتخابات محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری برسد.
و سپس از نظر خارجی ، برای چرخاندن توجهات، ایران منافع دارد که آتش را دور کند، بقیه درگیرهای منطقه ای را دامن بزند: به شعیان عراق که میخواهند از سنی های مورد حمایت صدام حسسین انتقام بگیرند سلاح بدهد، چراغ سبز داده شده به حزب الله لبنان و حماس فلسطین و غیره . از نظر دو ویلپن این خطر بزرگی است که باعث شود منطقه گربگیرد و هرج و مرمج جایگزین شود.
دو ویلپن چند ساعت دیگر به رهبران ایران ــ وزیر خارجه خرازی ، رئیس جمهور خاتمی (سرسخت) و رئیس جمهور سابق، رفسنجانی با نفوذ (مدره) ــ رویکردی پیشنهاد خواهد کرد که بدون ما به اضاء نخواهد بود. او در آن موقع نمیداند که این ما به اضاء نتایج وخیمی در فرانسه به بار خواهد آورد.
تهران در شب فرو رفته است. استقلال گراند هتل مدل پنج ستاره هتل ایرانی است، با یک هال بزرگ الهام گرفته از سبک شوروی. فیشی که مشتری پر میکند رویش نوشته شده که در « شامیلان گرسرود» وقع است، این نشان میدهد که غرب شیطان بزرگ کاملأ طرد نشده است. اگر یک جی آیز آمریکای یک روز به اینجا بیاید، گم نخواهد شد: آدرسهای مکانهای مهم پایتخت هم به فارسی و هم به انگلیسی نوشته شده است.
فرصت آن نیست که از حضور در استقلال کروسرود هتل استفاده کنم . ساعت ۲ صبح رسیدیم، و سحر بیرون میزنیم. خنکی لطیف صبحگاهی زمستان ایران، یک آفتاب رنگ پریده برفهای کوههای البرز را که با خروج از هتل متوجه میشویم، میدرخشاند. ساعت ۸/۳۰ است در وزارت خارجه منتظر ما هستند.
ورونیک، وابسته مطبوعاتی دو ویلپن، روی سرش یک روسری گذاشته مثل دهاتی های منطقه بری فرانسه . مقامات زنان خارجی بدون حجاب را تحمل نمی کنند، آنها باید سر پوشیده باشند (مو را یک نشان جنسی میدانند). آنها باید لباس سنگین، بلند بپوشند، بهتر است تیره باشد، دکولته نباشد، پایی نباید پدیدار شود، خلاصه هیچ چیزی که یاد آوری کند که یک زن ، زن است، و هواس مردی را از تلاشش، مأموریتش و از الله منحرف نکند، ورونیک اخمکرده است. از اینکه مجبور است یک شلوار سفید بپوشد که او را مثل یک سوئدی در آفریقا کرده است عصبانی است.
دو هیئت خود را قربانی سکانس عکس رسمی میکنند. عکس که تمام شد، از ما خواسته میشود که سالن را تر کنیم.
جلسه میخواهد شروع شود. من کیفم را روی صندلی فراموش کردم. وارد مسشوم ، آن را بر میدارم میخواهم به همکاران خبرنگارم بپیوندم. دیگر دیر شده است. دربها بسته شده . دو ریشو راه مرا میبندند. آنها یک صندلی آزاد در پشت سر هیئت فرانسوی را نشانم میدهند. شکی نیست آنها مرا با یک دیپلمات عوضی گرفتند. قطعأ یک دیپلمات درجه دوم میدانند ولی تصور میکنند که بهر حال دیپلمات هستم. در نتیجه حرف گوش کن مینشینم و دفتر یاداشتم را در می آورم.
شکار مجاهدین
دو هیئت بدور یک میز دراز چوبی که بر روی آن دو پرچم ایران و فرانسه قرار دارد در مقابل یک دیگر نشسته اند. هجده نفر در سکوت به هم نگاه میکنند. فقط سه نفر حرف میزنند. کمال خرازی ، وزیر خارجه ، دمینیک دو ویلپن و مترجم. در نوک میز برونو لومر مشاور ویژه دو ویلپن هنوز چهره تپلی اش را دارد که بزودی حضور در نخست وزیری لاغر خواهد ساخت . راحع به آن صحبت خواهیم کرد.
در ورود، کمال خرازی دعوت از ژاک شیراک برای یک سفر رسمی از ایران را در آینده ای زود تکرار میکند. ویلپن از او تشکر میکند و منتقل خواهد کرد. بعید است که این بازدید صورت گیرد. از زمان سوء قصدها در پاریس و ماجرای گرجی و نقاش، روابط با ایران عادی شده است و روابط از سر گرفته شده اند، و معاملات دوباره سر گرفته و پر رونغ است، اما شیراک هیچ چیزی را فراموش نمیکند. هیچ احتمالی وجود ندارد که چنین ژستی را انجام بدهد که معنی اش تقدیم یک برگه افتخار به رژیم ملاها خواهد بود. در مقابل میخواهد به ایران کمک کند که از انزوایش خارج شود تا آنجا که دولتش نشان بدهد که مسئول است و مدره و از نفوذش برای برقراری ثبات در منطقه پر طنش استفاده کند.
نوبت خرازی است که تشکر کند.
«مایلم به شما رضایت دولت خودمان را از کالاهای رسیده اخیر ابراز کنم . اما ما نیاز به تجهیزات بیشتری داریم.» هواس جمع میشود. کدام تحویلی؟ کدام تحهیزات؟ سلاح؟ اکثر آن سلاح های کنوانسیونل است و تجهیزات دیده بانی.
«دولت ما، میدانید، ه مبارزه سر سخت علیه قاچاق تریاک ادامه میدهد. مرز ما با افغانستان، کهستانی و وسیع است و مشکلات زیادی در تحت نظر گرفتن آن داریم. ما حاضریم از نیکولا سارکوزی در تهران استقبال کنیم.»
قرنها است که ایران تولید کننده و مصرف کننده مواد مخدر است (صد تن در بازار داخلی و خارجی در ۱۹۲۰). از زمان انقلاب مجددأ رژیم یک سیاست سرکوب اتخاذ کرد که باعث حذف قاجاق نشده ولی نتایجی داشته است : ۲۵ در صد کشف تریاک در جهان در ایران صورت میگیرد، با وجود این تلاشهای که توسط جامعه بین المللی برسمیت شناخته شده است، جاده تریاک افغانی همواره از تهران میگذرد. پاتخت فقط یک مرحله قبل از ترکیه و کشورهای بالکان نیست، بلکه یک مکان استعمال و قاچاق است .
سپس وزیر ایرانی به فرانسه درس میدهد: « فرانسه که خودش را به عنوان کشور حقوق بشر معرفی میکند، در خاک خودش حضور و فعالیت یک سازمان تروریستی را قبول میکند. این غیر قابل قبول و غیر قابل فهم و بسیار در رابطه با روابط دو کشورمان نگران کننده است. بخصوص که این تروریستها که در ایران ضربه زده اند بنظر میرسد که در اور سوراوآز یک استاتو مصونیت سرزمینی برخورد دارند. مبارزه علیه تروریم باید بدون تبعیض باشد. ریشه کن کردن این پدیده ضد بشری نمی تواند بدون همکاری جامعه بین المللی تضمین پدا کند.»
این جمله آخر روز بعد در سایت انترنت سفارت ایران در پاریس تکرار شده است. اما آنچه را که سایت نمی گویید و قابل فهم است که سری باقی میماند پاسخ غافلگیر کننده ای است که ویلپن به خرازی میدهد: « میتوانم به شما اعلام کنم که نیکولا سارکوزی یک عملیات در این رابطه را دارد تدارک میبیند.»
بروشنی، هیئت فرانسوی انتظار این در خواست دخالت از جانب ملاها علیه مخالفین رژیم تهران را داشت.
خرازی تأکید میکند: « مامایلیم که سفیرمان در پاریس با آقای سارکوزی برای پیشبرد این پرونده دیدار کند.» برای ویلپن ، در این موقع، مقاومت ایران یک اشتغال خاطر اول نیست. بعلاوه ، سازمان مجاهدین خلق ایران، که خیلی هم در خاک فرانسه آرام است، بر روی لیست سازمانهای تروریستی قرار دارد. چه اهمیتی دارد که این نام نویسی توسط یک تحقیق شورای اروپا که بزودی آن را غیری مشروع اعلام خواهد کرد، غیر منصفانه تلقی شود.
قعلأ، هیچ چیزی در مقابل در خواست دولت ایران علیه این اعضای مقاومت در خارج نیست. بر عکس همه چیز تشویق میکند : منافع نفتی توتال، ولی بخصوص ضرورت تقویت ایران در رویکرد مدره اش درحالی که هرج و مرج تهدید میکند. جلب رضایت ملاها با یک عملیات ساده پلیسی که با دلایل حقوقی توجیه شده باشد ضرر کمتری است که وضعیت اضطراری به آن حکم میکند.
آنچه را که ویلپن نمی داند، نتایج این «عملیات» است. این عملیات دو ماه دیگر واقع میشود وقتی که از طریق سارکوزی، قاضی ژان لویی بروگیر، د اس ت را نه برای یک کنترل معمولی سازمان مجاهدین بلکه برای یک مج دستگیری خشن که نتایج فاجعه باری از نظر حقوق… و اسف بار برای یک زن پناهنده که دست به خودسوزی زده بود، بهمراه خواهد آورد.
بعد از صحبت خرازی در مورد ضرورت اتحاد دمکراسی ها علیه تروریسم ـــ دفاعیه سورئالیستی از جانب تهران!ـــ نوبت دو ویلپن است که « پیام روشنی حول هشیاری جامعه بین المللی ، منجمله فرانسه ، در مورد عدم غنی سازی هسته ای و ضرورت امضای پروتوکل الحاقی آژانس بین المللی اتمی»بدهد.
خرازی میخواهد که اطمینان بخش باشد.« همه سایت های ما سیف کارد Safe card دارند، مهر امنیت از سوی اژان سازمان ملل تحت هدایت آقای برادعی ثبت شده است. ایران متعهد میشود که آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای یافتن هر ساختمان جدید مطلع کند.»
ویلپن یادداشت میکند، توضیح میدهد که کافی نیست آژانس را از ساختمانهای جدید مطلع کنید، لازم است که بازرسی از همه سایتهای قدیمی و جدید توسط متخصصین آژانس را اجازه دهند.
خرازی : « ایران یک کشور حاکم است ».
هسته ای یک سوژه « برای همه ایرانیها ، ملا و غیر ملا است. یک سوژه که بر سرش توافق است. همه جریانات، در هسته ای نه تنها یک وسیله برای تنوع منشآ انرژی میبینند، برای تدارک دوران بعد از نفت، بلکه آن را وسیله قدرتی میبینند که اجازه میدهد که ایران نقش بیش از بیش در میان ملتها و بخصوص در منطقه ایفا کند.
برای اکثریت ایرانیان، بحث هسته ای غیر نظامی است. ولی حتی اگر بحث نظامی باشد، چرا ایران احساس بی عدالتی نکند وقتی که میبیند کشورهای دیکرــ اسرائیل ، هند ، پاکستان ــ نه تنها سانترال های هسته ای ساده دارند بلکه سلاح هسته ای دارند آنهم در کادر خارج از توافق ان پی تی ؟ چرا چنین تبعیضی ؟ در حالیکه ایران در سال ۱۹۷۰ ان پی تی را امضاء کرده است؟ امری که او را متعهد میسازد که بمب نسازد و تلاش نکند آن را کسب کند؟ چرا چنین عدم تعادل آشکاری در نیروهای خاورمیانه به نفع اسرائیل که تنها دارنده سلاح هسته ای در منطقه است؟
البته ، هیچکس باور ندارد که ایران ملاها دنبال تهیه بمب نیستند. همه چیز حاکی از عکس آن است.. از نظر ویلپن ایران نفعی ندارد بازی تحریک آمیز کند . باید از سازمان ملل گذشت، اجازه داد که بازرسی های آژانس صورت بگیرد، همه بهانه های دخالت ایالات متحده را گرفت و ذهنیتها را بر طرف کرد.
در این ایران که رژیم با شعار « مرگ بر اسرائیل » تظاهرات راه میندازد، وزیر فرانسوی روی ضرورت « برسمیت شناختن اسرائیل در کادر مرزهای امن ، در قلب یک منطقه آرام، در کنار کشور فلسطین» تأکید میکند. او همچنین از حقوق بشر دفاع میکند. با اعتبار بیشتری نسبت به همکارش. او: « رسمأ، بنام دولت فرانسه نسبت به سرنوشت ده یهودی که در ژوئیه ۲۰۰۰ دستگیر شده اند»ابراز تأسف میکند.»
آنها که متهم به جاسوسی برای اسرائیل هستند در دادگاه در بسته ای محاکمه و به حکم های سنگین محکوم شدند: بین ۴ تا ۱۳ سال زندان.
ایرانیها میدانستند که فرانسوی ها از این پرونده دفاع خواهند کرد . آنها یک ژست تدارک دیدند که به عنوان کادو برای ویلپن اعلام میکنند.
خرازی : « آنهایی که از میان هموطنان یهودی مان در زندان شیراز بودند از این پس آزاد هستند.»
ویلپن: « ما از شما بخاطر این خبر خوش تشکر میکنیم.»
در دفتر یاد داشتم ، تأکید کرده ام روی دو کلمه ــ « هموطنان مان» ــ در مورد یهودی های ایرانی. پارس یعنی فارس گذشته و ایران امروز یک کشور ضد یهودی نیست. بهیچ وجه در تاریخش خبری از سرکوب و قتل عام نیست. و هیچ توهینی به قبرهای یهودی مثل آنچه که در قبرستانهای فرانسه اتفاق می افتد وجود ندارد. اینجا دشمن اسلامی ها نیستند بلکه اسرائیل است . کشور اسرائیل که فلسطین را سرکوب میکند. با افراد در خیابان صحبت کنید در تهران و خواهید دید که هیچ احساس ضد یهودی وجود ندارد. بالعکس احساس ضد عرب هست!!!!! ……
زمان آن رسیده که به بحث عراق بپردازیم، ویلپن تأکید میکند روی مسئولیت ایران، قدرت بزرگ منطقه ای ، و او را تشویق به مدراسیون میکند و اینکه پاسخ به تحریکات دونالد رامزفلد که گفته است ایالات متحده هرگز از طریق شیعه یک رژیم ایرانی در عراق را نخواهد پذیرفت، ندهد.
لبخند خرازی .« ایران که این روزها نشان داد چقدر رسیده و بالغ است، قصد ندارد دخالت کند.» میداند که آمریکایی ها در نادانی شان با سرنگون کردن صدام، به هم مذهبیون شیعه آنها در عراق خدمت کرده اند. او ادامه میدهد: « در شهرهای مختلف عراق، مقامات روحانی میتوانند خودشان را هدایت کنند. ما امیدواریم که ایالات متحده که نحوه عملش شرایط سختی را ایجاد کرده است به مشورت دوستان ما گوش فرادهند:عراق را به سازمان ملل بسپارند.»
ویلپن متوجه شد:ایران، برادران شیعه عراقی اش را رها نخواهد کرد، اما چیزی اضافه نخواهد کرد. اظهارات خرازی بسیار مدره است. همانور که فرانسه ایران را دعوت میکند به سمت عقب نگاه نگاه نمی کند. هیچوقت کلمه « اشغال» توسط خرازی در مورد عراق بکار برده نشده. او صحبت از« شرایط سخت» ایجاد شده از سوی نیروهای ائتلاف میکند. « شرایطسخت»؟ از این کمتر نمیشود راجع به جنگ و شرایط اشغال گفت! ایران پراگماتیک است، « جنگ بوش» را برده است… چراکه شیعیان سنی ها را در بغداد جایگزین خواهند کرد. پس به فکر « بعد»به « نقش محوری» که سازمان ملل باید داشته باشد فکر میکنیم. سازمان ملل شعار دیپلماسی فرانسه است. و با ملا ها یک وسیله برای کسب زمان. همین دیدگاه مشترک با دو مخاطب دیگر، رئیس جمهور رفرمیست خاتمی و رئیس جمهور سابق رفسنجانی که غیر قابل دور زدن است وجود دارد. دو ملاقاتی که بدون شاهد برگزار شد… نهایتأ این مرمحله سوم، که سخت ترین اعلام شده بود، مثبت از آب در آمد. ایران هدف برنامه ریزی شده یک ماجراجویی جدید آمریکا خودش را حساب شده و عاقل نشان میدهد وحتی آماده همکاری با استناد به سازمان ملل و آزادی « هموطنان یهودی» زندانی. وقتی زیادی در مقابل هر و مرج خریداری شد. این خیلی زیاد زیبا بنظر میرسد؟ بهر حال واقع گرا است: پاریس که قول ضربه زدن به اپوزیسیون ایران را داده است میتواند قرار دادهای نفتی در جریان را به نهایت برساند.
در خروج از سالن، ویلپن، برون لومر و فرانسوانیکولو فوق العاده، سفیر فرانسه در تهران، مدیر دفتر سابق پیر ژوکس در وزارت کشور و سپس دفاع متوجه حضور من میشوند.آنها با هم نگاه متعجبی رد و بدل میکنند.
ویلپن گفت «چطور، تو اینجا بودی! خوب آنچه که پیش آمده، آمده است، اما هیچی ندیدی و هیچی نشنیدی.» همین « توصیه» را به دانیل روندو که در کنار من نشسته بود و تبادالات را دنبال کرد نمی کند. دانیل بایستی از استاتوی شاهد مجازی بر خوردار باشد. چند روز بعد ، در مقاله ای خلاصه ای از دیدار را مینویسم، فقط قسمت تدارک عملیات ضد مجاهدین را که علنی کردن آن به اعتبار دیپلماسی فرانسه ضربه میزد نگفتم.
در مورد بقیه همه چیز را وفادارانه گزارش کردم، که حاکی از وضعیت روابط فرانسه ایران دارد که هر یک در این لحظات حساس ، نیاز به دیگری دارد و حاکی از تئوری ویلپن مبنی بر اینکه « دیدارهای رسمی» از آن صحبت نشد ـــ اما مسابقه درمقابل زمان برای « بردن صلح »، محدود کردن آتش سوزی. از این نظر، قرار داد پرشده است. فرانسه علیرغم خنده های بارها برای یک اقدام «خط رابط خود اعلام شده» مأموریتش را ادامه میدهد.
ویلپن که برای یک بار روشن است در هواپیمایی که او را به پاریس باز میگرداند چنین تفسیر میکند: « مؤثر بودن در جایی که میتوان مؤثر بود و جایی که به ما گوش داده، میشود.»
یک تلکس . ایالات متحده خواستار برداشته شدن محدودیتها علیه عراق فتح شده ( یا آزاد شده بسته به این که کی باشی) شد. بهر حال این درخواست نعفی مشروعیت بخشیدن به دخالت آمریکا بعد از واقعه است. یک توافق ضمنی بعد از وقوع. حال آنکه توقف یک تحریم تنها توسط ارگانی که آن را اتخاذ کرده است میتواند گرفته شود: سازمان ملل. فرانسه قدمی برمیدارد و نظر به نه برداشتن بلافاصله محدودیت بلکه « معلق» کردن آن میدهد.
این تصمیم باعث خبر یک بریفنیگ نیوز سی ان ان میشود. ویلپن خشحال است که از نظر رسانه های آمریکایی اقدام فرانسه در نظر گرفته شده است و ــ بالاخره ــ از موضع مثبت ابراز شده است.
در کاخ سفید بازها خلع سلاح نمی شوند. یک تلکس از واشنگتن میگوید« یک ژست ناکافی» است . بلافاصله یک تلفن از وی کالین پاول که « دمینیک» را از نظر عکس آن مطمئن میسازد: « این یک علامت مثبت از سوی فرانسه است. »
پاسخ ویلپن: « شما متحدین سختی برای کمک کردن هستید.»
( در این قسمت چند صفحه کتاب در مورد کالین پاول را ترجمه نمیکنم)
دستگیری های جمعی اور سوراوآز
در تاریخ ۲۲ مه ۲۰۰۳ دو ما پس از ملاقات بین دومینیک دو ویلپن و کمال خرازی در تهران، نیکلا سارکوزی، وزیر کشور، سفیر جمهوری اسلامی ایران را در مقر وزارت کشور به حضور می پذیرد. اسم او نیز خرازی است. درست به مانند مروانی ها در حرفه نمایش در فرانسه، نام خانوادگی خرازی هم در اینران خیلی معمول است: هر کشویی را باز کنید، ده تا از آن خارج می شود. سفیر از وزیر فرانسوی در مورد تاریخ عملیات علیه OMPI اسم کوچک شده سازمان مجاهدین خلق ایران است جویای اطلاعات میشود. او با خاطری آسوده آنجا را ترک میکند و به تهران تلکس می زند:'' عملیات در طول ماه ژوئن پیش بینی شده است''. همه چیز از یک سال پیش آماده است،
از همان زمانی که سرویس های ایرانی لیست مخالفانی را که مایلند آن ها را در پشت میله های زندان ببینند، به D S T (اسم کوتاه شده امنیت فرانسه میباشد) داده اند ولی هنوز باید به این عملیات '' پوشش؛؛ قانونی داد.
چند روز پس از گفتگو سارکوزی ــ خرازی، وکیل از سوی تهران، شکایتی بر علیه مخالفین ایرانی مقیم فرانسه ارائه می دهد. او آنها را متهم میکند که سه سال قبل ( فوریه ۲۰۰۰)، در حمله یی به دو ساختمان رسمی رژیم شرکت کرده اند.
قاضی بروگیر هدایت کار را بر عهده دارد. دیگر هیچ چیز بر سر راه انجام این دستگیریهای جمعی که گروهی از وکیل های فرانسوی از جمله ماریو استازی و هانری لکلر، رئیس سابق لیگ حقوق بشر، پیر شامپتیه دوریب، ویلیام بوردون، برنارد دارتول آن را بی درنگ محکوم میکنند، قرار ندارد. اوایل ژوئن ۲۰۰۳ مقر وزارت کشور. در پایان یک مصاحبه حول سیاست داخلی فرانسه با روزنامه ژورنال دو دیمانش، نیکلا سارکوزی مانند معمول از صحبتهایش راضی می باشد. او بازوی مرا می گیرد و می گوید:''با این ( مصاحبه ام ) فروش خوبی خواهی کرد. من مشتری خوبی هستم، هان؟''
در پاسخ، من آهسته سوالی را می پرسم که در طول مصاحبه مطرح نشده بود:'' عملیات شما علیه مجاهدین خلق برای چه زمانی است؟''.
ــ '' از کجا می دانی؟'' او به نظر می رسد که مطمئن است خبر از کاخ الیزه درز پیدا کرده است. اما اینطور نیست، این از نتایج سفر من به تهران است، ولی من او را از اشتباه در نمی آورم . هر چند آنطوری که وی می گوید من '' دوستش؛؛ هستم، ولی با اینحال تاریخ این دستگیریهای دسته جمعی را به من نمی دهد. به علاوه او در نظر ندارد که از رسانه ها دعوت کند که در هنگام آن حضور داشته باشند. این یک راز است، او فقط اجرا کننده یک «پرونده دولتیAffaire d'Etat می باشد. وانگهی ، چه کسی در بین عامه فرانسویان مجاهدین برایش جالب است؟ او تا بالای راه پله، جایی که از هم جدا می شویم، ساکت باقی می ماند. به عنوان خداحافظی ، فقط این جمله را میگوید:'' بزودی انجام می شود''.
چهار روز بعد در صبح زود ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳، عملیات چشمگیر بر علیه مقر شورای ملی مقاومت ایران و سیزده محل سکونت پناهندگان سیاسی ایرانی در استانهای وادوآز و ایولین آغاز می شود: صد و شصت چهار نفر در پی این گستردگی استثنایی نیروی که ایوبونه رئیس سابق د اس ت ( درکتاب هسته ای ایران ، یک دورویی بین المللی ) آن را '' نامتناسب'' توصیف میکند،
دستگیر شدند. نزدیک به هزار و سیصد پلیس و ژاندارمکه؛؛ برخی در دستگیری خطرناک ترین جانیان تبحر داشتند، بسیج شده بودند.
در تقبیح این دستگیریها ، گروه و کلأ'' خشونت به کار برده شده در اشغال این اماکن''را افشاء می کند. '' اماکنی که بیش از بیست سال پیش اشخاصی در آرامش در آنها زندگی می کنند که مجبور شده اند از کشورشان ایران ، جایی که یک رژیم خونخوار و مستبد آنها را سرکوب می کرده ، بگریزند. آنها نه تنها بر طبق کنوانسیون ژنو، بلکه بر اساس آنچه که مقدمه قانون اساسی فرانسه میگوید، هر کسی که به خاطر اقدامش به نفع آزادی مورد سرکوب قرار میگیرد، حق دارد که در سرزمین جمهوری پناهنده شود، به اینجا پناه آورده بودند. در اور ابتدا فعالین مجاهدین خلق ایران (OMPI) ( او ام پ آی اسم کوتاه شده مجاهدین خلق ایران میباشد) سکونت داشتند و سپس از سال ۱۹۹۴، به طور رسمی، شورای مقاومت ایران (CNRI)؛؛.
علیرغم تفتیش دقیق و خشونت بار ( آنتن های رادیو و تلویزیون تخریب شدند ،کامپیوترها ضبط شدند)، هیچ سلاحی و هیچ سند قانع کننده یی که نشان دهد این یک سازمان تروریستی است، یافت نشد.
ایوبونه(همان کتاب) میگوید:'' دستگیر شدگان را در مینی بوس های پر به دفاتر ( D S T) در پاریس هدایت کردند. قاضی بروگیر این بخش از پلیس را مأمورتشکیل پرونده کرده بود. هیچگاه این اداره ضد جاسوسی در تاریخ خود، حتی در سیاه ترین لحظات جنگ الجزایر، چنین سناریویی را به خود ندیده بود''. او از طرف دیگر خاطرنشان می سازد که پیربوسکه دوفلوریان رئیس د اس ت در شرکت الف کار می کرده است و همان وظایفی را در نزد ژاک شیراک به عهده دارد که در گذشته یی نه چندان دور، ژیل مناژ در نزد فرانسوآ میتران بر عهده داشت. '' بنابر این قابل تصور نیست که رئیس جمهور موافقت خودش را'' با این عملیات'' نداده باشد'' برای خوشامد تهران. مصلحت حکومتی.
تحقیقگران D S T که بازجویی ها را انجام می دهند، صد و سی و یک ۱۳۱ نفر از دستگیر شدگان را آزاد می کنند. هفده ۱۷نفر دیگر تحت پیگرد قضایی قرار می گیرند. نام شانزده تن از آنها در لیست مخالفینی قرار دارد که تهران برای سرویس فرانسوی ؛؛ سیبل'' کرده بود. و یازده نفر تحت بازداشت قرار می گیرند. اینجاست که فاجعه آغاز می شود.
در بین افراد زندانی شده ، مریم رجوی، پرزیدنت منتخب شورای ملی مقاومت ایران ، چهره نمادین اپوزیسیون رژیم ملاها قرار دارد.
محبوبیت او در نزد پناهندگان، تبعیدیان و مقاومین ایرانی عظیم است.
از نظر همه ایرانیانیهای اروپا ــ بیش از ۴۰هزارنفر برای حمایت و تشویق او در ژوئن ۲۰۰۷ به ویلپنت آمدند ــ زندانی کردن مریم رجوی علامت این است که موضوع فقط به یک عملیات ساده پلیسی محدود نمی شود بلکه حاکی از اراده یی است برای سر بریدن اپوزیسیون ایران. به درخواست فوری ملاها.
متدهای گاوچرانی قاضی بروگر بر کینه ها می افزایند. این قاضی مریم رجوی را مجبور میکند که''بدون روسری در مقابل او که در دفتر کارش میان دو محافظ (نقل از کتاب ایوبونه) نشسته است، حاضر شود!''طوفانی از اعتراضات، از لیگ حقوق بشر گرفته ته آبه پیر بر می خیزد.فعالین و تبعیدیها را نامیدی فرا میگیرد. صدیقه مجاوری، یک زن جوان ایرانی در مقابل مقر D S T خود را به آتش می کشد. او در فردای آن روز، در ۱۹ژوئن ۲۰۰۳ ، دو روز پس از دستگیریهای جمعی جانسپرد. دو زن دیگر نیز همان کار را می کنند ولی در آخرین لحظات نجات می یابند. مانند محمد و مرضیه.
قاضی بورگر وحشت میکند. '' پیروزی افتخار آمیز'' او در اور سوراوآز، مثل آب نبات ذوب میشود و دولت را که در ابتدا این خودکشی ها را به عنوان رفتار فرقه گرایانه میخواند، به زحمت می اندازد. مدرک [ رفتار فرقه گرایانه . م]؟ دو هودار ایرانی (OMPI) را به اتهام '' ترغیب به خودکشی'' سه نفر از هموطنانشان تحت تعقیب قرار می دهند. آتش متقابلی که تبدیل به شکستی مضاعف خواهد شد.
ابتدا بدین دلیل که عبارت سکت، که قبل از آن علیه (OMPI) به راه انداخته شده بود، شکست خورد. آلن ویوین، یکی ازبهترین آشنایان به پرونده و عضو کمیسیون ضد سکت ، در شمار مدافعین مقاومین ایرانی قرار دارد. ثانیأ به این خاطر که محاکمه دو '' ترغیب کننده؛؛ که تنها در… اکتبر ۲۰۰۷ در مقابل شعبه شانزدهم دادگاه تادیبی پاریس گشوده می شود، متهم کنندگان را در محظوریت قرار می دهد.
رئیس شعبه شانزدهم دادگاه به شاهد می گوید: '' من به شما اجاز می دهم که کلاه خودتان را بر سر نگه دارید''. اسم او محمد است. اگر او اجازه می یابد که در مقابل دادگاه کلاه خود را برندارد ــ امری نادر و نشانه یی از همدردی ــ بدین خاطر است که آثار درد و رنجی که کشیده است را با خود دارد.
پوستی کاغذی شده ، تکه های از انگشت، حفره های بینی که بدون تناسب بزرگ شده اند و لبخندی بدون لب. در فردای آن دستگیریهای دسته جمعی، او داوطلبانه بر روی خود بنزین ریخت و خود را به آتش کشید. هیچکس او را مجبور نساخت. چرا این اقدام؟ برای اعتراض علیه رژیم بنیادگرای تهران، از ترس تهدید استرداد که توسط D S T در مقابل مخالفین ایرانی علم شده بود.استرداد به گابن، مسیری بود که قبلأ تجربه شده بود…
او زیر لب میگوید:'' من تمام زندگی ام را به مقاومت کردن سپری کرده ام''. آیا محمد پیرو یک سکت ؟ پاسخ او وقتی از این دهان بدون لب خارج میشود، متأثر میکند: '' من عاشق زندگی هستم''.
بدنبال او، مرضیه در مقابل دادگاه قرار میگیرد. او اولین نفری بود که در برابر مقر D S T خودسوزی کرد. دوستش صدیقه ، جانسپرد. ولی او از مرگ گریخت . وی که ۴۷ در صد بدنش سوخته ، حدودأ ده بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. او به حمایت از آن دو عضو (OMPI) برخاسته است که گرچه '' مدره؛؛ توصیف شده اند ولی متهم هستند که یک گالن بنزین در آن نزدیکی ممحل فاجعه خریده اند و بعد او را به سمت خودکشی سوق داده اند.
او به دادگاه میگوید:'' من احساس می کنم که از طریق محاکمه آنها، این من هستم که دارند محاکمه می کنند. برای من حق انتخاب سرنوشت خودم را به رسمیت نمی شناسند. حال آنکه این تصمیم به من تعلق دارد'' . خودسوزی او پاسخی به رژیم ملا هاست . او خاطراتش را که در عین حال اتهام هم است ، تعریف میکند، '' قتل برادران ایرانیم ''، '' شکنجه های که بر روی دوستان همکلاسی ام اعمال شد''. همچنین فریادی است برای افشای بی عدالتی که در حق همه مخالفین روا شده است.''برای صحبت کردن، فقط وجود خودم برایم باقی مانده بود''.
برای این دو '' ترغیب کننده''، دادستان جمهوری در خواست مجازات تعلیقی میکند. احساس می شود که این فقط برای حفظ ظاهر است. او میگوید: '' توصیه ساده تنها برای یک خودکشی نمی تواند کافی باشد… ما در اینجا در کسی آلت دست قرار دادن روانی نیستیم که قربانی را از هر گونه تشخیص مروم کرده باشد'' . دو جمله از یک دادخواست دادستانی که حاکی از حکم تبرئه یی است که بزودی اعلام خواهد شد.
در۱۹ ژوئن ۲۰۰۳ ، دو روز پس از دستگیریهای دسته جمعی، فوریت برای دولت فرانسه متوقف کردن کشتار''شهدا'' میباشد و اینکه بر این خودسوزیها که کشور حقوق بشر را لکه دار ساخته، نقطه پایانی بگذارد. باید مریم رجوی را آزاد کرد.
مصیبت قاضی بروگر شروع میشود.
چند روز بعد، شعبه اتهام دادگاه استیناف پاریس در مخالفت با نظر قاضی بروگر ، دستور آزادی افراد زندانی شده را صادر میکند.در نبود هیچ سند و مدرک مشخصی ، قضات فقط اتهام عضویت در مجاهدین، سازمانی که در لیست اروپایی سازمانهای تروریستی قرار دارد را بر عله آنها حفظ کردند. در حالیکه این افراد عضو شورای ملی مقاومت ایران هستند که در این لیست قرار ندارد.
به عقیده گروه وکلا، '' بسیار عجیب است که مقامات فرانسوی وانمود می کنند که این قضیه را [به تازگی.م] کشف کرده اند در حال که از بیش از بیست و دو ۲۲ سال پیش، آنها کاملأ در جریان حضور، تعهدات و فعالیتهای ساکنان اورسوراوآز قرار داشتند. بعلاوه، سرویسهای پلیس، از جمله D S T) همواره حفاظت اشخاصی را که در اور زندگی می کنند، در برابر تهدیداتی که سرویس های ایرانی علیه آنها اعمال می کنند، تأمین کرده اند''.
یک مشاهده طنز آمیز:'' این حفاظت از سوی سرویس های فرانسوی البته امکان یک نظارت دائم را هم فراهم می کرد. ولی هیچگاه کمترین فعالیت غیر قانونی مشاهده نشد…
هیچ کس از این امر بی اطلاع نبود که این پناهندگان سیاسی تسلیم بشو نبودند و میخواستند که علیه رژیمی که در کشورشان ترور را حاکم کرده و در عین حال صلح جهانی را به خطر انداخته ، به مقاومت ادامه دهند».
از همان شروع، دادگستری اداری فرانسه،'' که مماشات کمتری نسبت به دادگستری ضد تروریستی از خود نشان می داد ) از کتاب ایوبونه)''. به خالی بودن پرونده پی می برد: هیچ سلاحی به جز کامپیوترها که در فایل های آنها هیچ سند قانع کننده ای یافت نمی شود، در اور ضبط نشد. هیچ مدرک مخفی هم پیدا نشد. احکام اولیه اخراج لغوشدند. در طی چند ماه، بادکنک تور ضد تروریستی بادش خالی می شود و تصمیم ها تبرئه از سوی دادگاه ها یکی پس از دیگری صادر میشوند. باید واقعیت را پذیرفت : هیچ مدرکی در رابطه با دو اتهام ــ شرکت در یک اقدام تروریستی و تأمین مالی تروریسم ــ ثابت نشد.
کاری که مانده، حفظ ظاهر پس از این برزینا می باشد[ شکست معروف ناپولئون(برزینا نام رودخانه یی است در روسیه که شمار زیادی از قوای ناپلئون هنگام عقب نشینی از آنجا، در آن غرق شدند.م] در اور، مبلغ قابل توجهی ــ نه ۹ میلیون یوروــ ضبط شد. از آنجا که قادر نبودند نشان دهند که این پول برای تأمین مالی اقدامات تروریستی می باشد ــ شورای ملی مقاومت ایران میگوید که این پول عمدتأ صرف حمایت از چهارهزار پناهنده ایرانی در اردوگاه عراقی اشرف میشود، اردوگاهی که تحت کنترل آمریکا می باشد! ــ در نظر دارند که اتهام را به موارد جرائم عادی تغییر دهند. دو اتهام اصلی بادش خالی شد. یک اتهام سومی که آن هم سرنوشتش به همان اندازه قبلی ها نامشخص است. ولی تنها ''
فایده'' اش برای تهران این است که مقاومت را از پول و کامپیوترهایش باز هم برای ماه های طولانی باز محروم می کند.
به عقیده گروه وکلا، '' چاره دیگری به جز بستن پرونده که به این پروسدور که شبیه یک سرکوب واقعی است، پایان دهد، باقی نمانده است. مشروعیت و اعتبار دادگستری فرانسه در گرو آن است''.
پنج سال بعد از آن، دادگاه عدالت اروپا نامگذاری(OMPI) در لیست سازمانهای تروریستی اروپا را لغو کرد. انگلستان که در منشأ این نامگذاری بود، توسط دادگاه استیناف لندن مجبور شد که(OMPI) را از لیست خود خارج سازد . ولی فرانسه مقاومت می کند. نیکلا سارکوزی به عنوان رئیس دوره یی اتحادیه اروپا در نیمه دوم سال ۲۰۰۸ هیچ کاری برای اینکه تصمیم دادگاه عدالت اروپا در فرانسه اجرا شود، انجام نداد. او تهران را به خاطر برنامه هسته ای اش سرزنش میکند ولی با تعقیب مخالفانش، رژیم ملاها را خشنود می سازد.
قراردادهای زیبا توتال
چه این پرونده بسته شود یا نشود، دستگیریهای دسته جمعی اور اجاه داد که دارایی های مخالفین ایرانی از پنج سال پیش توقیف شود و از امکانات خود محروم شوند ــ پنج سال بعد، علیرغم خالی بودن پرونده، علیرغم حکم دادگاه اداری پنتوآز مبنی بر اینکه هیچ چیز نشان نمی دهد که این اعضای مقاومت رفتاری در کشور داشته باشند که حاکی از نقض امنیت کشور و امنیت عمومی باشد ــ کامپیوترها که دیسک سخت آنها را بیهوده آنالیز کرده اند، هنوز پس داده نشده اند.
حالا این سوال مطرح است : علت طرد اپوزیسیون ایران از سسوی دولت فرانسه چیست؟ لیل این تغییر رفتار ناگهانی در اوایل سال ۲۰۰۳ در قبال مقاومت بر علیه رژیم ملاها چیست؟
شورای ملی مقاومت ایران اطمینان میدهد که به دلایل اقتصادی می باشد. و یک کرونولوژی از سیر وقایع که ظاهرأ مطابقت هم میکند، ارائه می دهد. از سال ۲۰۰۲ مبادالات اقتصادی بین فرانسه و ایران رشد قابل توجهی داشته اند ( افزایش۲۸ در صدی صادرات). فرانسه پس از آلمان و امارات، سومین کشور صادر کننده به ایران می باشد.
فوریه۲۰۰۳ افتتاح میدان گازی آف شار پارس جنوبی با شراکت گروه فرانسوی توتال، پتروناس مالزی و گازپروم روسیه . در ما می ۲۰۰۳ یک ماه قبل از دستگیریهای دسته جمعی ، یک پروتکل موافقت نامه اقتصادی بین فرانسه و ایران به امضا رسید. فرانسوآ لوس، وزیر مشاور در امور تجارت خارجی یک توافقنامه '' حمایت از سرمایه گذاریها'' به نفع شرکت های فرانسو، در تهران امضا می کند. طبق ماده ۴، فرانسه در همه فعالیتهای اقتصادی و تجاری در ایران از الویت مطلق برخوردار است.
۱۲ژوئن ۲۰۰۳ نامزدی کمپانی های نفتی توتال (فرانسه ) و بی.پی. (انگلستان) برای انعقاد قرارداد مربوط به حوزه بنگستان به ارزش ۲ میلیاد دلار پذیرفته شد. در ۲۲ژوئن ۲۰۰۳ پنج روز بعد از دستگیریهای دسته جمعی اور، با اینکه گروه بریتانیایی بی. پی. در وضعیت بهتری در رابطه بافاز ۱۲ میدان گازی پارس قرار داشت، این شرکت توتال بود که در مناقصه برنده اعلام شد!.
اعضای مقاومت ایران به نحو بسیار خوبی مطلع هستند . اول از همه نیز، در مورد آنچه در کشورشان می گذرد. و این نه تنها به لطف پناهندگانی که در سر راه خود به تبعید، در اور هم توقف می کنند، بلکه همینطور به لطف همدستی هایی که در دستگاه دولتی ایران از آن برخوردارند. و ظاهرأ در بالاترین سطح شاهد آن هم اسنادی است که آنها در پیتیبانی از گفته هایشان سخاوتمندانه در اختیار خبرنگران می گذارند.
اعضای این مقاومت شگفت انگیز هستندو به صورت دو نفری کار میکنند: یکی از آنها که به نحو بسیار خوبی فرانسه صحبت میکند و پیام را می رساند و دیگری نفر''سیاسی'' که بر روی پیامی که باید انتقال یابد، تأکید می گذارد. آنها خوشپوش و بی اندازه مودب هستند و از قبل با دفاتر سردبیری روزنامه های بزرگ سراسری قرار می گیرند. در پایان ملاقات هم، کوهی از مدارک به شما می دهند که نمی دانید از کجایش شروع به خواندن کنید. یک تلکس محرمانه وزارت امورخارجه، یک کتاب سفید در مورد مجاهددین و ظلم هایی که بر شورای ملی مقاومت آنها روا شده است ( آنها تأکید میکنند که این عنوانی است که ''از شورای ملی مقاومت ژان مولن گرفته شده است'')، نسخه هایی از نشریه پارلمانی در فرانسه که از مبارزه آنها سخن میگوید و حمایت های سیاسی شان در میان سیاستمداران را بر می شمرد. و البته سخنرانی های''بسیارمهم''رهبر و سمبلشان، مریم رجوی .
هربار آنها در موقع خداحافظی بر روی ظلمی که بر جنبش آنها روا شده، تأکید می ورزند و '' توطئه'' کشورهای بزرگ اروپایی را که به خاطر منافع یا پراگماتیسم، بیشتر کرت تهران را بازی میکنند تا کرت مقاومت را، و حاضر نیستند آن را به عنوان آلترناتیو دمکراتیک رژیم ملاها به رسمیت بشناسند، آشا میکنند.
برای توضیح علت این توطئه، مجاهدین مهربانانه جزوه یی ارائه می دهند ('' آن روی مخفی قرار دادها'') که جدول زمانی قراردادهای امضا شده بین توتال و رژیم ایران را از سال ۱۹۹۷ در بر دارد. از شما خواسته می شود که از آن نتیجه گیری کنید که همه تصمیم های اخذ شده توسط پاریس مستقیمأ با گسترش این توافقات اقتصادی رابطه دارند. هر چند این توضیح از جذابیت برخوردار است، ولی کاملأ قانع کننده به نظر نمی رسد.
این امر که از سال ۱۹۹۷، فرانسه که تا آن موقع بسیار ساده لوحانه رفتار کرده بود، پیوندهای تجاری خود با رژیم ملاها را گسترش داده است، قابل انکار نیست. در این زمینه عقب افتادگی هایی، لااقل در مقایسه با ایتالیا، وجود داشت . چرا بایستی میدان را به نفع انگلیس، روسیه ، چین و حتی ظاهر تغییر داده های ایالات متحده آمریکا رها کرد درحالیکه تهران به دنبال آن است که با یک سنگ دو هدف را بزند: خروج از ایزولاسیون اش با امضای قراردادها با گروه های خارجی؟ تحت هدایت کریستوف دو مارژری، رئیس آینده توتال، این کمپانی فرانسوی با موفقیتی که هنوز مورد حسادت دقبایش است، این فرصت را در هوا قاپید.
به عنوان آب سرد بر سرکسانی که در پیشرفت توتال در ایران نشانی از شیراکیسم نفتی را می بینند، باید بگوییم که اولین توافق بزرگ در سال۱۹۹۷، در زمنا ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی میانه رو به امضا رسید. ارزش آن ۲.۴میلیارد دلار بود و به گفته مقاومت ایران با فساد مالی همراه بوده است. چنین قراردادی که در یک پریود حساس ــ یعنی در زمانی که کشورهای اروپایی به دنبال حکم دادگاه برلین در قضیه سوء قصد علیه رستوران کردی میکونوس (۱) سفرای خود را فرا میخوانند ــ بسته شده، تنها می تواند توسط نخست وزیر، که در آن زمان لیونل ژوسپن بود، اجازه داده شده باشد.
چشم در چشم
معامله شیرینی است. با همراهی شرکت روسی گازپروم و شرکت مالزیایی پتروناس، توتال ( که ۴۰درصد سهم کنسرسیوم را در دست دارد) بهره برداری از میدان گاز پارس جنوبی را بدست می آورد. در فوریه ۲۰۰۴ باز هم در معیت پترونا، توتال با شرکت ملی نفت ایران در بهره برداری از یک کارخانه گاز مایع طبیعی در پاس جنوبی شریک می شود ( مبلغ قرارداد دو میلیارد دلار است).
آیا مبارزه با مقاومت ایران شرط غیر قابل اجتناب امضای قراردادها بوده است؟ واقعیت موزون تر از این است.
اینکه فرانسه ظرف بیست سال مراقب گسترش تجارت خود با ایران و حفاظت از تغذیه نفتی خود باشد یک چیزاست. ولی اظهار اینکه دولت های متوالی سیاست خارجی خود را صرفأ بر اساس حفاظت و پی گیری قراردادهای سود آور متکی کرده باشند مبالغه آمیز است.
تصمیم'' همراهی'' ایران قبل از هر چیز سیاسی و حاصل یک بر آورد ژئواستراتژیک می باشد. از نظر دیپلماسی فرانسه ، ایران یک بازیگر اصلی در منطقه ای قابل انفجار می باشد. تایخش ، ثووتهایش، سطح بالای فرهنگی مردمش، اراده اش برای برسمیت شناخته شدن همه از آن معبری غیر قابل اجتناب برای حل فصل هر درگیری ــ و در صورت فراموش کردنش یا دستکم گفتنش ــ نقطه شروع برای هر فتنه ای می باشد.
روشن است که رژیم آخوندها الگو مناسبی نیست، ولی در عین حال زمانی که به شاه رضا پهلوی هم برای برنامه هسته ای اش کمک می کردیم زیاد از خودمان سئوال نمی کردیم، حتی در مقابل نقض حقوق بشر توسط ساواک توجه داریم که واواک آخوندها، وارث بحق ساواک ، نه چرچوب کار و نه روشهای خود را چندانتغییر نداده است!
آخوند یا غیر آخوند، ایران کشوری نیست که بتوان بحال خود رهایش کرد. برعکس ، باید هر کاری می شود انجام داد تا آن را به دامان جامعه بین المللی باز گرداند، و وادارش کرد به قواعد آن احترمام بگذارد. این مدتهاست که سیاست فرانسه را تشکیل می دهد. در نقطه شروع، این سیاست که نقطه تلاقی تاریخ ژئوپلیتیک و تعادل قوای فعلی است، حاصل ملاحظات تجاری نبوده است.ولی می شود گفت تناقضی با تجارت نداشته و وقتی روابط مطلوب بر قرار شود، قطعأ نفت و گاز ایران مکمل سایر دستآورد ها خواهد بود.
این تصمیم به همراهی و هم نوایی با ایران بخصوص مدیون اراده ژاک شیراک است. رئیس جمهور فرانسه، با دقتی که فقط کسانی که نسبت به وی قضاوت منفی دارند را متعجب می کند، عمق مسائل ایران ، و خطراتی که یک رژیم مزوی و جزامی می تواند نه تنها متوجه منطقه بلکه متوجه جهان بکند را می شناسد. این تحلیل البته برای توجیه تصمیم وی کافی نیست.
مثل همیشه در مورد او، باید پراگماتیسم وی را در نظر گرفت. او بهای سنگینی برای ''آشنایی'' خود با ایران تروریست پرداخته است.
زمانی که نخست وزیر میتران بود، ناچار بود وضعیت مشکلی با ایران را حل و فصل کند. بطور مشخص ''جنگ سفارتها'' را که در دسامبر ۱۹۸۷، با اخراج وحید گرجی (کارمند بالای وزرت خارجه ایران) و پل توری، کنسول فرانسه در تهران ، بعد از یک محاکمه ساختگی، پایان پذیرفت.
بشکلی غریب، یک ماه بعد از این مشکل گشایی، خبر آزادی پنج گروگان فرانسوی که در لبنان دربند بودند رسید. این نشان می داد شیراک طرف حسابهای درستی پیدا کرده است. وی بشکل سر بسته این موضوع را، بااقرار به اینکه آزادی گروگانها اجازه خواهد داد روابط با ایران عادی شود، اعلام کرد. وی بهای این آزادی را زمانی پرداخت که ماه بعد، شارل پاسکوا پانزده مخالف ایرانی را به گابن اخراج کرد. امری که منجر به یک تودهنی علنی از جانب فرانسوا میتران بخاطر نقض حقوق پناهندگان خورد. انعکاس این معاملات فرانسه و ایران در کارزار ریاست جمهوری سال ۱۹۸۸ از طریق تلویزیون در مقابل دیدگان مردم قرار گرفت. مباحثه میتران ــ شیراک زمانی اوج گرفت که نخست وزیر میخواست رئیس جمهور را وادار کند ــ در پخش مستقیم و '' چشم در چشم''ــ که وی در جریان شرایط گذاشته شده توسط ایران برای حل مسئله نقاش ( محکوم به حبس ابد بخاطر تلاش برای ترور شاپور بختیار، نخست وزیر شاه ایران) در مقابل آزادی گروگانها قرار داشت است . چیزی که متران عالی به آن پاسخ داد:«چشم در چشم، من این را رد میکمنم. » شیراک با دروغگو تر از خود روبرو شده بود.
او ضربه ماکیاولیستی طرف مقابل را دریافت کرد، ولی در عین حال اصل موضوع راا به جیب زد: آزادی گروگانها و عادی کردن روابط با ایران. همه چیز آماده است که دیپلماسی فرانسه بعنوان طرف حساب مرجح، حداقل مسموع، وارد صحنه شود و امور رو به حل برود. شیراک عجیب و غریب است. در جایی که سایرین بدنبال انتقام گیری می بودند، و اینکه بشکل قهر آمیز به رفتار زشت آیت الله ها پاسخ داده شود، او ''قدم بعدی'' را بر می دارد که دستآوردی هم بهمراه دارد. بدون اینکه چیزی را فراموش کرده باشد.
اگر بعد از تسویه حسابهای دیپلماتیک امور از سر گرفته شده اند، این امتیازی است که ایران همچنان بعد از بیست سال از آن کوتاه نیامده است:محکوم کردن اپوزیسیون تبعیدی ایران و مانع توانایی آیب رساندن آن شدن.
در سال ۲۰۰۴، این موضوع مشکل زیادی ایجاد نمی کرد زیرا از سال ۲۰۰۱، در یک پاسکاری و بدون هیچ مبنای حقوقی، انگلستان که خود نیز به نفت ایران علاقمند بود، اتحادیه ازوپا را قانع کرده بود مجاهدین خلق ایران را در لیست سازمان های تروریستی قرار بدهد. چهار سال بعد، در سال ۲۰۰۸، شاهد بودیم که این نام گذاری ــ که از جانب بلند پایه ترین مقامات قضایی انگلستان ''شرم آور'' خوانده شده بود ــ باطل شد. در این میان، کشورهای دمکراتیک اروپایی با دست باز به ارضای آخوندها از طریق تحت تعقیب قرار دادن مخالفانشان ادامه می دادند! و این باید اساسأ فرانسه می بود که به این امر اهتمام ورزد چون اپوزیسیون تبعیدی ایران مقر خود را در اور سور اوآز مستقر کرده بود. کمترین چیزی که می شود گفت این است که با تکیه بر یک طبقه بندی اروپایی که امروزه مردود شده، فرانسه نه تنها این کار را وجه همت خود ساخته بلکه در آن سنگ تمام گذاشته است.
ترویکا و زدو بند
چرا پرداختنی چنین طولانی به ایران و سرنوشت که بر سر مقاومت ایران وارد آمده است( در این کتاب ــ م)؟ بی شک به این خاطر که در اینجا درقلب مصلحت حکومتی هستیم، همان که رهبران را وادار میسازد که مسیر را ترسیم کنند، وقتی که تصمیمی میتواند منجر به یک خطا شود، کم ضرر ترین راه را انتخاب کنند، گفته میشود که مصلحت حکومتی، چهره ندارد. برای من ولی چهره یک قربانی را دارد، صدیقه مجاوری، زن جوان اینرانی که در فرانسه به خاطر اینکه تصورمیکرد او را به گابن اخراج خواهند کرد خودسوزی کرد. همچنین هر گز چهره بدون لب محمد که اینهمه«عاشق زندگی»است را فراموش نخواهم کرد. مدتها تصور کردم که این جمله دو ویلپن ــ نیکولاسارکوزی مشغول تدارک عملیات در این رابطه است»ــ بدون این که بخواهد سرنوشت آنها را مهر زده بود. اما همه چیز را یکجا نمی دانیم. مجمله اینکه «موج دستگیری اور سور اوآز» بسیار قبل تر از دیدار خرازی ــ ویلپن تدارک دیده شده بود. شاهد امر بلتن محرمانه وزارت اطلاعات ایران مورخ ژوئیه ۲۰۰۳، یک ماه بعد از موج دستگیری است.
« توضیح محدود ــ ۵. عملیات مزبور، که در نوع خود بی سابقه است، دو سال و نیم پیش توسط سرویسهای فرانسوی د اس ت برنامه ریزی شده است و مراحل قضایی به مرور پیترفت کرده است. جزئیات توسط سرویسهای مزبور طی جلسات تبادل میان د اس ت و وزارت اطلاعات بررسی شد. بر اساس آنچه که برنامه ریزی شد، ۱۶تن از اعضای منافقین ( کلمه ای که معنی اش « تروریست»و « دورو» میباشد و تهران با آن مجاهدین را که معنی اش « رزمنده » است نام میبرد.) در فرانسه بخاطر دست داشتن در عملیات تروریستی مورد محاکمه قرار خواهند گرفت.»
در نتیجه همه چیز از خیلی وقت پیش نوشته شده بود، بجز رویکرد وسترن گونه قاضی بروگیر، خشونت حمله، بی حرمتی به مریم رجوی که از روسریش محروم گردید. همه چیز نوشته شده بود تا شکست قضایی با نو لیوهایی که مثل بارانی که در منطقه گراولوت میریزد بارید، تا جایی که در بخش ضد تروریستی، امروز در قبال « دریادار» بروگیر، این پیشاهنگ عدالت ضد تروریستی درخشان، تبدیل شده است به رئیس فردی کار. بعضی از همکاران، که زیاد نسبت به تقویم های سیاسی نفوذ پذیر نبودند، از رفتن او ناراحت نشدند. در ۲۰۰۷ او کت انتخابات مجلس را به تن کرد و با ماشین ضد گلوله « در نزد رأی دهندگان فخر میفروخت که بسیاری سوء قصدها را که هیچکس صدای آن را نشنیده است خنثی کرده است.»
لعنت بر خمینی تمام ترجمه خانباباخان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر