بایداین پرده های ضخیم را کنار زد تا کثافتهای سالیان سال پنهان مانده در پس پرده ها آشکار گردند.
بد نیست اول برای دوستان داستانی کوتاه از مبارزین واقعی تعریف کنم تا با رفتار انسانهای مبارز آشنا شویم.
یکی
از همرزمان یک گروه چریکی از مبارزین اسپانیا که سالها پیش مبارزه میکردند
از مبارزه برید و شروع کرد به همکاری با نیروهای دولتی و همرزمان سابقش را
لو داد. در این جریان یکی از فرماندهان گروه به شهادت رسید. سالها بعد پسر
کوچک این فرمانده توانست خودش را به یکی از فرماندهان گروه برساند و با او
صحبت کند. در این دیدار فرمانده به پسربچه گفت: هر چه از من میخواهی بگو.
پسربچه گفت: من از شما چیزی نمیخواهم، من میخواهم قاتل پدرم را بکشید. با
اینکه نه فرمانده و نه همرزمان پدر او هیچ نشانی از قاتل نداشتند، به
پسرهمرزم شهیدشان قول دادند. قول دادند هر جا که باشد قاتل پدرش را خواهند
کشت. سرانجام ردی از قاتل که یک افسرنظامی بود پیدا کردند و فهمیدند او از
آن منطقه رفته. چریکها با هزار مکافات آدرس قاتل را بدست آوردند اما با محل
استقرارشان فاصلۀ زیادی بود و برای رسیدن به آن منطقه باید صدها کیلومتر
را طی می کردند و تازه در صورت رسیدن به محل به دلیل ناآشنا بودن با محیط
احتمال موفقیت بسیار ناچیز بود. با اینهمه فرمانده چریکها به یکی از
همرزمانش گفت باید رفت و این عملیات را انجام داد ما به پسر فرمانده و
همرزم شهیدمان قول داده ایم. دو نفر داوطلب انجام این عملیات شدند و بعد از
پیمودن صدها کیلومتر راه و درگیری های متعدد به شهر افسر مورد نظر رسیدند.
بالاخره خودشان را به هر زحمتی بود به نزدیک ساختمان افسر قاتل رسانده و
از پنجرۀ اتاق او را نشانه گرفتند. ولی پیش از شلیک ناگهان چشم فرمانده به
همان بریدۀ خائن افتاد که در کنار افسر قاتل ایستاده بود. به نفرش فرمان
داد که افسر قاتل را نزند و بجای او همان بریدۀ خائن را بزند. نفر تیم
اعتراض کرد و گفت ما صدها کیلومتر راه آمده ایم و این همه درگیری و بالاتر
از همه اینها ما به پسر فرمانده و همرزم شهیدمان قول داده ایم که قاتل پدرش
را بزنیم ، یک گلوله هم بیشتر برایمان نمانده! اگر خائن را بزنیم، افسر
قاتل را از دست خواهیم داد و اگر زنده بمانیم در پیش پسر همرزمان خجالت زده
خواهیم شد. این همه راه آمدیم تا قاتل پدرش را بزنیم اما ...
فرمانده
با قاطعیت فرمان داد که بریدۀ خائن را بزن. چریک دیگر دوباره پرسید قاتل
یا بریده خائن را؟ و او فریاد زد: بریده خائن را بزن! و سرانجام هم گلوله
بجای افسر قاتل بسوی بریده خائن شلیک شد.
بله، هشیاری
ویژگی یک مبارز واقعیست. یک مبارز باید در عین اعتماد به نزدیکانش، هشیاری
خود را هم حفظ کند. بخش زیادی از موفقیت یک مبارز به هوشیاری او برمیگردد.
در مقابل این رژیم ضد تمام ارزشهای انسانی همه خطاها را میشود بخشید ولی
خیانت را هرگز نباید بخشید!
خطا مثل به حادثه میماند، ولی خیانت را
فرد انتخاب میکند. او تصمیم میگیرد که به گذشته خودش و به بهترین دوست و
یار خودش خیانت بکند. پس فرق خطا و خیانت بسیار است. اول باید خیانت را
شناخت بعد در رابطه با خائن حرف زد، ولی اگر خیانتش مشخص شد دیگر نمیتوان
اسم دیگری به او داد چراکه خائن، خائن است. او آگاهانه تصمیم به خیانت
گرفته. به این نتیجه رسیده که نام دوستان و یارانش را از دفترش پاک کرده و
خودش را در اختیار فرد یا جریان دیگری که انتخاب کرده بگذارد. خیانت برای
آن فرد خائن زندگی تازه ای و رضایتمندانه ای است.
پس تا اینجا به این
نتیجه میرسیم که خیانت برای یک خائن زندگی تازه ایست. گذشتۀ این فرد دیگر
برایش هیچ ارزشی ندارد، به مرور از آن متنفر نیز میشود. از تمام گذاشته خود
متنفر میشود حتی اگر این گذشته شامل نزدیک ترین افراد به خود باشد. مادر،
پدر یا برادر و خواهر و یا همسر، فرقی نمی کند. فرد خائن بعد از انتخاب
جدیدش از همۀ اینها بعنوان ابزاری برعلیه دوستان، یاران و حتی خانواده اش
استفاده میکند. فکر میکنم فرق خیانت وخائن با خطا و خطاکار مشخص شده باشد.
بنظر من هر نوع خطا را میشود بخشید ولی خیانت را هرگز! چون انتخاب کرده، از
جایی کنده شده و بجای دیگری وصل شده، یک زندگی را خط زده و زندگی دیگر را
شروع کرده و همۀ اینها را هم آگاهانه انجام داده است.
امروز کسی نیست
که نداند بر مجاهدین خلق ایران در این ده سال چه گذاشت. مماشاتگران و
معامله گران در تبانی با آخوندهای جنایتکار، مقاومت بینظیر و برحق یک ملت
را تروریست خواندند و در لیستهای آخوند پسند خود قرار دادند. در سایۀ این
لیست گذاری، چه جفاها و جنایتها که در حق مجاهدین و خانواده هایشان نکردند،
رژیم ضد بشری خمینی فرزندان، بستگان و نزدیکان مجاهدین را تحت فشار قرار
داد، به زندان انداخت و شکنجه کرد و آشکارا گفت که اینها طبق نظر خود
دولتهای غربی و آمریکایی تروریست هستند. 15 سال مجاهدین و یارانشان تمام
توانشان را بکار گرفتند تا سرانجام توانستند این لیست ننگین را پاره کرده و
عدالت را به جای خود بنشانند.
فراموش نکرده ایم بمباران قرارگاه های
مجاهدین در عراق را که به خواست آخوندها و توسط نیروهای ائتلاف انجام شد.
باز هم معامله با آخوندها و 120 بار بمباران قرارگاهها با پیشرفته ترین
تسلیحات، به قصد نابودی مجاهدین و برای خوشآیند آخوندها. در این بمبارانها
ده ها مجاهد شهید شدند.
فراموش نکرده ایم، در همان روزهای بمباران در
عراق، دستگیری هواداران مقاومت، پناهندگان سیاسی و رئیس جمهور برگزیدۀ
مقاومت در پاریس را توسط دولت وقت فرانسه با برچسب آخوند پسند تروریست.
آنها که سالها با حفاظت رسمی دولت فرانسه در این کشور سکونت داشتند، ناگهان
تروریست شدند و تهدیدی علیه امنیت فرانسه!
خباثت تا بدانجا پیش رفت
که قصد تحویل بانوی بی بدیل و سرچشمۀ امید مقاومت ایران را به آخوندهای
تهران داشتند، اما گز نکرده بریده بودند! آتش دلهای سوخته و شعله های خشم
زنان و مردان چنان کوه های آتشفشان فوران کرد و این معاملۀ کثیف را سوزاند
و خاکسترش را به باد داد. مشعل های انسانی سرانجام "مهر تابان" را از
زندان آنهم در کشور ملقب به مهد دموکراسی بیرون کشیدند.
فراموش
نکرده ایم خلع سلاح کردن ارتش آزادی بخش ملی ایران را و قبول مسئولیت حفاظت
مجاهدین بی سلاح از طرف دولت آمریکا و سازمان ملل متحد. ولی متأسفانه باز
هم به خواست آخوندها هم سازمان ملل و هم آمریکا از زیر باز مسئولیت شانه
خالی کردند و مجاهدین خلع سلاح شده را سپردند به نیروهای تحت نفوذ سپاه
تروریستی قدس. همه دیدیم چگونه مجاهدین خلق ایران بدست پاسداران نیروی قدس
در شهر اشرف کشتار شدند. با همان زره پوشهای آمریکایی که قرار بود امنیت را
حفظ کنند، به خاک و خون کشیدندشان. دهها مجاهد شهید و صدها مجروح نتیجۀ بی
عملی دولت آمریکا و سازمان ملل متحد بود.
امروز هم شاهدیم که سازمان
ملل و دولت آمریکا که رسمأ تضمین امنیت و سلامت مجاهدین را مشروط به خروج
از شهر اشرف کردند باز هم به قول خود عمل نکردند. مجاهدین شهر اشرف را ترک
کردند و به کمپ ترانزیت لیبرتی رفتند تا مقدمات خروج آنها از عراق آماده و
به کشور ثالث منتقل شوند. قرار بود سکونت در لیبرتی تنها برای چند ماه و به
مثابۀ کمپ ترانزیت باشد نه زندان و قتلگاه مجاهدین خلق! اما روز 21 بهمن
ماه کمپ لیبرتی موشکباران شد و باز تهدادی دیگر از مجاهدین شهید و بسیاری
مجروح شدند.
شش ماه پیش آقای مسعود رجوی به سازمان ملل متحد و دولت
عراق اعلام کرد که مجاهدین حاضر هستند تمام دارایی های خود را که بالغ بر
صدها میلیون دلار ارزش دارند را به دولت عراق واگذار کنند وعراق را بلادرنگ
ترک کنند. کافی است راه ما را باز کنید تا ازعراق بیرون برویم. اگر واقعا
مسئله اصلی خروج مجاهدین از عراق بود باید همۀ طرفها از این پیشنهاد
استقبال می کردند! ولی پاسخی ندادند.
در این مدت هم تعدادی بریدۀ
خائن در فضای مجازی، به خصوص فیس بوک، لباس دوست بر تن کرده، برای مجاهدین
نقش دایه های دلسوزتر از مادر را بازی می کنند! نقشی برای نشاندن نقش
لبخند بر صورتهای کریه مأموران وزارت اطلاعات. بیرحمانه سینۀ خونین این
مقاومت را با تیرهای زهراگین نشانه می روند.
یکی اظهار فضل می کرد که
اگر به نظرات من توجه کرده بودید اینطور نمی شد، دیگری وکیل مجاهدین شده و
آن یکی هم نقش سخنگوی مجاهدین را عهده دار شده است. اینها در زیر بمباران
رسانه ای وزارت اطلاعات که تشکیلات مجاهدین و رهبرانشان را بانی و باعث
کشتار مجاهدین معرفی می کنند و هنوز هم این خط را ادامه می دهند، شده اند
آتش بیار معرکه! نیروی قدس کشتار می کند، اینها یقۀ می درانند و برای
مجاهدین عربده کشی می کنند! بیرحمی و وقاحت را می بینید؟ در لباس دوست به
کیسۀ دشمن می ریزند!
مجاهدین خلق هزاران وکیل سرشناس دنیا را بکار
گرفتند تا امنیت اعضای سازمانشان را بعد از اشغال عراق تأمین کنند و امروز
هم برای خارج کردن آنها از عراق هرچه در توان دارند را به میدان آورده اند.
حمایت نمایندگان بسیاری از کشورها، شخصیتها، نهادها و سازمانها را جلب
کردند تا امنیت و سلامت مجاهدین شهر اشرف تضمین شود. علاوه بر اینها هزاران
هوادار صادق و آگاه، شب و روزشان و همه چیزشان را در راه تأمین حفاظت
مجاهدین شهر اشرف و زندان لیبرتی گذاشته اند. حالا یک مشت خود فروخته و
خائن همه اینها را نادیده میگیرند و در نقش دایه دلسوزتر از مادر مجاهدین،
مسلسل وار به مجاهدین تهمت و دروغ می بندند.
بسیاری از ما بارها بغض
هایمان در گلو شکست ولی با صبر و شکیبایی همۀ اینها را تحمل کردیم و دم
برنیاوردیم. اما دیگر بس است! الان زمان گوش کردن به فرمان چریک
اسپانیایست، اول خائن را باید نشانه گرفت بعد قاتل را! باید قلب خیانت را
نشانه گرفت!
خاطره ای از خودم بگویم. زمانی مجاهدین را برای آموزشهای
تیراندازی به یک منطقه کوهستانی در ایران میبردم. یکی از برادرهایم که
سوادی نداشت و اصلأ سیاسی هم نبود، میدانست من مجاهد هستم و بچه های
مجاهدین را در کوهستان آموزش می دهم. در دوران زندان هم این برادرم را با
اینکه سن و سالی ازش گذشته چندین بار به خاطر من دستگیر و شکنجه کردند.
خلاصه هفت سال بعداز فرار من از زندان دوباره برادرم را که بالای هفتاد سال
سن دارد دستگیر و شکنجه می کنند. از او اطلاعات من را می خواستند،
درحالیکه او هیچ خبری از من و زندگی من نداشت. تنها می دانست که من در
کوهها به مجاهدین آموزش تیراندازی میدادم و همین را به پاسدارها گفته بود.
این خبر را بیست سال پیش به من دادند. من با او قطع رابطه کردم، هنوز هم با
این برادر حرف نمی زنم با اینکه اطلاعات سوخته به پاسداها داده بود.
بله،
در پناه این همه فدا، از خودگذشتگی، خون و آتش است که امروز میتوانیم
کثافتهای پنهان شده در پس پردهای تزویر را آشکار کنیم و در مقابل انسانهای
باشرفی را از ملل مختلف در کنار خود و در جبهۀ مقاومت ببینیم. انسانهایی که
از مقاومت مردم ایران در مقابل آخوندهای ضد ایران و ایرانی حمایت می کنند و
زبان به ستایش مقاومت میگشایند.
خلاصه اینکه ما یک هدف داریم، آنهم
هدف آزادی ملت ایران است. در این راه با هیچ مزدور خود فروخته و بریدۀ
خائنی هم تعارف نداریم، هرکه می خواهد باشد. ما ایران را از آخوندها پس
میگیریم.
در انتها توجه شما را به اطلاعیۀ رفیق کمونیست سرور
کاردار، در ارتباط با حملۀ موشکی به کمپ لیبرتی جلب میکنم :این را نیز باید
بگویم سرور کاردار جنسش از جنس خسرو گلسرخی است
: خانباباخان
سکوت و عدم اقدام فوری و عملی سازمان ملل و مجامع جهانی برای حفظ جان
مجاهدین خلق و کشتار آنان درزندان لیبریتی تائید جنایت کاران رژیم در حال
احتضار جمهوری اسلامی ایران میباشد. این یک دهان کجی بزرگ به حقوق انسانی
بطور عام در سراسر جهان میباشد. امروز بر هیچ کسی پوشیده نیست که بیش از ۳
هزار از بهترین فرزندان این ملت در عراق زیر تملک مالکی که او هم تحت
حمایت و قیمومیت جانیان اسلامی است در بدترین شرایط محبوسند. دفاع بدون قید
و شرط از حقوق انسانی این زندانیان بی دفاع وظیفهٔ هر انسان آزادی خواه
میباشد. در واقع سیستم سرمایه داری جهانی با سیاست کجدار و نریز خود در
مقابل جانیان فاشیست اسلامی این انسانهای بیدفاع را به مسلخ سرمایه برده
است. کوبلر دست در دست مالکی و خامنهای این سناریوی کثیف را رهبری میکند.
دفاع از شرف و حیثیت و جان این انسانهای شریف بدون قید و شرطهای عقیدتی
دفاع از خود انسانیت است. این انسانها نه در مقام شهروند کشوری هستند و
نه استاتوس پناهندگی دارند و نه اسیر جنگی ثبت شده حاکمی. این انسانها
قربانیان سیاسی دو طرف متخاصم هستند و بس. با تمام قوا در مقابل جانیان
جهانی سرمایه بایستیم و از جان این عزیزان دفاع کنیم . مرز بین شرف و
بیشرفی به مویی بند است. شرف انسانی را پاس داریم. با تسلیت به بازماندگان
و همسنگران عزیزان از دست رفته با صدای بلند بگوییم مرگ بر جانیان اسلامی.
اگر امروز خارج از مرزهای ایران به کشتار مجاهدین دست میزنند ، و اگر ما
سکوت کنیم چون که مجاهد نیستیم فردا نوبت خود ماست. این توطئه جهانی است
بر علیه انسانیت و باید پاسخ اعتراضی جهانی بگیرد.
سرور کاردار