جناب آقا احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران عليک سلام نامه باحال شما در کمالات بهت و ناباوري من و ننه مارينا، واصل شد
von Khanbaba Khan, Donnerstag, 30. Juni 2011 um 16:25
پاسخ مارادونا به نامه احمدينژاد
کد خبر: ۸۷۴۱
تاریخ: ۲۰ فروردين ۱۳۸۷ - ۱۷:۰۵
به گزارش وب سايت رسمي رياست جمهوري، اندکي پس از آنکه اعلام شد ديگه گو مارادونا، فوتباليست سابق تيم ملي آرژانتين پيراهن خود را به آقاي احمدينژاد هديه داده، رئيسجمهور ايران در نخستين روزهاي سال جديد، در نامهاي رسمي خطاب به مارادونا نوشت:
جناب آقاي ديهگو آرماندو مارادونا
سلام عليكم
از ابراز لطف آن جناب نسبت به ملت حقطلب و انقلابي ايران و اينجانب صميمانه تشكر ميكنم.
آمريكاي لاتين سرزمين ملتهاي پاك، خونگرم، صميمي و مظلوم است كه تازيانه چند صدساله استكبار، زخمهاي عميقي بر پيكر او نشانده است. ما از فشارهاي سنگين سياسي كه امروز به دولت و ملت آرژانتين براي دست كشيدن از حقوق قانوني و عزت و استقلال خود و مواجه قرار دادن دولت آرژانتين با ديگر دولتهاي مستقل، آزاد و انقلابي وارد ميشود به خوبي اطلاع داريم و مطمئن هستيم كه ملت خوب و دولتمردان و سياستمداران انقلابي آن ديار همراه با ساير ملتهاي صميمي آمريكاي لاتين با وحدت و هوشمندي به مقاومت شكوهمند خود ادامه ميدهند و بدخواهان را ناكام خواهند گذاشت. ما همواره در كنار شما هستيم و ايمان داريم كه آينده از آن ملتهاست.
ما ميدانيم كه قهرماني جوانان آن ديار در عرصههاي ورزشي به ويژه فوتبال نشانه استعداد ژرف و ارزشمند آن ملتها و فرياد عليه عقبماندگيهاي ناشي از سلطه استعمار است.
ملت ايران همواره حركت آزاديخواهانه و رهاييبخش ملتهاي آمريكاي لاتين عليه استبداد و نظام سلطه را ارج نهاده و از آن حمايت نموده است. ما از اينكه شاهد اوجگيري روزافزون فضاي بيداري، عدالتخواهي و استقلالطلبي در آن منطقه مهم از جهان هستيم خداي بزرگ را سپاسگزاريم.
يك بار ديگر از خداي متعال براي جنابعالي كه فرد پرآوازهاي هستيد توفيق خدمت به ملت بزرگ آرژانتين، و براي ملتهاي آمريكاي لاتين به ويژه آرژانتين، پيروزي، پيشرفت و موفقيت مسألت دارم.
محمود احمدينژاد
پاسخ مارادونا به نامه احمدينژاد
به گزارش خبرنگار ما از آرژانتين، ساعاتي پيش، نامهاي از طرف مارادونا خطاب به احمدينژاد به سفير ايران در آرژانتين داده شد که عصر ايران براي اولين بار آن را منتشر ميکند:
جناب آقا احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران
عليک سلام
نامه باحال شما در کمالات بهت و ناباوري من و ننه مارينا، واصل شد.
راستش اصلا باوراتمون نميشد که واسه يه پيرهن رنگ و رو رفته ناقابل، رئيس جمهور يک مملکتي واسه ما همچي نامهاي بنويسه. خدا به سر شاهده وقتي همون اولهاي نامهتون ديديم شمايي که رئيس جمهور يک مملکتي ميباشين خطاب به ما نوشتين که «از ابراز لطف آن جناب نسبت به ملت حقطلب و انقلابي ايران و اينجانب صميمانه تشكر ميكنم.» اينقده ذوق زديم که نگو. خدايي از پونزده گرم ماريجواناي توپ کلمبيايي هم بيشتر حال داد!
ننه مون هم باورش نميشد. اولش هي ميگفت: «اي ديه گوي ذليل مرده باز چت زدي، اوهام ورت داشته؟! آخه دوازده ساله کدوم آدم درست و حسابي واسه تو نامه نوشته که حالا رئيس جمهور يه مملکتي بنويسه؟» ولي بعدنش که خود نامه با مهر و امضاي شما و دفترتون رو ديد باورش شد.
خدا الهي خيرتون بده آقا. اين ننه ما از وقتي که ما رو واسه دوپينگ از تيم بيرون انداختن و بعدش ما يه نمه پاي دود و دم نشستيم و علي الخصوص اون زموني که تو ايتاليا اون پارتي کوکائينمون لو رفت و بعد کم کم هيشکي محل به ما نميذاشت، يه روز نبود که نشينه يه گوشه و گريه نکنه و ما و رفيقامونو نفرين نکنه.
ولي وقتي که ديگه ايمون آورد که خودِ خود شما واسه ما همچين نامهاي نوشتين تا دو ساعت ميخنديد و ورجه وورجه ميکرد. دل پيرزن رو شاد کردين آقا، دمتون گرم.
آقا البته از خدا که پنهون نيست، از شمام پنهون نباشه، ما که غير از پاس و شوت و هند و تمارض و سوت و دارو و چت و الکل و کوکائين و دستبند و اين حرفا چيز ديگهاي حاليمون نيست و از اون چيز ميزاي قلمبهاي مثل حق طلبي و استکبار و انقلاب و حقوق قانوني و عزت و استقلال که شما تو نامه تون نوشتين سردرنميياريم ولي اگه بدونين نامه بلندبالاتون با اون حرفاي کلاس بالا چه حالي داد؟! مخصوصا همچين دماغ اين خوزه سوخت که نگو و نپرس.
اين خوزه شوهر آبجي کوچيکمونه که مالي از کار درنيومد و به جاي اينکه بزنه تو خط کوکائين و ماريجوانا و شامپاين و وينچستر و اين چيزاي نون و آب دار، رفت دانشگاه آق معلم شد و اي... يه جورايي خودشو واسه ما ميگرفت.
وقتي هم شنيد که رئيس جمهور يه ممکلتي به ما نامه نوشته و «آن جناب» و «جنابعالي» خطابمون کرده، بند کرد که غير ممکنه. هي ميگفت من حقوق بين الملل خوندم و اين عبارات تو عرف ديپلوماتيکي يک معناهاي کت و کلفتي داره و هيچ رئيس جمهوري نمياد به يه فوتباليست الکلي معتاد موادفروش از اين حرفا بنويسه.
هر چي هم ننه مون و بر و بچهها ميگفتن که «خوزه خر خون! خب ديه گوهم بهش پيرهنش رو داده بوده و طرف مرام داشته، ورداشته حال داده بهش» هي پوزخند ميزد و ميگفت شماها نميفهمين عرف ديپلوماتيک چيه و غير ممکنه که نماينده رسمي يه کشوري همچين کاري بکنه، اونم واسه يه پيرهني که ديگه هيچ آبرويي واسش نمونده.
علي الخصوص وقتي بهش گفتن رئيس جمهور مملکت «ايران» يه همچي نامهاي واسه ما نوشته، يه عالمه خنديد و گفت غير ممکنه که رئيس جمهور يه کشوري که توش کشيدن ماريجوانا و عرق خوري ممنوعه و حتي جووناي خودشون رو واسه آستين کوتاه و چندلاخ مو دستگير ميکنن، ورداره واسه اين ديه گوي دوديِ دائم الخمر همچي چيزي بنويسه!
ديگه از کوره داشتيم درميرفتيم و نزديک بود باز شيشه آب شنگولي رو تو ملاجش بشکونيم که ننه مارينامون رفت نامه شما رو از لاي کتاب دعاي اسرار فيليپيش آورد و داد دست خوزه. کاش بودين و ميديدن قيافه خيط و پيت اين بچه خر خون فاميل مارو. چشاش از کاسه زده بود بيرون. هي ميخوند و هي ميگفت غير ممکنه! هي ميخوند و ميگفت غير ممکنه!
ولي مگه از رو رفت اين بچه پررو؟ آخر ورداشته ميگه اين نامه اشتباهي واسه ديه گو اومده. بعدش هم که من گفتم «خيلي هم خوب اومده بذار در چاله رو»؛ بچه پررو گفت: «اگه راست ميگين يکي تون بگه معني اين جمله چيه؟ "ملت ايران همواره حركت آزاديخواهانه و رهاييبخش ملتهاي آمريكاي لاتين عليه استبداد و نظام سلطه را ارج نهاده و از آن حمايت نموده است. ما از اينكه شاهد اوجگيري روزافزون فضاي بيداري، عدالتخواهي و استقلالطلبي در آن منطقه مهم از جهان هستيم خداي بزرگ را سپاسگزاريم."»
ننه مارينا گفت منظورش اينه ديه گو آخرش رفيقاي بدشو ول ميکنه.
آبجي کاترينا گفت يعني آرژانتين خيلي فوتبالش بهتر از آلمانه.
عمو کارلوس که سه بار هم دوا برده مصر و اون طرفها رو خوب ميشناسه گفت معني اش اينه که عربها آدمهاي خوبي ان و اسرائيليها بد هستن!
پسرعمو کارلوس گفت نه بابا ديه گو رو دعوت کردن بره اونجا مربي تيم فوتبالشون بشه.
زن دائي آرماندو هم زد زير خنده و گفت اين طفلي که نا نداره تا سر کوچه بره دواشو بگيره...
و منم که سرم گرم بود شيشه آب شنگولي رو کوبيدم تو سر خوزه خر خونه!
آقا جاتون خالي خيلي حال داد. يعني خيلي حال دادين. واسه يه پيرهن ناقابل که همه ميگفتن اه اه بوي کوکائين ميده، اينقده حال و پسته و زعفرون و گز دادين. قربون مرامتون آقا که مثل اين آدماي نديد بديد اهل کلاس گذاشتن و به قول اين خوزه، "عرف ديپلوماتيک" و اين حرفا نيستين. به جان شما نباشه به جان خودم من ايندفعه سفيرتون رو ببينم شلوارم رو هم تقديم ميکنم.
فداي مرام داش احمدينو
ديه گو، عاليجنابِ بعد از اين
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر